سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

تصاویری جالب از نوستالژی‌های جذاب و خاطره انگیز

در این گزارش تصاویری گردآوری شده اند که با دیدن آنها، خاطرات شیرین سال‌های گذشته در ذهن شما تداعی می‌شود.

به گزارش خبرنگار حوزه تجسمی گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، خیلی از ما وقتی به ایام گذشته فکر می‌کنیم دلمان برای اشیا و بازی‌های دوران کودکی مان تنگ می‌شود. روز‌هایی که خبری از کرونا، مرگ و میر‌های روزانه و اتفاقات تلخ دیگر نبود و ما بدون ترس و با نهایت شادی دلمان به بازی‌های هفت سنگ، وسطی، بالابلندی و زنگ تفریح‌های مدرسه خوش بود.

قطعا دیگر نمیتوان زمان را به عقب برگرداند و در همان لحظات خوش درجا زد، اما میتوان با دیدن تصاویر شیرینی آن روز‌ها را زنده کرد و با صدای بلند گفت "یادش بخیر".

در ادامه تعدادی از این تصاویر را ملاحظه می‌کنید:

 

انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۶۸
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۰۲:۰۸ ۱۶ آذر ۱۳۹۹
یادش بخیر کاش ما بچه های دهه شصت بزرگ نمی شدیم و میموندیم همون دوره.
ناشناس
۱۶:۱۶ ۱۰ مهر ۱۳۹۹
خیلی دوست دارم برگردم به ۴سالگیم تاکلاس ۵ابتداییم وهیچ وقت بزرگترنمیشدم وتوهمون دوران باقی میموندم.یادش بخیر.کلاس اول ک بودم از خونه تا مدرسه بخش وصداکشی میکردم.واز مدرسه تا خونه همینطور.هفت سنگ.لی لی.وسطی.یادش بخیرکاش زمان ب عقب برمیگشت.چرخ گوشتو مال جهاز مامانمو هنوزم داریم.
ناشناس
۰۰:۴۳ ۲۹ شهريور ۱۳۹۹
ای کاش می شد همه چی به گدشته برمیگشت ای کااش من دوباره کوچک می شدم وای غم دلتنگی خیلی عجیبی منو گرفته وقتی اینارو دیدم
صدیقه
۱۴:۲۶ ۲۸ شهريور ۱۳۹۹
با این گرونی ها ظاهرا این وسایل دوباره دارن برمیگردن دیگه بهشون نگید نوستالژی خخخخخ
ناشناس
۱۴:۰۴ ۲۸ شهريور ۱۳۹۹
سلام، کسی می دونه عکس دوم قبل از بیسکوییت باغ وحشی دقیقاً چیه؟
ناشناس
۰۸:۳۶ ۲۹ شهريور ۱۳۹۹
فکر کنم لیوان باشه
ناشناس
۰۸:۴۲ ۲۹ شهريور ۱۳۹۹
سلام، گلدونه تو هر خونه ای هم پیدا میشد! تلفیقی از حیوانات جنگله شیر و آهو و گرگ
ناشناس
۱۰:۵۲ ۲۹ شهريور ۱۳۹۹
لیوان
خودم
۱۱:۴۳ ۲۹ شهريور ۱۳۹۹
پارچ آب...
س.ع
۰۶:۵۶ ۲۸ شهريور ۱۳۹۹
آخ منکه هرجا چشمم به این وسایل قدیمی میفته حسابی تحت تاثیر قرار میگیرم. اتفاقا خودمم چند مورد دارم.یکیش یه پروژکتور سینماییه که هنوزم سالمه.اما فیلماش دیگه نیست.یه چندتا فیلم نصفه و ناقص داریم گهگاهی روشنش میکنم.کاش توی همون دوران میموندیم.روزگار الان خیلی دلگیر شده
ناشناس
۰۸:۳۶ ۲۹ شهريور ۱۳۹۹
یه لحظه اشک از چشام اومد واقعا چه روزهای خوب و خوشی داشتیم
محمدرضا سلطانی زرندی
۰۶:۳۳ ۲۸ شهريور ۱۳۹۹
قربون همون قدیم هاکه صفاومهربونی خیلی زیادبود
ناشناس
۰۲:۴۷ ۲۸ شهريور ۱۳۹۹
اشک توی چشمام جمع شد یاد روزگار خوشمون بخیر که بی هیچ دغدغه ای بودیم
ناشناس
۰۰:۱۸ ۲۸ شهريور ۱۳۹۹
یاد دلارهای اون موقع به بخیر. چقدر ارزون بود...
ناشناس
۰۰:۱۱ ۲۸ شهريور ۱۳۹۹
با بیشترش خاطره دارم، دمتون گرم بازم از اینا بگذارین، خاطرات دهه شصت واسم زنده شد
ناشناس
۲۳:۵۵ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
ای جان
کریمی
۲۳:۴۴ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
خدا آخر و عاقبت همه مون رو ختم به خیر کنه


