سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

سردار سلیمانی کدام شهید را به خاک سپرد؟ + فیلم

شاید بار‌ها عکسی که در آن سردار شهید «سلیمانی» به درون قبر رفته و با دستان خودش یکی از شهدای مدافع حرم را به خاک می‌سپارد دیده باشید. می‌دانید این قبر متعلق به کدام شهید است؟

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، سردار سلیمانی خودش به داخل قبر رفت اجازه نداد هیچ شخص دیگری وارد قبر شود انگار حرف‌های ناگفته‌ای داشت برای شهید جمالی. شهیدی که از ۱۶ سالگی تا ۵۰ سالگی به مدت ۳۴ سال در رکابش بود.

شهید «سردار محمد جمالی پاقلعه» اهل «شهربابک» کرمان، زاده روستای «پاقلعه»، متولد سال ۱۳۴۲ است. با ورودش به ۱۶ سالگی، سال‌های دفاع مقدس هم آغاز شد. درس و کتاب و مدرسه را رها کرد و تا اواخر ۸ سال دفاع مقدس در جبهه ماند. بیشترین سال‌های عمرش را در رکاب سردار سلیمانی بود و در عملیات مهمی مثل «طریق‌القدس، فتح المبین، بیت‌المقدس، رمضان، کربلای یک، چهار، پنج، والفجر هشت» همراه با لشگر ثارالله کرمان حضور داشت. رفاقت و دوستی او با سردار سلیمانی از حضورش در لشگر ثارالله کرمان شروع‌شده بود؛ اما ارتباط او و سردار سلیمانی با تمام شدن جنگ تحمیلی تمام نشد.

پابه پای سردار سلیمانی

بعد از پایان جنگ تا مقطع کارشناسی در رشته مدیریت دولتی ادامه تحصیل داد. وقتی سردار سلیمانی به‌عنوان فرمانده مبارزه با اشرار جنوب کشور منصوب شد بازهم شهید جمالی در شهرستان‌های کرمان یکی از نیرو‌ها و فرماندهان مبارزه با اشرار قدم‌به‌قدم با سردار سلیمانی بود. گرو‌های اشرار که در حاشیه شهر سیرجان بودند با حضور او دیگر خواب راحتی به چشمانشان نیامد.

شهید جمالی چند سالی بود که بازنشست شده بود؛ اما در همین مدت نیز در انجام کار‌های فرهنگی، تبلیغ فرهنگ شهادت پرتلاش بود. کاروان‌هایی از دانشجو‌های پزشکی را به سفر راهیان نور می‌برد و همیشه یکی از راویان تأثیرگذار جبهه فرهنگی بود. تنها شهید جمالی و امثال او هستند که می‌توانند این‌چنین راوی عشق و فرهنگ شهادت باشند.

پدرم مراقب همه ما بود

«فاطمه جمالی» دختر شهید جمالی می‌گوید: «مدتی بود که پدرم بازنشسته شده بود. بیشتر وقتش را با خانواده می‌گذارند. بااینکه من و خواهرم ازدواج‌کرده بودیم؛ وقتی برای شام به خانه پدری می‌آمدیم. پدرم اجازه نمی‌داد حتی ما ظرف بشوییم. پابه‌پای مادرمان کار می‌کرد. وقتی در خانه بود اجازه نمی‌داد مادرمان در انجام کار‌های منزل خسته شود. ما هم حسابی با این مهربانی‌هایش به او وابسته و وابسته‌تر می‌شدیم.

فاطمه جمالی در ادامه می‌گوید: «پدرم با برخی از افراد فامیل و آشنایان که به لحاظ اعتقادی و سیاسی اختلاف داشت؛ اما رفت‌وآمدش را هیچ‌وقت محدود نکرد. می‌گفت این اختلافات نباید مانع دوستی‌ها و رفاقت‌ها شود.»

