سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

قتل به خاطر عشق به یک دختر

گفت‌وگو با یک قاتل که به عشق دختری مردی را ۲۷ سال پیش کشته است را از نظر می‌گذرانید.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،  مهرداد وقتی ۲۲ ساله بود، به اتهام قتل مردی روانه زندان شد و حالا که ۴۹ بهار از زندگی‌اش گذشته است. طرفدار دو آتشه پرسپولیس است و می‌گوید: در این سال‌ها تنها دلخوشی‌ام بعد از ملاقات با مادرم، دیدن بازی‌های تیم پرسپولیس است.

در این مدت تمام بازی‌های پرسپولیس را دیده‌ام. ۹۰ میلیون تومان دیه لازم دارد تا بتواند از زندان آزاد شود و حالا چشم به کمک خیرین دوخته تا بتواند یک بار بالای مزار مادرش گریه کند. در پشت صحنه یک جنایت این هفته به سراغ این قاتل رفتیم و پای صحبت‌های او نشستیم. ۲۷ سال پیش مردی با ضربه‌های چاقو در خانه‌اش و در تهران کشته شد.

تحقیقات پلیس نشان می‌داد که مقتول عاشق دختری بوده و دختر به او علاقه‌ای نداشته است. دختر جوان به عنوان مظنون شناسایی و احضار شد. او گفت مقتول عشق یکطرفه به او داشته و مزاحمش می‌شده که موضوع را به مهرداد که از آشنایان‌شان بوده گفته و او قول داده مرد خواستگار را تنبیه کند تا از مزاحمت‌هایش دست بردارد. حال احتمال می‌دهد قتل را مهرداد مرتکب شده باشد. در ادامه مهرداد بعد از فرار ۲۰ روزه در یکی از شهر‌های مرزی شمال‌غرب کشور بازداشت شد. او حکم قصاص گرفت و ۲۷ سال زیر تیغ بوده است.

۹۰ میلیون تومان دیه برای آزادی

آرام حرف می‌زند، با مرگ مادر که تنها مونسش در این سال‌های زندان بود، دنیا برسرش آوارشده است. تنها آرزوی او آزادی و رفتن برسر مزار مادرش است.


بیشتر بخوانید


چند سال زندان هستی؟
۲۷ سال قبل زندانی شدم. ابتدا زندان قصر بودم، بعد به اوین رفته و چند سالی هست در زندان رجایی‌شهر هستم.

از ماجرای قتل بگو؟
چند سال قبل از حادثه، همسر مقتول فوت شده بود و با این‌که از ازدواج اولش فرزندانی داشت، به زور می‌خواست با دختر یکی از آشنایانم ازدواج کند و مزاحم او بود. شبی که بچه‌های مقتول نبودند، وارد خانه‌شان شدم تا با او صحبت کنم و بترسانمش، اما با هم درگیر شدیم و ناخواسته او را کشتم.

از روز‌های اول زندان بگو؟
اوایل خیلی سخت بود و حالا در این ۲۷ سال به زندان و زندانیان عادت کرده‌ام.

خانواده‌ات را ملاقات می‌کردی؟
تنها فرزند بودم و فقط مادرم را داشتم که یک هفته در میان به دیدنم می‌آمد. سه بار در هفته هم تلفنی با او حرف می‌زدم. دلداری‌ام می‌داد که یک روز آزاد می‌شوم. هر بار که به ملاقاتم می‌آمد، پیرتر می‌شد. برخی مواقع شارژ ریالی تلفنم تمام می‌شد و مکالمه‌مان ناتمام می‌ماند. اگر این اتفاق می‌افتاد، مادرم تا صبح نمی‌خوابید و فردا صبح به مقابل زندان می‌آمد تا مطمئن شود سالم هستم.

از وقتی بگو که حکم قصاص گرفتی.
لحظه‌ای که حکم قصاص در زندان به دستت می‌رسد، سخت‌ترین شرایط است. تا چند ماه حالم بد بود و نگذاشتم مادرم به دیدنم بیاید. بعد از آن‌که آمد، آن‌قدر گریه کرد که نمی‌دانستم با این همه شرمندگی چه کنم.

به ورزش علاقه داری؟
بله. عاشق تیم پرسپولیسم. همه بازی‌هایش را در این سال‌ها از تلویزیون زندان نگاه کرده‌ام. یک طرفدار دوآتشه هستم. بهترین بازی که در خاطرم مانده، دربی سال ۹۰ بود که با گل‌های ایمون زاید استقلال را بردیم. تلخ‌ترین بازی هم نیمه‌نهایی جام حذفی بود. بازی برده را در وقت اضافه باختیم. البته ما با اختلاف امتیاز قهرمان لیگ برتر شده بودیم و جام حذفی برای‌مان ارزش زیادی نداشت. جام حذفی بماند برای استقلال یا تراکتور.

اهل کتاب خواندن هستی؟
کتاب کم می‌خوانم، اما فیلم جنگی و خانوادگی زیاد می‌بینم.

۲۷ سال چطورگذشت؟
قابل تعریف کردن نیست. درد یک زندانی قصاصی را فقط یک حبس‌کشیده زیر تیغ می‌داند و بس. روز‌ها دیگر برایت تکراری می‌شود.

شاهد قصاص هم‌سلولی‌هایت بودی؟
در این ۲۷ سال خیلی از هم‌سلولی‌هایم قصاص شدند؛ برخی هم توانستند رضایت بگیرند و دیه بپردازند و برخی هم مثل من هنوز بلاتکلیف این دنیا و آن دنیا هستند چرا که هنوز اولیای دم آن‌ها را نبخشیده‌اند. خودم پای چوبه دار نرفتم، چون اولیای‌دم پیگیر پرونده اجرای حکم نبودند.
اما هر دوشنبه که فهرست افراد اعدامی برای رفتن به سلول انفرادی از بلندگوی زندان پخش می‌شد، می‌ترسم که نکند نام من در میان اعدامی‌ها باشد و همیشه کابوس طناب دار و اعدام با من است.

وقتی اعدامی‌ای بخشیده می‌شود؟
برایش جشن می‌گیرند. تا ورودی بند بدرقه‌اش می‌کنند و می‌گویند «بری دیگه برنگردی».

اصطلاح کلاه‌زنی در زندان چیست؟
به کلاهبرداری تلفنی در زندان از افرادی که بیرون زندان هستند، می‌گویند. به بهانه برنده شدن افراد در مسابقات رادیویی، تلویزیونی، حج و ... مردم را پای دستگاه‌های خودپرداز کشانده، فریب‌شان داده و موجودی حساب‌شان را سرقت می‌کنند تا بتوانند خرجی خانواده‌شان یا دیه درخواستی اولیای دم را پرداخت کنند.

تجربه این کار را داشتی؟
خیر. از مال حرام می‌ترسم، در این مدت در زندان تنبیه شدم.

دلت برای چه کسی بیشتر تنگ شده؟
فقط مادرم، ۲۷ سال تلاش کرد برایم رضایت بگیرد و آزادم کند، اما نشد و سال گذشته فوت کرد.

تنها آرزویت؟
چند نفر از بچه‌های مقتول رضایت دادند و دو نفرشان ماندند و ۹۰ میلیون تومان پول دیه می‌خواهند که من ندارم این پول را بدهم. آرزو دارم بخشیده و آزادشوم و تا قبل از مرگم یک بارهم شده سر مزار مادرم بروم.

منبع: جام جم

انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۱۱:۰۶ ۱۴ شهريور ۱۳۹۹
نتیجه دخالت در کار دیگران