اللهم عجل لولیک الفرج
ابراهیم
۲۳:۱۳ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
عالی بوددمتون گرم..چه زیبابودزندگی الان کارهمه شده گردش تواینستاگرام وتلگرام وووویادش بخیرالانه به اونامیگن اومول بازی چقدرخوش بودیم
ناشناس
۲۳:۰۲ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
این وسایلاش که نوستالژی نیست
با این اوضاع اقتصادی خیلی به روز هم هست
حمید
۲۲:۵۸ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
ایولا دوچرخه دسته بلند منم همینجوری و همین رنگی بود. وای خدا نمکدونها رو ببین چرخ گوشت و رب گرفتن. امشب مارو کجا بردید . مننونم اون عروسک یادش بخیر. و از همه باحالتر عطر مشهدی بود. خیلی خیلی ممنونم عالی بود...
ناشناس
۲۲:۵۲ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
عالی عالییییییییییییییییییییییییییییی
ناشناس
۲۲:۴۱ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
یادش بخیر خیلیاشوهنوزداریم
ناشناس
۲۲:۲۸ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
ای کاش بر می گشتم به اون زمان
اون موقع خیلی بهتر بود
مهدیه
۲۱:۲۹ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
اون سشوارِ هنوز خونه مامانم هست.
حسین
۲۱:۱۵ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
خدایی اون آسیاب سنگی چی بود بین بقیه‌ی چیزها
به مادربزرگم نشون دادم براش خاطره‌ای تداعی نشد، این آسیاب‌ها دیگه نوستالژی نیستند، جزء عتیقه‌ها باید گروه بندیشون کرد
ناشناس
۲۱:۱۳ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
خاطرات گذشته شیرینه برام غیر از مشق عید که معلم ما خیلی بیرحم بود و باید کتابها را مثل خود کتاب مینوشتیم و کتاب ریاضی را باید عسکهای پول و غیره را هم نقاشی میکردیم !!!!
ناشناس
۱۴:۰۴ ۲۸ شهريور ۱۳۹۹
معلمهای دهه هفتاددهه شصت اصلاهم بی رحم نبودندهرسخت گیری که کردندبرای موفقیت آینده خودمون بودتادرسخوان ومنظم باربیاییم سختگیر بودندچون دلسوزومتعهد بودند
محمدیعقوبی
۱۷:۲۶ ۲۸ شهريور ۱۳۹۹
باسلام.بله اتفاقا خیلی بیرحم و نامرد بودند معلمهای ما.یادمه توزمستان داشت برف میبارید معلممون گفت دستاتونو بزارید زیر ناودون برف برف و آب که میومد تو دستمون تا تونست مارو با چوب بید تر کتکمون زد.اما یادش بخیر.دهه شصت دهه سوخته بودیم
امیر
۲۰:۴۲ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
یاد باد آن روزگاران یاد باد.
ناشناس
۲۰:۳۶ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
جالب بود
بدون کرونا
ناشناس
۲۰:۰۷ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
لعنت به خاطره ها دل ادمو تیکه تیکه میکنه
ناشناس
۱۹:۵۱ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
آخی تلویزیون کمدی بچه بودیم یه نخ سیگار ونستون از رو یخچال می دزدیدیم میرفتم پشت تلویزیون می کشیدم البته فقط توش فوت می کردیم.
علی
۱۹:۴۶ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
شادی روح اموات فاتحه و صلوات
ناشناس
۱۳:۵۴ ۲۸ شهريور ۱۳۹۹
الهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم
ناشناس
۱۹:۱۲ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
عکس دوم، قبل از بیسکوییت باغوحش، چیه؟
ناشناس
۱۹:۲۳ ۲۸ شهريور ۱۳۹۹
یکسری لیوان ها و پارچ آب این شکلی بودن فک کنم بیشتر جنبه تزیینی داشتن
علی
۱۸:۳۳ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
خیلی جالب بود من که یاد قدیما افتادم وگریه ام گرفت واقعاً یادش بخیر چه ر‌وزهای خوب و بدون استرسی داشتیم
ناشناس
۱۸:۱۰ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
هاون و سنگ آسیاب و رب گیری هنوز تو خانواده ما به راهه. به لطف وجود مادر مهربان.
سلامتی همه مادرا صلوات
ناشناس
۱۸:۰۳ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
قربون همون قدیم هاکه صفاومهربونی خیلی زیادبود
ناشناس
۱۸:۰۳ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
اااااا یادش بخیر، اون موقع ها زندگی خیلی قشنگ تر بود خوده ما چیزی نداشتیم ولی خیلی خوش بودیم واقعا یادش بخیر....