قصه سوریه و شهید جمالی

«مریم جمالی» همسر شهید جمالی قصه راهی شدن شهید جمالی به جبهه سوریه را تعریف می‌کند: «فروردین سال ۱۳۹۲، ایام فاطمیه بود. محمد مثل هرسال مهمان‌خانه سردار سلیمانی شده بود. سردار سلیمانی در ایام فاطمیه روضه می‌گرفت و خودش به‌رسم مهمان‌نوازی همیشه جلوی در خانه می‌ایستاد. به‌محض اینکه محمد و سردار سلیمانی یکدیگر را در آستانه در خانه می‌بینند گل ازگلشان می‌شکفد و محمد از دل‌تنگی‌هایش می‌گوید و سردار سلیمانی از حال و هوای جبهه سوریه برایش تعریف می‌کند. محمد همان موقع داوطلب رفتن به سوریه می‌شود و سردار سلیمانی قبول می‌کند.

وقتی به من گفت؛ می‌خواهم به جبهه سوریه بروم چهارستون تنم به رعشه افتاد. گفتم محمد جان تو دینت را ادا کرده‌ای.

من گفتم؛ اما او نشنید. آن‌قدر عشق به رفتن داشت که همان لحظه فهمیدم نباید مانعش شوم. مثل همه آن سال‌هایی که محمد مشغول دفاع از کشور بود و بعد‌ها مشغول مبارزه با اشرار.

سردار سلیمانی هم دیگر راضی به رفتنش نبود

مریم جمالی از همسرش می‌گوید که حالا ۷ سال و اندی از فراغش می‌گذرد: «اولین بار که اعزام شد ۶۰ روز در سوریه بود از او بی‌خبر نبودیم؛ اما هیچ‌کسی نمی‌دانست که محمد کجا رفته. اوایل درگیری‌ها در سوریه بود و مردم از مبارزه در جبهه بیرون از مرز بی خبربودند.

آمده بود مرخصی. فقط ۱۵ روز ماند. بازهم قصد رفتن کرد. بچه‌هایمان مانعش شدند. راستش من هم خیلی بیتابش بودم؛ اما او دلش در سوریه در حرم بی‌بی زینب جامانده بود. شنیدم سردار سلیمانی هم راضی به رفتنش نیست و محمد مرتب به او اصرار می‌کرد که اجازه‌نامه را صادر کند. بالاخره سردار سلیمانی راضی شد. خانوادگی تا فرودگاه بدرقه‌اش کردیم به بچه‌ها گفتم بی‌تابی نکنید بگذارید در آرامش برود.۴ روز از رفتنش نگذشته بود که خبر شهادتش را آوردند.


بیشتر بخوانید


پسر خلف مادر بود

«علی جمالی» برادر محمد جمالی توضیح می‌دهد: «آخرین بار که برای خداحافظی با مادرمان به شهربابک آمده بود همه کار‌های خانه را برای مادرمان انجام داد. آشپزخانه‌اش را تمیز کرد البته همیشه همین‌طور بود. اجازه نمی‌داد مادرمان به‌زحمت بیافتد همیشه می‌گفت: «ننه! یک آبگرمو درست کن و خودت رو به‌زحمت نینداز» غروب همان روز خداحافظی کرده بود و تا سر کوچه رفته بود؛ اما انگار دلش همان موقع تنگ‌شده باشد، از همان سر کوچه برگشته بود تا خداحافظی دل‌چسب‌تری با مادر داشته باشد. همان آخرین خداحافظی‌اش با مادر بود.»

اولین شهید مدافع حرم کرمان

«وقتی خبر شهادتش را آوردند می‌دانستیم که به آرزویش رسیده؛ اما ما چه می‌کردیم بادلی که هرلحظه برایش بیشتر می‌تپید. گفتند در اردوگاهی که برپا کرده بودند به شهادت رسید. تنها با شلیک یک گلوله بر سرش. محل اردوگاهشان فاصله چندانی با نیرو‌های دشمن نداشت. برای اینکه استتار کنند چادر‌هایی را آویزان کرده بودند. انگار اول صبح برادرم برای سرکشی وارد محوطه می‌شود ازآنجاکه قد و قامت بلندی داشت یک‌لحظه سرش از استتار چادر‌ها بالاتر آمده بود و همان موقع مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفته بود.»

