به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، «ドン・チャック物語» یا دون چوک مونوگاتاری که ما به اسم «پسرشجاع» میشناسیمش، سال ۱۹۷۵ میلادی که رسما در ژاپن متولد شد، اما تا پایش به ایران برسد چند سالی از تولدش گذشته بود و اوایل دهه ۶۰ بالاخره روی آنتن رفت.
با این حال، پخش این کارتون تنها به آن سالها ختم نشد و به خاطر میزان استقبالی که از آن شد، تا امروز بارها از شبکههای مختلف نمایش داده شد، این روزها هم شبکه پویا دوباره سراغش رفته و باعث شده بخشی از خاطرات دهه شصتیها و هفتادیها دوباره جان بگیرد. احتمالا یکی از اولین چیزهایی که شما هم با شنیدن اسم پسر شجاع یادتان میآید همان پدر گفتن معروف پسرشجاع و لحن شخصیتهایی است که هرکدام برای خودشان اسم و رسمی دارند. ماجرایی که باعث شد ماهم به بهانه بازپخش مجدد آن سراغ بعضی از آنها برویم و از حال و احوال این روزهایشان جویا شویم.
مردم هنوز هم صدایم را میشناسند
مهوش افشاری صداپیشه پسر شجاع است، گویندهای که از همان قسمتهای اول بعد از نادره سالارپور سرپرستی پسرک شجاع را به عهده گرفت و از او شخصیتی ساخت که همچنان گوشه ذهن خیلی از ما جا خوش کرده است. او که این روزها به گفته خودش از صبح تا شب درگیر مدیریت دوبلاژ مجموعههای مختلفی است، در فرصت کوتاهی که بین کارهایش پیش آمد، گپ و گفتی با ما داشت.
اول از همه از اسم دردسرساز پسر شجاع شروع کنیم، اصلا اسم این پسرک چه بود؟
واقعیت این است که این شخصیت از اول هم اسم نداشت، هم خودش و هم پدرش؛ این اتفاقی است که از همان ابتدا هم به این شکل بود و خیلیها بارها و بارها از من این سوال را میپرسند، حتی بعضیها آنقدر درگیر این موضوع بودند که هر دفعه من یا یکی از همکارانم را میدیدند با نگاهی پر از سوال و درگیری میگفتند آخر چطور میشود که آنها اسمی ندارند؟
اگر شما میخواستید برای او اسم بگذارید، انتخابتان چه بود؟
من همان پسر شجاع را انتخاب میکنم، چون این نامگذاری هم برای خودش جالب بوده و این ویژگی این کارتون است.
فکر میکنید چرا پسر شجاع برای خودش در این حد اسم و رسم به هم زد؟
آنموقعها فیلم و کارتون زیاد نبود و ما فقط سه شبکه داشتیم. درست مثل گل کردن اوشین به دلیل آنکه فیلم دیگری وجود نداشت، پسر شجاع هم به همین ترتیب بود، یعنی زمانی روی آنتن رفت که انیمیشن خاص دیگری نبود.
البته جالب است که این روزها هم بازپخش آن هنوز برای خیلیها دیدنی است، شاید این ماجرا به خاطرهساز بودن پسرشجاع برمیگردد؟
بله، نکتهای که وجود دارد این است که به همان دلایلی که از آن گفتم این دست کارها در ذهن مردم ثبت شدند و به شکلی، خیلیها به آن عادت کردند تا جایی که سالها بعد هم که چشمشان به آن میخورد حس خوبی از دیدنشان پیدا میکنند و مثل من و شما با لبخند آن را دنبال میکنند. همه اینها در حالی رخ میدهد که کارتونها و برنامههای زیادی این روزها روی آنتن میرود.
چرا پسر شجاع پدرش را به آن شکل معروف صدا میزد؟ چه شد که به این ترکیب رسیدید؟
من اول خرس مهربون را میگفتم و بعد از آنکه برای خانم سالارپور سفری پیش آمد، دوبله پسر شجاع را هم بعد از چند جلسه اول به عهده گرفتم. به همین دلیل آن پدر گفتن معروف را هم در همان قسمتهای اول خانم سالارپور عنوان کرده بود و در ادامه من سعی کردم آن را طوری پیش ببرم که کسی متوجه تغییر صدای او نشود. به همین خاطر همان تیپ را ادامه دادم.
