به گزارش گروه بینالملل باشگاه خبرنگاران جوان، هفتههای منتهی به اوت ۲۰۲۰ را نمیتوان حامل خبرهای چندان خوشایندی برای آمریکا چه در عرصه داخلی و چه خارجی دانست. اگر از پیامدهای تکراری، اما ناگوار و مهلک شیوع کرونا در درون آمریکا چشم پوشی کنیم، رخدادها در عرصه بین الملل نیز چندان به کام این کشور نبوده است.
اتحاد بیشتر دو دشمن دیرینه واشنگتن آنهم در خاورمیانه و در قالب یک توافق راهبردی درازمدت خبری نبود که زمامدار کاخ سفید در کمتر از ۴ ماه مانده به انتخابات سرنوشت ساز نوامبر علاقهای به شنیدنش داشته باشد. پازل ناکامیهای آمریکا در عرصه سیاست خارجی البته بامداد شنبه و با انزوای بی سابقه واشنگتن در شورای امنیت برای تصویب قطعنامه تمدید تحریمهای تسلیحاتی ایران تکمیل شد و همه تقلاها و دورگردیهای پمپئو، کرفت و به ویژه اخراجی جدید کاخ سفید برایان هوک را به باد داد.
سیاست سلطه جویانه آمریکا علیه ایران در چارچوب کارزار فشار حداکثری، در صورت تداوم در سالهای آتی، میتواند پیامدهای ناگواری برای خود واشنگتن به بار آورد. چه بسا روزی آمریکا وقتی چشم باز کند که متحدانش دوشادوش دشمنانش رو به جلو پیش میروند و هژمونی این کشور برای همیشه در هم پیچیده شده است. نمایشنامه تلخی که آمریکا در نشست بامداد شنبه شورای امنیت تنها چشمه کوچکی از آن را به عینه دید؛ جایی که جز جمهوری ناشناخته دومینیکن هیچیک از متحدان دیرینه و هم پیاله واشنگتن حاضر به همراهی با آن در تصویب قطعنامه یکجانبه گرایانه ضد ایران نشدند.
پیش از این نیز، انتشار خبر توافق ۲۵ ساله میان ایران و چین که در واقع پیش نویس و نه توافق نهایی محسوب میشود، هیاهوی رسانهای زیادی را به ویژه در میان سیاسیون و صاحب نظران غربی مسائل ایران و آمریکا به راه انداخت. اظهارنظرهای پیاپی که میتوان آن را گواه نگرانی اصحاب رسانه، تحلیلگران و سیاستمداران آمریکای و غربی تعبیر کرد.
همه این صاحب نظران سیاسی در غرب برغم نگرشهای مختلف، در خصوص همکاری راهبردی میان ایران و چین در یک مورد اجماع نظر دارند: اینکه واشنگتن خود عامل اصلی نزدیکی میان تهران و پکن در سالهای اخیر بوده و چنین همکاری درازمدتی در صورت نهایی شدن، ماحصل مستقیم اقدامات میلیاردر کاخ سفید و دور و بریهای اوست. بسیاری از کارشناسان و رسانههای غربی بر این باورند که زیاده خواهی دولت دونالد ترامپ، تنها چنین پاسخی از سوی جمهوری اسلامی ایران را میطلبید.
به گواه ناظران سیاسی در غرب، بدیهی است آنچه در سالهای اخیر بر سر اعتبار و جایگاه آمریکا در عرصه جهانی آمده، هیچ مقصری جز سیاستهای سلطه جویانه و البته ملی گرایانه افراطی دولت فعلی واشنگتن ندارد. آمریکا در چهار سال اخیر تحت زعامت دونالد ترامپ، مسیر خلاف جریان کلی جهانی را پیمود و برغم تمامی انتقادات حتی داخلی بر درستی مسیر پر اشتباه خود اصرار ورزید. مسیری که در صورت ادامه آن از سوی زمامداران کاخ سفید، وضع ناگوارتری را برای آمریکا در عرصه بین الملل رقم خواهد زد و خواب انزوای دشمنان واشنگتن را برای خود آنها تعبیر خواهد کرد.
به باور صاحب نظران سیاسی، رسانههای معتبر آمریکایی از نیویورک تایمز گرفته تا واشنگتن پست و فوربس، توافق راهبردی ایران و چین، اگرچه هنوز در حد حرف و مذاکره است، اما باید زنگ خطری جدی برای هژمونی واشنگتن در منطقه خاورمیانه تلقی شود. اینکه آمریکا با دست خویش دو دشمن استراتژیک خود یعنی ایران و چین را اینگونه بهم نزدیک کرده، اصلا پیامد خوبی برای موقعیت این کشور در منطقه و جهان نخواهد داشت. مشخصا آمریکا نه تنها نتوانست به زعم خود ایران را در خاورمیانه تضعیف کرده و به انزوا بکشاند، بلکه پای رقیب قدر اقتصادی خود را نیز به منطقه باز کرد.
