به گزارش خبرنگارحوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، به مناسبت فرارسیدن روز غدیر اشعاری را از شاعران مطرح کشورمان جمع آوری کرده ایم که از جمله آن ها می توان به عباس براتی پور، مرتضی امیری اسفندقه،محمود اکرامی و رضا اسماعیلی اشاره کرد.
بیشتر بخوانید
عباس براتیپور
تا شد به روی دست نبی (ص) مرتضی (ع) بلند
شد رایت جلال خدا برملا بلند
بشنید، چون که نغمه «یا ایهاالرسول»
گردید منبری همه از پشتهها بلند
مرآت پاک لمیزلی، آیت جلی
شد بر سریر دست حبیب خدا بلند
آیین پاک ختم رسل ناتمام بود
گر بر نمیشد آن مه برج ولا بلند
هنگامه شد به کوری چشمان دشمنان
شد بانگ مرحبا ز همه ما سوی بلند
خورشید دین، سپهر یقین، ختم مرسلین
شد زین سبب میان همه انبیا بلند
تا شد به عرش دست نبی ماه عارضش
شد این ندا ز بارگه کبریا بلند
تکمیل شد شریعت پاک محمدی
چونان که گشت دین خدا را لوا بلندای مظهر صفات خداوند لایزال
وی از تو آسمان ولایت به پا بلند
هرجا که بود پیکر هر ناتوان به خاک
هر جا که بود ناله هر بینوا بلند
هر جا که بود طفل یتیمی سرشکبار
هرجا که بود شعله شور و نوا بلند
از بهر دستگیری آنان سپندوار
یکباره میشد» ید مشکلگشا بلند
تا خانهزاد خود کُنَدَت کردگار پاک
بهرت نمود خانه خود را بنا بلند
آهنگ «تفلحوا» چو شنیدی ز کوی دوست
و آواز خوش چو شد ز حریم حرا بلند
یکباره دست بیعت خود را از روی شوق
کردی به سوی شمس رُسل، مصطفی بلند
مدحتگر تو ذات جلالت مأب حق
مدح تو کرده با سخن «هل اتی» بلند
پا بر حریم خانه، چون بگذاری از شرف
فریاد شوق میشود از بوریا بلند
با ذوالفقار تو همه جا آشکار بود
دست بلند شیر خدا، «لافتی» بلند
ما ریزهخوار خوان ولای توایم و بس
از لطف توست این که بُوَد بخت ما بلند
خمّ غدیر بود و به قدرت خدا نمود
جاه و جلال آن دُر یکدانه را بلند
در پهن دشت ظلمت کفر و نفاق و کین
همواره بود آیت شمس الضّحی بلند
باب المراد اهل جهانی و میکنند
بر آستان قدس تو دست دعا بلندای نفس قدرت ازلی، یا علی - نمای
نخل شکوه نهضت «روح خدا» بلند
ما پیروان مکتب سرخ ولایتیم
گر میزنیم گام سوی کربلا بلند
عرش خدا زغصه بلرزاند، آن زمان
تیغی که گشت بر سر آن مقتدا بلند
تا مست جام توست «براتی» به روزگار
سر میکند به عشق تو روز جزا بلند
مهدی رحیمی
دستی به هوا رفت و دو پیمانه به هم خورد
در لحظه «می» نظم دو تا شانه به هم خورد
دستور رسید از ته مجلس به تسلسل
پیمانه «می» تا سر میخانه به هم خورد
دستی به هوا رفت و به تایید همان دست
دست همه قوم صمیمانه به هم خورد
«لبیک علی» قطره باران به زمین ریخت
«لبیک علی» نور و تن دانه به هم خورد
یک روز گذشت و شب مستی به سر آمد
یعنی سر سنگ و سر دیوانه به هم خورد
پس باده پرید از سر مستان و پس از آن
بادی نوزید و در یک خانه به هم خورد
رضا اسماعیلیای علی،ای ارتفاعت تا خدا
بی نهایت، بیکران، بیانتها،ای علی،ای همسر بانوی آب
جلوه حق، اسم اعظم، نور ناب ای علی ای خوب،
ای تنهاترین ای ملائک با نگاهت همنشین،ای علی،ای آفتاب حق سرشت،
ای قسیم روشنیهای بهشت،ای فراتر از تصور،
ازخیال بحر عرفان، آفتاب بیزوال،
ای تو خورشید نهان در زیر ابر
کوه علم و کوه حلم و کوه صبر.