دقیقا؛ میشود گفت که این تیپسازی هم از دلایل اصلی بهیادماندنی شدن پسر شجاع شده است.
آنموقعها ما سعی میکردیم برای هر شخصیتی تیپ ویژهای بسازیم، موضوعی که همیشه به بچههایی که با آنها کار میکنم، توصیه میکنم. مثلا ما برای نقش خرگوش یا همان خرسها و پسر شجاع حالت فکمان را تغییر میدادیم و دندانهایمان را جلوتر میآوردیم. همین باعث میشد که آن فرم پدر گفتن شکل بگیرد و برای خیلیها جالب باشد. اما خیلی از جوانترهای این حوزه کمتر چنین کاری میکنند و زمان میبرد تا به تیپسازی برای شخصیتها نزدیک شوند.
البته این شکل از دوبله فکر میکنم باعث شود تا مردم از روی صدا نتوانند تشخیص دهند که مثلا پسر شجاع هستید.
بله، من در زمان صداپیشگی این شخصیت و برخی دیگر از کارها، آنقدر تیپ ویژهای برای آن ساخته بودم که اغلب مردم با صدای عادی هم نمیتوانستند حدس بزنند که من مثلا پسر شجاع هستم.
آنوقت ناراحت نمیشویدکه متوجه شما نمیشوند؟
نه، چون مردم آنقدر باهوش هستند که باز هم خیلی اوقات متوجه میشوند که صدایم آشناست و گاهی جلو میآیند و میپرسند که شما دوبلور هستید؟ از سوی دیگر برایم جالب است که واکنش مردم به این نقشها را میبینم.
از روزهای دوبله پسر شجاع قطعا خاطرات زیادی دارید، حس و حال آن موقعتان را یادتان هست؟
ما شنبهها برای این مجموعه کار میکردیم و به یاد دارم که آقای افشار مدیر دوبلاژ بودند. از آن جا که تعداد زیادی در استودیو جمع میشدیم یادم است که فضای شادی داشتیم و خیلی شوخی میکردیم و خوشحال بودیم. همین پشت صحنه و حس و حال خوبی که وجود داشت هم باعث میشد که هر کس نقشش را با بیشترین انرژی ایفا کند.
اما راستی آخر و عاقبت پسر شجاع و خانم کوچولو چه شد؟
آنها عاقبت خاصی نداشتند، چون در این مجموعه همیشه در همان سن کودکی بودند و بزرگ نشدند. در واقع رفاقت آنها تا آخر به همان شکل ادامه داشت. (با خنده)
از بین همه کارهایی که داشتید و شخصیتهایی که گفتید، خودتان کدام را بیشتر دوست دارید؟
در میان آنها شخصیت شازدهکوچولو در نمایش رادیویی و آلبوم این کار که آقای شاملو ترجمه و گویندگی آن را به عهده داشت را خیلی دوست داشتم.
سری هم به اوضاع و احوال این روزهای دوبله بزنیم، ماجرایی که اغلب فعالان این حوزه از آن گلایه دارند. هنوز هم شرایط همانطور است؟
واقعیت این است که اگر آن عشقی که باید برای ما نباشد، هیچکس دیگر دوبلور نمیشود چراکه پول آن در حدی نیست که بتوانیم زندگیمان را بگذاریم. این قضیه بهخصوص برای جوانترهایی که تازهوارد میشوند وجود دارد و برای زندگی حتما باید شغل دومی داشته باشند. اما مشکل امروز دوبله چیز دیگری است.
چه مشکلی است؟
کرونا، این ویروس باعث شده که برای یک فیلم، از گویندهها به صورت تکی دوبلهها را بگیرم و این خیلی زمان میبرد تا جایی که فیلمی که باید در یک روز تمام شود، دستکم چند روز زمان میبرد.
پس این روزها هم مدیریت دوبلاژ ادامه دارد.
بله، چند کار آماده پخش داریم و مشغول چند کار دیگر هم هستیم، ازجمله کارآگاه موش، سریال استعداد و حدود شش اثر دیگر که کار آنها بهزودی به پایان میرسد.
