مهرداد ثابت روانشناس در گفتوگو با خبرنگار حوزه ازدواج و خانواده گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، درباره همسر کنترل گر و آسیبهای ناشی از آن، اظهار کرد: آنچه که باعث از هم گسیختن پیوند ازدواج میشود ناسازگاری و فقدان عشق نیست بلکه کنترل گری زوجین است چرا که نوعی از رفتار تخریب گر است که زن و مرد، مدت کمی پس از ازدواج در پیش میگیرند و باعث بروز برخی از پیامدهای منفی و آسیبهای جدی برای کانون گرم خانواده میشوند.
وی درباره مولفههای ناشی از آسیبهای کنترل گری زوجین، بیان کرد: رفتار تخریب گر کنترل گری باعث بروز آسیبهایی میشود که آنها نیز در قالب ۴ مولفه مسئولیت گریزی، هویت شکست، تعارضهای زناشویی و والد - فرزندی، خود را نشان میدهند.
این روانشناس با اشاره به مولفه مسئولیت گریزی تصریح کرد: باور به کنترل بیرونی میتواند باعث ایجاد احساس درماندگی افراد در مقابل رویدادها و اتفاقهای زندگی شود که همین موضوع نیز، مسئولیت گریزی آنها را فراهم میکند و به مرور زمان با تضعیف عزت نفس و خودکار آمدی افراد موجب به وجود آمدن هویت شکست در آنها میشود.
وی تصریح کرد: از آن جایی که روابط عاطفی در سلامت روانی افراد نقش مهمی دارند و روانشناسان نیز بر این موضوع تاکید فراوانی میکنند، کنترل بیرونی با مخدوش کردن تصاویر ذهنی که هریک از افراد در دنیای مطلوب خود نسبت به یکدیگر دارند، میتواند در روابط زناشویی و والدین و فرزندان تاثیر مهمی داشته باشد.
ثابت ادامه داد: کنترل بیرونی، دقیقترین و کوتاهترین تعبیر برای عادتهای مضرّی، چون عیب جویی، انتقاد، سرزنش، شِکوِه، گلایه، تهدید، نق و غر زدن، تنبیه و دادن حق حساب یا باج برای تحت کنترل در آوردن دیگری است که اگر افراد، هریک از این رفتارها را انتخاب کنند تداوم آن به حدی اجتناب ناپذیر است که نه تنها نمیتوانند این رفتار را ترک کنند بلکه هر دو طرف، پس از گذشت مدت زمانی، احساس بدبختی میکنند.
این روانشناس با اشاره به کنترل گری به عنوان یک عامل نابود کننده زندگی، افزود: در هر ارتباطی اعم از زناشویی، والد و فرزندی و...، هر فردی صرفا میتواند خودش را تغییر دهد. بنابراین، این یک واقعیت است که ۹۹ درصد مردم جهان به دلیل کنترل گری، در تعامل و کنار آمدن با یکدیگر دچار مشکل هستند و اگرچه این مشکل منحصر به ازدواج نیست، امّا در زندگی زناشویی شکل جدّی تری به خود میگیرد و به صورت شدیدتر خود را نشان میدهد.
وی خاطرنشان کرد: فرض اصلی کنترل گری این است که دو حالت برای نارضایتی افراد وجود دارد. بدین معنی که اگر افراد احساس نارضایتی و ناخرسندی میکنند، یا خودِ آنها مسئول چنین احساسهایی نیستند و در حقیقت، دیگران و حوادث خارج از کنترل آنها مقصر این موضوع هستند و یا ساختار مغزی افراد به گونهای است که بدون آن که افراد بخواهند باعث به وجود آمدن این مشکل میشوند.
ثابت تصریح کرد: در فرضیه مذکور، علت بدبختی افراد، نحوه انتخاب اعمال آنها نیست و معمولا افرادی که از زندگی مشترک خود احساس رضایت ندارند متوسل به کنترل گری میشوند و میگویند: تقصیر من نیست و همسرم عامل تمام این بدبختی هاست و وظیفه من این است هرکاری که میتوانم برای تغییر رفتارهای او در قبال خود انجام دهم.
وی گفت: این حرفها باعث میشود که هر یک از زوجین به این باور برسند که در چنین شرایطی، مقصر اصلی طرف مقابلشان است و همین موضوع باعث شود که هیچ تلاشی برای تغییر خود انجام ندهند و نه تنها ناراحتی و مشکلاتشان کم نشود بلکه در زندگی، به شکلهای شدیدتری، خود را نشان دهند.
این روانشناس با اشاره به تئوری انتخاب گفت: بر اساس این تئوری، تنها فردی که میتواند بر افراد کنترل داشته باشد خودشان هستند تا جایی که به طور مثال؛ وقتی زوجین دست از کنترل گری بر میدارند، همسرشان نیز تغییرات مثبتی میکند.
ثابت با بیان این که گفتوگو با زبان مهرورزانه و تئوری انتخاب تنها راه حل مشکلات زناشویی هستند، ادامه داد: گفتگوهای مهرورزانه زوجین تا حد زیادی میتواند به پایان دادن مشکلات زناشویی آنها کمک کند که در این میان، آنها باید اصلِ " ما تنها میتوانیم رفتارهای خودمان را کنترل کنیم" را درک کنند و هریک از زوجین نیز میتوانند کارهایی که به برطرف شدن مشکلاتشان کمک میکنند را به طرف مقابل خود پیشنهاد دهند که به این نوع گفت و گوها، گفتگوهای بدون باخت گفته میشود چرا که هر دو طرف برنده محسوب میشوند.
بیشتر بخوانید
انتهای پیام/