یادگار انگشتر

وقت خاک‌سپاری‌اش تنها شخصی که می‌توانست قلب اعضای خانواده را آرام کند خودش را به‌موقع رساند. سردار سلیمانی را می‌گویم. بالاسر قبر ایستاده بود تا پیکر شهید محمد جمالی همراه با مشایعت‌کنندگان وارد مزار شهدای کرمان شود.

سردار سلیمانی، جیب‌هایش را وارسی کرد انگار به دنبال خاک تربت می‌گشت. کُتش را درآورد، کفش‌هایش را هم. وارد قبر شد. از همان پایین جمعیت را کنترل می‌کرد. تابوت شهید به قبر نزدیک شد. تابوت را کنار قبر روی زمین گذاشتند. جمعیت به سمت قبر هجوم می‌آورد. فرمانده اینجا هم فرمانده بود. یک‌کلام فریاد زد: «عقب بایستید تا خانواده برای آخرین دیدار با عزیزشان جلو بیایند» حرفش تمام نشده بود که در آن جمعیت کوچه‌ای باز شد تا دخترها، تنها پسر، همسر و مادر شهید جمالی برای آخرین وداع جلو بیایند. سردار سلیمانی اجازه نداد هیچ شخص دیگری وارد قبر شود در لحظه‌های آخر سردار سلیمانی و شهید برای چنددقیقه‌ای تنها بودند.

فارغ از همهمه بالای قبر انگشتر رهبری را بر انگشت شهید جمالی به یادگار گذاشت و خاک تیمم را بر دهانش ریخت. حالا همان‌طور که خواسته بود مراسم انجام‌شده بود و سردار سلیمانی با رفیق دیرین خود خداحافظی کرد.

مراسم چهلم و غریبی خانواده

علی جمالی از مراسم چهلم می‌گوید «از شهادت تا چهلم یک‌عمر گذشت. مراسم چهلم در مسجد برگزار می‌شد. بیشتر از همه جای سردار سلیمانی خالی بود. توقع نداشتیم که در مراسم چهلم شهید هم حاضر شود. سردار سلیمانی فرمانده سپاه قدس بود و در شرایطی بود که تحرکات دشمن در خارج از مرز‌ها روزبه‌روز بیشتر می‌شد؛ نبودش را درک می‌کردیم؛ اما انگار صاحب‌عزا نبود که دلداری بدهد فرزندان شهید را و قربان صدقه‌شان برود. اواخر مجلس بود که دیدم سردار سلیمانی مثل همه مردم عادی گوشه مسجد نشسته است. حضورش مثل آب روی آتش بود قلبمان را آرام کرد. او همیشه مردم‌دار بود و تا آخر رفاقت کنار شهید جمالی ایستاد.»

حاج احمد کاظمی را هم او به خاک سپرد

شهید سردار محمد جمالی تنها شهیدی نبود که سردار سلیمانی به خاک سپرد. او پیش‌ازاین رفیقش، هم‌رزمش و یار غارش شهید «حاج احمد کاظمی» را نیز به خاک سپرده بود.

«احمد کاظمی» سه ماهی بود که حکم فرماندهی «نیروی زمینی سپاه» را از مقام معظم رهبری دریافت کرده بود که وقت مأموریت نظامی، طی سانحه هوایی به شهادت رسید. سردار سلیمانی در برگزاری مراسم تدفین درون قبر حاج کاظم خوابید تا قبر و مرقد دوست قدیمی و هم‌قطارش را برای پذیرش پیکر «حاج احمد کاظمی» آماده کند.

در این مراسم اجازه عکاسی نداد

یک سال بعد از شهادت سردار محمد جمالی، «سردار محمدعلی الله دادی» نیز در روز ۲۸ دی‌ماه سال ۱۳۹۳ در منطقه «قنیطره» سوریه موردحمله موشکی نظامی اسرائیل قرار گرفت و همراه با تعدادی اعضاء حزب‌الله لبنان به شهادت رسید.