شهرت با پدر پسر شجاع
ما مینویسیم پرویز ربیعی، اما شما همان پدر پسر شجاع صدایش کنید. دوبلوری که تا اسمش را جستوجو میکنید، با عنوان یکی از مهمترین گویندگان نقشهای مکمل در تاریخ دوبله ایران روبهرو میشوید. «استاد نجار»، «هایدی»، «هاچ زنبور عسل» و... بخشی از کارهای ماندگار و آشنای او هستند. اما خودش هم معتقد است که پدر پسر شجاع نقشی است که هنوز خیلیها او را با آن صدا میکنند.
اینکه او این روزها چه احساسی به جناب پدر پسر شجاع دارد، سوالی بود که دربارهاش میگوید: درمورد پدر پسر شجاع بارها گفتهام، اما زمانی که شما به طور ثابت از بین فیلمها و سریالها، چندین و چند قسمت در کاری شخصیتی را میگویی، خودبهخود احساس ویژهتری به آن پیدا میکنید و از جایی به بعد دیگر آن را مثل بچه خودتان میدانید. این ماجرایی است که در مورد آقای پدر پسر شجاع هم وجود داشت. بعد از بیشتر از صد قسمت همراه شدن با این گروه و آن شخصیت، دیگر پدر پسر شجاع را جزئی از خودم میدانستم و احساسم نسبت به بقیه شخصیتهایی که شاید تنها چند قسمت از آن را گفته بودم، تفاوت پیدا کرده بود.
او اضافه میکند: برای این نقش و البته بقیه کارهای این چنینی همه تلاشم را کردم تا به بهترین شکل ممکن از آب دربیاید، چون به آقای پدر احساس پدرانهای داشتم.
اسم پدر پسر شجاع چیست؟
این موضوع بعدی بود که برای خیلیها سوال است و ربیعی هم میگوید: این سوالی است که بارها و بارها از من پرسیدند و هر کسی که متوجه میشود من جای او حرف زدم به من میگوید که پدر پسر شجاع قبل از آنکه پسر شجاع به دنیا بیاید چه اسمی داشت؟ و من هم هر بار میخکوب میشوم و نمیدانم چه بگویم، چون در داستان اصلی هم او اسمی ندارد و به همین عنوان صدا زده میشود.
ربیعی در آخر این گپ کوتاه در زمانی که پشت فرمان بود و در فرصت کمی که داشت، یادآوری کرد: خیلی اوقات مردم من را به همین اسم یعنی پدر پسر شجاع میشناسند و بیشتر از هر نقشی این شخصیت برای من شهرت آورد، به همین دلیل همچنان حسی که به او دارم برایم جالب است و واقعا مثل جزئی از خودم میدانمش.
بگویید شیپورچی، بخوانید تورج نصر!
شپورچی جزو شخصیتهایی است که اگر شهرتش بیشتر از پسر شجاع نباشد، کمتر نیست و در این بین صدای معروف او به همراه خندههای شیطنتآمیزش قطعا یکی از دلایلی است که در این حد ماندگارش کرده است. گویندگی این شخصیت را تورج نصر به عهده دارد. دوبلوری که امسال ۷۴ ساله شده و از زمان بارباپاپاها و تنسیتاکسیدو تا امروز با صدایش به شخصیتهای زیادی جان بخشیده است.
او هم درباره اسم اصلی شیپورچی میگوید: مثل خیلی از همکارانم، از ما زیاد درباره اسم شخصیتهای پسر شجاع میپرسند و یکی از دلایل آن این است که پسر شجاع و دیگر کارتونهای دهه ۶۰ در ذهن مردم نشستهاند و امروز هم خیلی از خانمها و آقایانی که امروز خودشان بچه دارند، با دیدن ما میگویند که من با صدای شما بزرگ شدهام. اتفاقی که دیگر تکرار نخواهد شد.
نصر در پاسخ به اینکه چرا فکر میکند دیگر چنین اتفاقی رخ نمیدهد، معتقد است: تعداد زیادی از صداهایی که آن زمان بود دیگر امروز نیستند و از این به بعد هم صداها به هیچ عنوان ماندگار نخواهد شد. چون فیلمها و مجموعهها این اجازه را نمیدهد و کیفیت دوبله سابق را ندارند تا در ذهنها ماندگار شوند. از سوی دیگر دوبلههای مزخرف زیرزمینی که از شبکههای مختلف آنطرفی روی آنتن میرود، این ماجرا را تحتالشعاع قرار داده و باعث شده که دوبلهها تنها صدایی برای تبدیل گفتار به فارسی باشند و اصلا در ذهن کسی نمانند.