هرچند از جزئیات توافق راهبردی ایران و چین از بعد اقتصادی و سیاسی هنوز اطلاعی در دست نیست و توافق طرفین تنها بر سر مذاکره در این خصوص بوده، این توافق را میتوان به راهکاری تازه برای تهران در میانه فشارهای به زعم مقامات آمریکا حداکثری علیه جمهوری اسلامی ایران، تعبیر کرد. از هشتم ماه می سال ۲۰۱۸ به این سو، دولت ترامپ با زیر پا گذاشتن یک توافق بین المللی چند جانبه همه اهتمام خود را برای کشاندن ایران به پای میز مذاکرهای ناعادلانه در پیش گرفت.
زیر پا گذاشتن توافقات بین المللی را البته باید عادت دیرینهای کلیدار فعلی کاخ سفید دانست. او در بحبوحه همه گیری ویروس کرونا که جان میلیونها انسان در جهان را در معرض خطر قرار داده، سازمان جهانی بهداشت را ترک کرد. این خود گواه بی اعتنایی ترامپ و دولتمردان آمریکایی به چارچوب همکاریها و توافقات بین المللی است. در حالی که دنیا به سوی جهانی سازی پیش میرود، ساکن این روزهای کاخ سفید بی مهابا بر طبل یکجانبه گرایی میکوبد. یکجانبه گرایی که روز به روز تنها به انزوای بیشتر واشنگتن منجر میشود.
برای هژمونی رو به افول آمریکا طی سالهای اخیر، فاکتورهای بسیاری را میتوان برشمرد، اما شاید هیچکدام به اندازه سیاستهای این کشور در عرصه خارجی نقش پررنگ تری نداشته باشد. دونالد ترامپ اندکی پس از ورود به کاخ سفید بود که استارت جنگ تعرفهای با داعیه نقض حق مالکیت فکری از سوی چین را زد. جنگ تعرفهای که تنها به چین ختم نشد و متحدان دیرینه واشنگتن از تشعشات آن در امان نماندند.
شرکتهای برجسته فناوری چین آماج بیشترین حملات از سوی دولت آمریکا قرار گرفتند. هر چند صرف شام کاری در حاشیه نشست گروه ۲۰ در دسامبر سال ۲۰۱۸، آتش بس موقتی در میانه جنگ تجاری چند ماهه آمریکا و چین را به ظاهر به بار آورد، اما خیلی زود همه چیز به حالت قبل بازگشت و پکن و واشنگتن به میدان جنگ تجاری بازگشتند. واشنگتن که تحریم را بزرگترین حربه علیه دولتهای مخالف خود تلقی میکند، این بار از آن در قالب تعرفه تجاری بهره جست. تلاش دولت چین برای گسترش نفوذ خود در بازارهای جهانی بهانهای خوبی برای تحریم شدن از سوی آمریکا بود. البته زمزمههای مقابله با چین از زمان کارزار انتخاباتی ترامپ در سال ۲۰۱۶ به گوش میرسید.
ماجرا البته فقط به چین و رقابت تجاری با آن ختم نشد. رئیس جمهور پیمان شکن آمریکا در عرصه سیاست خارجی از همان ابتدا سیاست بدعهدی و زیر پا گذاشتن توافقات بین المللی را سرلوحه کار خود کرد. عادت دیرینه ترامپ با خروج یکجانبه و جنجالی از توافق آب و هوایی پاریس، توافق ترنس پاسفیک، سازمان جهانی بهداشت، شورای حقوق بشر سازمان ملل و مهمتر از همه مهمتر برجام و البته خط و نشان کشیدن برای ناتو خود را بخوبی نشان داد. چنین اقداماتی بخوبی از رویکرد یکجانبه و بدون تامل ترامپ پرده برداشت، رویکردی که تاکنون دوست و دشمن از آن در امان نبوده اند.
دیگر کشورها مسیر پیشین خود را ادامه داده و بدون آمریکا به توافقهای منعقد شده پایبند ماندند. در این میان مقامات واشنگتن به تصور خود با خروج از این توافقات، دیگر طرفین را در راستای گرفتن امتیازات بیشتر در تنگنا قرار میدانند، غافل از آنکه با این اقدامات عرصه انزوای خود را فراهم میکنند. حقیقت غیر قابل انکاری که با شکست سنگین قطعنامه تمدید تحریم های تسلیحاتی ایران بیش از پیش علنی شد. جایی که روزنامه های گاردین، فارین پالیسی و شبکه الجزیره آن را سند انزوای آشکار آمریکا در مقابل دوست و دشمن توصیف و اذعان کردند انتظار شکستی تا این حد مفتضحانه را برای واشنگتن پیش بینی نمی کردند.