دلم گرفت :(
ناشناس
۱۷:۵۱ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
دمتون گرمممممممم
بع عمری دلم برا کودکی تنگ شد
راستی من دهه هشتادیم ولی 70 درصد این نوستالژی ها رو تجربه کردم
ناشناس
۱۷:۲۶ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
ما هنوز اون زنگ را داریم بلبله رو خونمون هست حددود چهل پنجاه ساله کا داریمش هنوز ربع گوجه درست میکنیم و بعضی چیزهای دیگه
ناشناس
۱۷:۱۹ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
حیف
ناشناس
۱۷:۱۷ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
یادش به خیر؛ نوارکاست لوبیای سحرآمیز و نوار کاست زبان دراز که خیلی از قیافش میترسیدم =))
حمید
۲۳:۰۰ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
نوار کاست زبان دراز؟ چی بود؟ من که یادم نمیاد. ولی عطرمشهدی و دوچرخه همه و همشون عالی بود...
ناشناس
۱۷:۰۲ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
واقعا روزگار عين برق و باد ميگذره
ناشناس
۱۶:۴۱ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
ما هنوز اون هاون زرد رو داریم
ناشناس
۱۶:۳۵ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
یادش به خیر اون آسیاب دستی برام جالب بود یاده مادر بزرگم افتادم اخه اسیاب دستیش عین همین بود
علی
۱۵:۵۵ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
من فقط اون ترقه رو یادمه همیشه تو کیف مدرسم بود
ناشناس
۱۵:۴۹ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
دمتون گرم. قشنگ بود. لطفا ازین خاطرات زیبا بیشتر بذارید
یادِ گذشته و گذشتگان بخیر
ناشناس
۱۵:۴۹ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
دمتون گرم.
ناشناس
۱۵:۴۹ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
قشنگ بود.
ناشناس
۱۵:۴۶ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
جالب بود یادم دوران خوش کودکی افتادم چقدر زود گذشت و افسوس که قدرش رو ندونستم
ناشناس
۱۵:۴۶ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
جالب بود برام وقعا
ناشناس
۱۵:۴۶ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
عالیه
ناشناس
۱۵:۴۶ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
جالب بود یادم دوران خوش کودکی افتادم
ناشناس
۱۵:۳۵ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
جاروبرقی رو خاله من هنوزم داره استفاده میکنه وجدانن
خودم
۱۱:۴۵ ۲۹ شهريور ۱۳۹۹
مادر منم هنوز داره و سالمم هست.
ناشناس
۱۵:۲۶ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
یادش بخیررررر
ترانه
۱۵:۱۶ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
اون آبرنگ 6 تایی رو من هنوز نگه داشتم دقیقا همون رنگ و شکله ...
چه قدر روزای قشنگی داشتیم ..کاش میشد اون روزا رو تو فرمالدهید نگه داشت هر وقت دلت تنگ میشد میرفتی از پشت شیشه بهشون نگاه میکردی ولی نمیشه مثل خیلی چیزای دیگه که نمیشه...یادش بخیر
ناشناس
۱۵:۱۴ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
یادش بخیر
یه دهه شصتی بدبخت
آلزایمر سیاسی
۱۵:۱۰ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
این کیوسک و یا باجه تلفن زیاد قدیمی هم نیست !!!
اگر دقت کنید تلفنش کارتی هست.
اما در هر صورت ممنون که یادی از قدیم ها کردید.
بازم از این تصاویر بزارید.
ناشناس
۱۴:۵۳ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
وقعا یادش بخیر
ناشناس
۱۴:۴۸ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
ایکاش یک موزه یا مجتمع با آن حال و هوا میساختند تا هر از گاهی در آن چرخی زد و سادگی و صفا را تداعی میکردیم.
ناشناس
۱۳:۵۸ ۲۸ شهريور ۱۳۹۹
واقعاپیشنهادتون خیلی خوب وجالبه!
رضا
۱۴:۲۴ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
عالی بود ممنون
ناشناس
۱۴:۱۴ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
یادش بخیر دیگه هیچی مثل قبل حس بوی نداره
ناشناس
۱۴:۱۴ ۲۷ شهريور ۱۳۹۹
یادش بخیر