سردار الله دادی فرمانده تیپ ادوات لشکر ۴۱ ثارالله بود و بعد‌ها فرمانده تیپ رمضان لشکر ۲۷ حضرت رسول (ص) تهران و فرمانده سپاه الغدیریزد شد. در مراسم خاکسپاری شهید الله دادی، سردار سلیمانی به‌قدری ناراحت بود که همه شرکت‌کنندگان در مراسم این موضوع را متوجه شدند. او توان و تحمل دوری از دوستانش را از کف داده بود. کنار قبر در حین مراسم روی زمین، دوزانو نشسته بود و همه دوستداران او می‌توانستند حزن را در چهره او ببینند. بعد از اجرای مراسم به درون قبر رفت و خودش مراسم خاکسپاری را انجام داد؛ اما فرمانده به هیچ‌یک از عکاس‌ها اجازه عکاسی نداد.

منبع: فارس

انتهای پیام/

 

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱۳
در انتظار بررسی: ۰
سردار ایرانی
۲۰:۳۱ ۲۱ مهر ۱۳۹۹
حاج قاسم.............
سردار ایرانی
۲۰:۳۱ ۲۱ مهر ۱۳۹۹
حاج قاسم.............
ناشناس
۱۷:۲۰ ۲۱ مهر ۱۳۹۹
کاش میدانستم چیست.... آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست....
ناشناس
۱۶:۴۵ ۲۱ مهر ۱۳۹۹
سردار،خوش به سعادتت که شهید شدی و رفتی به دیدار ارباب مظلوممون، ،کرونا وغصه و مرگ روزانه هموطنانمون و گرونی و بدبختی،رفتی و عافیت هم با شما از ایران رفت .روحت شاد
ناشناس
۱۶:۲۵ ۲۱ مهر ۱۳۹۹
سردار حاج قاسم تا ابد نامش اشک بر چشمان من جاری میکند .ایمانش واخلاق و شجاعتش هرگز تو دل من خاموش نمیشه
ناشناس
۱۶:۰۷ ۲۱ مهر ۱۳۹۹
روحشان شاد
فدایی رقیه
۱۴:۵۴ ۲۱ مهر ۱۳۹۹
سلام سردار سلام فرمانده سلام یارویاور خانواده شهدا و جانبازان و مستضعفین عالم سلام فدایی حسین سلام علمدار دین و قران سلام...
حاج قاسم خیلی دلتنگتیم زمانه ی بسیار سخت و پیچیده ای شده است شما را به خدا در این آخرالزمان دست ما را هم بگیر فرمانده فقط شهادت میخواهم نجاتم بده از این دنیای پر از آشوب و بلوا...
ناشناس
۱۴:۳۴ ۲۱ مهر ۱۳۹۹
همانا كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‌اند به زودى خداى رحمان براى آنان محبّتى (در دلها) قرار مى‌دهد.(سوره مریم آیه 96)
سردار دلها خدا محبتی از شما در دل ما قرار داده که عجیب دلتنگ شما و بیقرارتان هستیم.
روحتان شاد. ما رو دعا کنید.
برای شادی روح سردار عزیزمان و همچنین شهید جمالی، شهید کاظمی و شهید الله دادی صلوات بفرستیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
ناشناس
۱۴:۰۵ ۲۱ مهر ۱۳۹۹
الهی بگردم سردار عزیزم
ان شا الله با شهدای کربلا محشور بشن
ان شا الله الساعه مهمان امام حسین باشن
ناشناس
۱۱:۵۱ ۲۱ مهر ۱۳۹۹
روحشان شاد
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم والحقنا معهم انشاءالله.آمین یا رب العالمین
ناشناس
۱۱:۱۹ ۲۱ مهر ۱۳۹۹
سرداردلها غم نبودنت روی دلم سنگینی میکنه وهر چی زمان بگذره تغییر نمیکنه وهروقت یاد میاد اشک ازچشمانم سرازیر میشود
ناشناس
۱۱:۰۷ ۲۱ مهر ۱۳۹۹
شادی روح حاج قاسم و همرزمان شهیدش صلوات
ناشناس
۱۱:۰۴ ۲۱ مهر ۱۳۹۹
شادی روح حاج قاسم و همرزمان شهیدش به خصوص شهید محمد جمالی پاقلعه فاتحه اخلاص مع الصلوات