چون تو مردی نیست در این روزگار
هیچ تیغی نیز، همچون ذوالفقار
جان ما را کن ز عشقت منجلیای فدایت جان عالم، یا علی
کاش میکردیم بیعت تا بهار
میشکفتیم از کرامات علی
در بهارستان او گل میشدیم
زائر آواز بلبل میشدیم
از غدیر خم، سبویی میزدیم
در صراط عشق، هویی میزدیم
زائر کوی تولا میشدیم
جرعه نوش عشق مولا میشدیم
با نزول سوره سبز غدیر
باز میکردیم، بیعت با امیر
با علی، آیینهدار سرنوشت
وارث بوی خدا، بوی بهشت
شد غدیر خم، هلا،ای عاشقان!
میوزد عطر علی از آسمان
چیست تفسیر غدیر خم؟ علی
عشق را، مولا، عدالت را، ولی
چیست تفسیر غدیر خم؟ ولا
رستخیز عشق، بیعت با خدا
چیست تفسیر غدیر خم؟ حریم
رو به روی ما، صراط مستقیم
چیست تفسیر غدیر خم؟ امید
مژده رحمت به امت، بوی عید
چیست آیا این غدیر خم؟ سحر
صبح صادق، نور لبخند ظفر
چیست آیا...؟ ساقی و ساغر، شراب
آتشی در جان هستی، عشق ناب
چیست آیا...؟ خنده فتح المبین
روز اکمال رسالت، عید دین
چیست آیا...؟ سیب سرخی ناگهان
سهم ما از عشق، آری عاشقان
در غدیر خم خدا شد منجلی
در دل خورشیدی مولا علی
چیره شد فرمانروای آفتاب
گشت سهم آفرینش، نور ناب
عشق بارید و زمین آیینه شد
مهربانی وارد هر سینه شد
خاک را بوی نجیب گل گرفت
عالم هستی، تب بلبل گرفت
آسمان شد با زمین همسایه باز
شد زمین مهمانسرای اهل راز
چشمها با نور همبستر شدند
قلبها با هم صمیمیتر شدند
قبله توحید، آن جان جهان
روح ایمان، خاتم پیغمبران
در غدیرستان خم، اعجاز کرد
راز معصوم خدا را باز کرد
گفت: پیغمبر علی نور خداست
بعد من، او پیشوا و مقتداست
ای شمایان! امت سبز زمین
در میان خلق عالم، بهترین
حرف حق این است و در آن شبهه نیست
هم علی حق است و هم حق با علیست
عشق را در قلب خود دعوت کنید
با علی، نور خدا، بیعت کنید
این حقیقت از کسی مستور نیست
جانشین نور، غیر از نور نیست
در غدیر خم ولایت شد قبول
برد بالا دست مولا را رسول
رفت بالا دست خورشید غدیر
شد امام و مقتدای ما، امیر
عشق، بیعت کرد با نور خدا
شد عدالت، سرور و مولای ما
نور احمد، برگرفت از رخ نقاب
«آفتاب آمد، دلیل آفتاب»
زین بشارت، آسمان خندید مست
نور بارید و طلسم شب شکست
شد جهان، آیینه باران علی
عالم هستی، چراغان علی
جون علی، آیینه عدل است و داد
دست در دست علی باید نهاد
چون علی، نور خدای سرمد است
بیعت ما با علی، با احمدست
شد ز عشق حق، وجودش صیقلی
هر که بیعت کرد، با نور علی
محمدعلی مجاهدی
چون وجود مقدس ازلی
شاهد دلربای لم یزلی
وقت پیمان گرفتن از ذرات
با صدایی رسا و بانگ جلی
«اولست بربکم» فرمود
پاسخ آمد از هر طرف که: بلی
تا بسنجد عیارشان، افرودخت
آتشی در کمال مشتعلی
داد فرمان، روند در آتش
تا جدا گردد اصلی از بدلی
فرقه ای ز امر حق تمرد کرد
گشت مطرود حق ز پر حیلی
