سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

معرفی کتاب؛

«در حلقه‌ی شیر‌ها»، داستانی از زندانی شدن امام حسن عسکری(ع) در یک برکه

کتاب «در حلقه‌ی شیر‌ها» به دورانی می‌پردازد که خلیفه عباسی با قساوت تمام، امام حسن عسکری (ع) را همراه با چند شیر در برکه‌ای زندانی می‌کند.

به گزارش خبرنگار  حوزه ادبیات  گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، زهرا زواریان در کتاب «در حلقه‌ی شیر‌ها» (مجموعه با ادب چون)، به دورانی می‌پردازد که خلیفه عباسی با قساوت تمام، امام حسن عسکری را همراه با چند شیر در برکه‌ای زندانی می‌کند تا شاهد اذیت و کشتن ایشان باشند، اما حیوانات برخلاف میل خلیفه عمل می‌کنند.

درباره کتاب در حلقه‌ی شیر‌ها (مجموعه با ادب چون):

اولین جلد از مجموعه با ادب چون، کتاب در حلقه شیرهاست که به دوران حکومت خلیفه عباسی و زندانی کردن امام حسن عسکری (ع) در برکه شیران می‌پردازد. در این داستان خلیفه می‌خواهد با قرار دادن امام در کنار شیر‌های درنده، به ایشان آسیب برساند، اما ماجرا طور دیگری رقم می‌خورد.

زهرا زواریان در مجموعه پنج جلدی «با ادب چون»، با زبانی کودکانه داستان حیواناتی را روایت می‌کند که ادب و احترام خود را به شیوه‌های مختلف به امامان شیعه نشان می‌دهند. او درباره هدفش از نوشتن این مجموعه می‌نویسد «در نظر داشتم به صورت غیر مستقیم به کودکان آموزش دهم که حیوانات نیز می‌فهمند و شعور و درک دارند؛ در واقع خواستم ادب و معرفتی را که حیوانات نسبت به ائمه معصومین دارند، در قالب داستان روایت کنم.»

«اسبی که دو بال داشت، در حلقه شیرها، شتری که با وفا بود، شیری که سلام کرد و وقتی آهو خانم به تله افتاد» عنوان‌های مجموعه «با ادب، چون» هستند.

این کتاب مخصوص کودکان ۱۰ تا ۱۲ ساله نوشته شده که به داستان‌های مذهبی علاقه مند هستند و می‌خواهند روایتی جالب از سرگذشت اهل بیت بشنوند.

در بخشی از کتاب در حلقه‌ی شیر‌ها می‌خوانیم:

معتمد خلیفه عباسی روی تخت نشسته بود؛ برده‌ای سیاه با پر طاووس او را باد می‌زد. بزرگان دربار به ردیف رو‌به‌روی او نشسته بودند. دلقکی برایشان ادا درمی‌آورد و همه می‌خندیدند؛ بساط عیش و نوش فراهم بود.

نحریر رئیس بزرگ زندان با اجازه خلیفه وارد سرسرای بزرگ کاخ شد. معتمد که او را دید، با چشمانی خواب‌آلود از مستی گفت « چه کردی؟ طعمه ما را آوردی؟»، نحریر سر تکان دید و لبخندی از سر غرور زد و گفت« آماده‌اس قربان! ». معتمد جام شراب را سر کشید و غرق تماشای دلقک گفت «او را به برکه ببرید؛ ما از همین‌جا تماشا می‌کنیم و قهقهه زنان و مست از روی تخت پایین آمد و به مهمان‌های خود گفت بیاید بیاید اینجا، امروز برایتان بساط شادی شورانگیزی فراهم کردیم؛ بهتر است کمی تفریح کنیم». بزرگان سامرا خنده کنان گفتند «بازی شیر‌ها در برکه!»

 

انتهای پیام/

 

انتهای پیام /

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۲۱:۰۹ ۱۶ مهر ۱۴۰۳
عالی بود
ناشناس
۱۴:۱۶ ۱۴ آبان ۱۳۹۹
سلام. سختی کشیدن رو اولیاء خدا بیشترش رو داشتن. پس صبور باشیم.
مهدی
۰۸:۳۳ ۱۴ آبان ۱۳۹۹
عالی بود