به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، کتاب «ساختار نمایشی قصههای قرآن» نوشتهی حسین فرخی، به تحلیل و بررسی تمامی قصههای قرآن میپردازد و آنها را از نظر قابلیتهای نمایشی مورد ارزیابی قرار میدهد.
از جمله موضوعات و مسائلی که در این کتاب مطرح شدهاند میتوان به شخصیتپردازی، مقدمهچینی، تعلیق، گرهافکنی، دیالوگ، فضاسازی، بحران و... اشاره کرد. این کتاب شامل ۳۴ قصه قرآنی از جمله داستانهای معروفی چون؛ قصه آدم، نوح، ابراهیم، قوم لوط، یوسف، موسی، سلیمان و داوود، یونس، اصحاب کهف، عیسی و معارج پیامبر است.
قصههای قرآن نیز شکل و تعریفی مشخص دارد. برخی از قصهها درباره پیامبران، اقوام، خصوصیات اخلاقی و انسانی، بایدها و نبایدهای بشری، پند و موعظه و... است. برخی قصهها پیوسته و طولانیاند و حتی در سورهای از قرآن به صورت کامل آمدهاند. برخی قصهها نیز کوتاه و در سورههای مختلف پراکندهاند، اما در هر سوره به تناسب کارکرد اخلاقی، آموزشی، تاریخی، سرزنش اقوام و گاهی برای تهدید کافران مطرح شدهاند. قصههای قرآن تدبر، اندیشه، آیندهنگری، بیم و اضطراب، شادی و امید را برای مخاطب به ارمغان میآورد.
خداوند در تمامی آیات قرآن انسانها را مورد خطاب قرار داده و دعوت به خوبی کرده و او را از گناه و بدی منع کرده است. مقصود از مطالعه تحلیلی جنبههای دراماتیک قصههای قرآن فراهم کردن زمینه و به دست آوردن ساختار و دانش دراماتیکی در عرصه ادبیات نمایشی است که در حین آن بتوان با پیدا کردن ساختوسازهایی، قصههای قرآن را که در ابعاد گوناگون آموزشی، اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی دارای ارزش الهی و اعتباری هستند به آثار نمایشی تبدیل کرد.
در بخشی از کتاب «ساختار نمایشی قصههای قرآن» میخوانیم:
تفاسیر بسیاری از بدو پیدایش اسلام و زمانی که قرآن کریم بر پیامبر گرانقدر اسلام، حضرت محمد مصطفی (ص)، نازل شده به رشتۀ تحریر درآمده است. در این تفاسیر محققان و پژوهشگران، که علمای اسلامی هستند، از زاویۀ شأن نزول آیات و پیگیری ترجمان آن و بر اساس فلسفه، فقه، منطق، تاریخ، و احادیث و روایتهای گوناگون در صدد تفسیر و تأویل و توضیح آیات برآمدهاند. در این تفاسیر هدف پژوهشگران و مفسران قرآن آن است که با داشتههای فقهی و علمی خود در حد امکان بتوانند مخاطبان را به ذات و روح جاودانۀ آیات قرآن رهنمون کنند. طبیعی است مفسران قرآن کریم، نگاهشان به مجموعه تفاسیر علمی، اخلاقی، و تاریخی است و از این زاویه تمام تلاش و توان آنها ساده تفسیر کردن آیات قرآنی و فهمپذیر کردن آن برای مخاطبان است. بخش عمدهای از دانش تفسیر در این روش متکی بر تسلط بر زبان عربی، فقه و مفاهیم اسلامی، فلسفه، کلام، حدیث، منطق، عرفان، و تاریخ اسلام است.
تفاسیر در فضای قصههای قرآن نیز با چنین زاویۀ دیدی همراه است، زیرا قصهگویی در آیات امکان راحتتر بودن فضای کار را به لحاظ روایت و داستانسرایی برای مفسران به وجود میآورد. در تفاسیر قصههای قرآن نیز مفسران مبنا را مثل سایر سورهها و آیات قرآن بر همان دادههای علمی و فقهی قرار میدهند و کمتر پیش میآید که مفسران از زاویۀ فنی و هنری و داستاننویسی در تفاسیرشان استفاده کنند. شاید تفسیر عتیق نیشابوری (سورآبادی) مجموعهای باشد که قصههای قرآن را به وجوه هنری داستان و رماننویسی و داستانسرایی نزدیک کرده است.
تفاسیر قرآن، که مجموعهای بینظیر را در علوم قرآنی به ارمغان آورده است، نگاهی قرآنی، فقهی، و تاریخی را به منظور تحقق، باورپذیری، تحلیل، فهمپذیر بودن آیات قرآنی برای مخاطب ایجاد میکند که در نوع خود خدمتی شایان در معارف اسلامی قلمداد میشود. اما به نظر میرسد جای تفسیر قصههای قرآنی به لحاظ مفاهیم هنری، روانشناسانه، و اجتماعی هنوز هم خالی است.
در این پژوهش، اگرچه از تفاسیر گوناگون در زمینۀ قصههای قرآنی استفاده شده و با توجه به ماهیت تحقیق در حوزۀ این قصهها و ذات آنها، نویسنده بدون هرگونه شرح و بسط و گسترش و تفسیر بسیار، سعی کرده به اصل قصهها و روایت آنها همانگونه که در قرآن آمده است وفادار باشد.
انتهای پیام/