پشت کردن به توافقات بین المللی اگرچه از دیدگاه رئیس جمهور آمریکا ابزار قدرت نمایی او تلقی میشد، اما در صحنه جهانی در مواردی تعبیر به عقب نشینی میشود. عقب نشینی که چین را به تدریج در موضع قدرتمندتری قرار داد. زمزمههای همکاری راهبردی درازمدت ایران و چین تازهترین گواه این موضوع است. به باور بسیاری از تحلیلگران مسائل منطقه، با این توافق چین میتواند موقعیت خود را در خاورمیانه ارتقا بخشد، آن هم در منطقهای که آمریکا رویای گسترش جدی نفوذ خود در آن را در تمامی این سالها دنبال کرده است. خیالی که هر چند سال یکبار با به راه اندازی جنگی خانمان سوز، سعی در تحقق آن دارد و بهانههای ساختگی حضور خود در خاورمیانه را باز تمدید میکند.
اما رقبای چینیِ آمریکا در این سالها با دنبال کردن چشم اندازی راهبردی در مناطق مختلف از آفریقا و آمریکای لاتین گرفته تا آسیا و اروپا سرمایه گذاریهای خود را در زیر ساختهای استراتژیک ارتقا بخشیده اند. این راهبرد چین به الگویی برای برخی کشورهای دیگر بدل شده است. پکن در تمامی این سالها تلاش کرده تا با افزایش میزان سرمایه گذاریهای خود در دیگر کشورها، توان اقتصادی و در عین حال سیاسی خود را جان دوباره بخشیده و هم پیمانان بیشتری را در گوشه و کنار دنیا برای خود جمع کند.
از دیگر دلایل تضعیف قدرت اقتصادی آمریکا در عرصه جهانی گرایش به بومی سازی تولیدات و تلاش بسیاری از کشورها برای خودکفایی در تولید برخی محصولات است. این مسئله در زمان شیوع همه گیری ویروس کرونا بیش از پیش اهمیت خود را نشان داد. جنبشی در این میان شکل گرفت موسوم به «جنبش از مرزعه تا سفره» که چنین دیدگاهی را دنبال میکرد. واکنش چین و آمریکا به رونق گرفتن این جنبش کاملا با هم متفاوت بود. چین با جمعیت چند هزار میلیونی خود مشکلی از نظر بازاریابی محصولات خود نداشت، اما آمریکا در عمل امکان گسترش صادرات و فعالیتهای شرکتهای خود را از آنها گرفت، اقدامی که برغم ملی گرایانه بودن به زیان این شرکتها تمام شد.
کرونا اگرچه مهمان ناخوانده این روزهای همه کشورهای دنیا است و وضع ناگواری را برای همه رقم زده، سهم آمریکا از آوردههای ناگوار این ویروس بیش از سایر جهان است. شاید به جرات بتوان گفت که این ویروس مهلک نیز در انزوای رو به رشد آمریکا در عرصه جهانی نقشی نه چندان کمرنگ داشته است. اولین پیامد شیوع این ویروس وضع محدودیتهای مسافرتی بود که به تبع با ایجاد اختلال در روند تجاری، زیانهای فراوانی را برای شرکتهای آمریکایی به بار آورد. دولتمردان آمریکا برغم این همه گیری مرگبار که به سرعت در حال سرایت به سراسر این کشور بود، بار دیگر بر طبل جدایی طلبانه خود کوبیده و حاضر به مشارکت در همکاریهای جهانی و چندجانبه در جهت مقابله با کرونا نشدند.
آمریکا و رئیس جمهورش به همین موضوع اکتفا نکرده و سازمان جهانی بهداشت را در میانه بزرگترین همه گیری یک سده اخیر تحت فشار کمپین حملات خود قرار داده و از تعهدات خود ذیل این نهاد بین المللی شانه خالی کردند. این در حالی بود که دیگر کشورهای دنیا با تاکید بر مشارکتهای بین المللی تلاش میکنند بحران کرونا را تحت کنترل درآورده و رویکردهای خود را از ملی گرایانه و بومی به سمت نگرش بین المللی و فراملی سوق دهند. چین در این بحبوحه بار دیگر نقش خود را بخوبی ایفا کرده و علاوه بر کمک چندین میلیارد دلاری به کشورهای آسیب دیده، وعده داد عرضه واکسن کرونا به صورت جهانی صورت گیرد.
مشخصا آنکه زیاده خواهیهای آمریکا و درک نادرست سرمداران آن در بحبوحه همه گیری کرونا برای آنها دردسرساز شده و علاوه بر دشمنان، دوستان آنها را به سوی همکاری نزدیکتر با چین برای فائق آمدن بر یک مشکل مشترک و تبعات آن همزمان با غیاب قهرگونه آمریکا سوق داده است.
انتهای پیام/
فقط امیدوارم یک روزی سر عقل بیای. اگرچه احتمالش نزدیک به صفره!