تیپسازی هم جزو اتفاقاتی است که نصر در اغلب نقشهایش از جمله شیپورچی از آن بهشدت استفاده میکند، موضوعی که دربارهاش میگوید: زمانی که قرار شد این نقش را بگویم، در مشورت با آقای افشار، مدیر دوبلاژ این کار به این نتیجه رسیدیم که لازم است از خودم بداهههایی بگویم. چون سینک گفتن این نقش از آن جایی که کار انیمیشنی بود، سختیهایی داشت و لازم بود تا این هماهنگی را با بداههگویی و تیپسازی ویژهای که برایش درنظر گرفتیم، ایجاد کنیم. من روی این نقش خیلی کار کردم تا آن را جا بیندازم و میتوانم بگویم برای هیچکاری آنقدر زمان نگذاشتم، اتفاقی که به چشم میخورد و خیلیها متوجه آن میشوند.
شباهت آقای شیپورچی با گوینده آن هم موضوعی بود که نصر با همان شور وشوق دیروزش از آن تعریف میکند و میگوید: اگر بخواهم برای شیپورچی اسم بگذارم به آن تورج نصر میگفتم، چون او بچگی من است. زمانی که بیشتر از پنج بار مدرسه عوض کردم و هر بار با مادرم پرونده به دست به دنبال جای تازهای بودیم. این شیطنتها همچنان ادامه دارد، برای همین اغلب نقشهای پرشیطنت به من پیشنهاد داده میشود.
در مورد این مجموعه خاطرات زیادی وجود دارد که در آن لحظه خیلی جالب بود، اما با گذر زمان قدیمی شده و تعریفش لطف چندانی ندارد. با این حال به گفته او فضای شاد پشت صحنه باعث میشد تا گذشت زمان را حس نکنند و این اتفاقی بود که در کمتر کاری رخ میداد.
نصر از گویندههایی است که به قول خودش عاشق کارتون است، اما این که این علاقه از کجا میآید سوالی بود که او درپاسخ به آن عنوان میکند: به طور کلی کار دوبلاژ به شکلی است که باید عاشقش باشید، چون این شغل بسیار خسته کنندهای است و تحمل آن سخت است. البته این روزها به دلیل دیجیتالی شدن شرایط، این سختی کمتر شده است و با همه اینها دوبله دیگر حال گذشته را ندارد، چون هر کس دیالوگش را به تنهایی میگوید و میرود و آن فضایی که باید، وجود ندارد.
او با انتقاد از فضای امروز صداها اعتقاد دارد که ما دوبلهمان را از دست دادیم و همان حدی هم که داشتیم را هم دیگر نداریم، چون همانطور که گفتم فیلمهای خوب نمیآید، پرورش درستی انجام نشده است، انتخابها خوب نیستند و تقریبا میتوان گفت که این فضا بیدر و پیکر شده است. نصر میافزاید: مدتهاست که دیگر فیلم جدید وارد نمیشود و مدام درگیر تکراری شدیم که ادامه دارد. این شانس نسل جدید است که بدزمانی به دنیا آمدهاند و چیزی از این فضایی که قبلتر بود را نمیبینند.
در این بین اصلا به کار کودک اهمیت داده نمیشود، در دهه ۶۰ باز این توجه بیشتر بود، اما این روزها کمتر اتفاقی در این زمینه میافتد. به همین خاطر است که بچهها به کارهای غربی تمایل پیدا کردهاند و چیزی از شاهنامه و قصههای اصیل ایرانی نمیدانند. من همینجا از همه خانوادهها میخواهم که فرزندانشان را با این فضا آشنا کنند، چون در حال فراموش شدن است.
منبع: روزنامه جام جم
انتهای پیام/
خیلی دوست اش داشتم
وقتی بچه بودم تا کارتون نگاه نمی کردم به درس و مشق هام رسیدگی نمی کردم
خداییش کارتون های زمان ما خیلی باحال بودند
پاسخ: شجاع!
اقا خواهش میکنم از مسئولان که پسر شجاع بازنشته کنند یا تامین اجتماعی یا کشوری بنده خدا از 5سالگی داره کارمی کنهخدایش اجر جزیل دهد وبعضی از مسئولان از این تعهد ومردم داری مرد شجاع یاد بگیرند انشا...