با شقاوت قرین و مد شد
شد پریشان ز فرط منفعلی
فرقه دیگری در آتش رفت
ز امر یزدان قادر ازلی
نادر شد بهرشان چو خلد برین
که بود این سزای خوش عملی
با سعادت قرین شد و همدم
گشت مقبول حق ز بی خللی
بهر این فرقه حق عیان فرمود
جلوات نبی و نور، ولی
که منم نور احمد مختار
مهر من نیست غیر مهر علی
ناگهان شد عیان در آن وادی
نور مولا علی ز بی حللی
چون به خود آمدند، میگفتند
در حضور خدای لم یزلی
که علی دست قادر ازلی ست
رشته ما سوا به دست علی ست
مرتضی امیری اسفندقه
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟
صدای کیست که این گونه روشن و گیراست؟
که بود و کیست که از این مسیر میآید؟
چه گفته است مگر جبرئیل با احمد؟
صدای کاتب و کلک دبیر میآید
خبر به روشنی روز در فضا پیچید
خبر دهید کسی دستگیر میآید
کسی بزرگتر از آسمان و هر چه در اوست
به دست گیری طفل صغیر میآید
علی به جای محمد به انتخاب خدا
خبر دهید بشیری به نذیر میآید
کسی که به سختی سوهان، به سختی صخره
کسی که به نرمی موج حریر میآید
کسی که مثل کسی نیست، مثل او تنهاست
کسی شبیه خودش، بی نظیر میآید
خبر دهید که دریا به چشمه خواهد ریخت
خر دهید به یاران غدیر میآید
به سالکان طریق شرافت و شمشیر
خبر دهید که از راه، پیر میآید
خبر دهید به یاران: دوباره از بیشه
صدای زنده یک شرزه شیر میآید
خم غدیر به دوش از کرانه ها، مردی
به آبیاری خاک کویر میآید
کسی دوباره به پای یتیم میسوزد
کسی دوباره سراغ فقیر می آید
کسی حماسهتر از این حماسههای سبک
کسی که مرگ به چشمش حقیر میآید
غدیر آمد و من خواب دیده ام دیشب
کسی سراغ من گوشه گیر میآید
کسی به کلبه شاعر، به کلبه درویش
به دیده بوسی عید غدیر میآید
شبیه چشمه کسی جاری و تپنده، کسی
شبیه آینه روشن ضمیر میآید
علی (ع) همیشه بزرگ است در تمام فصول
امیر عشق همیشه امیر میآید
به سربلندی او هر که معترف نشود
به هر کجا که رود سر به زیر میآید
شبیه آیه قرآن نمیتوان آورد
کجا شبیه به این مرد، گیر میآید؟
مگر ندیدهای آن اتفاق روشن را؟
به این محله خبرها چه دیر میآید!
بیا که منکر مولا اگر چه آزاد است
به عرصه گاه قیامت اسیر میآید
بیا که منکر مولا اگر چه پخته، ولی
هنوز از دهنش بوی شیر میآید
علی همیشه بزرگ است در تمام فصول
امیر عشق همیشه امیر میآید...
محمود اکرامی
به آتش میکشم آخر زبان سربه زیرم را
به توفان میسپارم آسمانهای اسیرم را
منم من، گردبادی خسته ام، زندانی خویشم
بگیرید آی مردم دستهای ناگزیرم را
تمام عمر باقی مانده اش را گریه خواهد کرد
اگر توفان بخواند خندههای دور و دیرم را
درختان گردبادی رو به خورشیدند، از آن دم
که خواندم در مسیر باد، اندوه غدیرم را
شبی اندوه تابان علی (ع) از چاه بیرون شد
شبی سیراب دیدم جان سر تا پا کویرم را
انتهای پیام/