روایت به این شرح است:
بیا باهم حرف بزنیم
کار، سخت شده بود و شرایط، پیچیده. پدر که شهید شد، پسر ۸ سال بیشتر نداشت. حکومت بنیعباس هنوز در دست مأمون بود. مأمون با بقیه خلفا فرق داشت. زیرک بود و باهوش. سعی میکرد به ظواهر دین پایبند باشد و علناً شراب نمینوشید. نسبت به اهلبیت در ظاهر با احترام برخورد میکرد و خودش را دنبالهرو آنها معرفی میکرد. همین کارهای ریاکارانه مأمون باعث شده بود شناختن چهره واقعیاش برای مردم مشکل باشد. از طرف دیگر هنوز مشکل کوچکی سن امام جواد علیهالسلام، نه تنها برای بسیاری از افراد عادی حل نشده بود، بلکه برای برخی بزرگان و علما هم جای بحث داشت. در این شرایط باید دید چطور امام نوجوان با هوشیاری تمام، با همه شیوههای ممکن، مبارزه کرد و قدمی عقب ننشست.
امام آزاداندیش
از آغاز قرن دوم هجری با یک قشر فرهیخته روبهرو هستیم. پرسشهای مردم متفاوت شده بود. از دوره امام باقر و امام صادق علیهما السلام به بعد، در بین شیعیان و اهل سنت افرادی بودند که به معنای واقعی طالب علم و پیگیر پاسخ پرسشهای خود بودند و بحث و استدلال میکردند. از طرفی «مکتب معتزله» هم در این دوره رونق گرفته بود و سؤالات عقلی دشواری مطرح میکردند تا به خیال خودشان حضرت را شکست دهند. امامت امام نوجوان به خاطر کوچکی سن ایشان هم مسئلهای بود که برای بسیاری از شیعیان قابل درک نبود و شک و شبهه داشتند و مدام امام علیهالسلام را با پرسیدن پرسشهای بسیار، امتحان میکردند. با توجه به این اوضاع، مناظره و بحث آزاد یکی از شیوههای مهم حضرت برای نشر معارف اسلام و مقابله با انحرافات فکری و عقلی بود. اصلاً حضرت را میتوان «مبتکر بحث آزاد اجتماعی» دانست.
«البته قبل از امام جواد هم در زمان ائمه بحث زیاد میشد، اما اینکه حالا بنشینند جمعاً صحبت کنند، امام جواد اولبار این کار را کردند.» حضرت در این بحثها و مناظرات، با جوابهای قاطع و محکم هرگونه شک و تردیدی را در مورد امامت خود از بین بردند. چون سن کمی داشتند، اتفاقاً برد رسانهایاش هم بیشتر بود و همه، مبهوت جوابها و شخصیت امام نوجوان میشدند و این مناظرات و بحثها دهانبهدهان بین مردم میچرخید. ایشان مناظرات را با همه آدابش اجرا میکردند. با فرد پرسشگر همراه میشدند و به همه حرفهایش گوش میدادند و از همان ابتدای کار موضعگیری تند نمیکردند و جوابها را با دلایل محکم میدادند. آنقدر بزرگوارانه با سؤالات و شخص مناظره کننده روبرو میشدند که فرد جدای از گرفتن جواب، تحت تأثیر شخصیت امام جواد علیهالسلام قرار میگرفت. مناظره حضرت با یحیی بن اکثم، یک نمونه از این مناظرات است که یحیی با همه سن و علماش، در مقابل پاسخهای حضرت به لکنت افتاد و حاضران در مجلس ناتوانی او را در مقابل حضرت دیدند.
وکلای امام
فضای اختناق و فشار از طرف حکومت زیاد بود. امام علیهالسلام بهشدت تحت نظر بود. تا جایی که مأمون، حضرت را اجباراً به ازدواج دختر خود درآورد، تا ایشان را حتی در خانهشان کنترل کند. امام علیهالسلام با وجود همه محدودیتها، ارتباط خود را با شیعیان، از طریق انتخاب نمایندگان و وکلایی از طرف خود، در جایجای دنیای اسلام حفظ کردند.
«این وکلا بسیار زیرکانه و حسابشده با شیعیان ارتباط داشتند و نامههای شیعیان و وجوه شرعی را جمع و تقدیم امام علیهالسلام میکردند. اگر هم امام علیهالسلام در حبس بودند، به آن کسی میدادند که امام علیهالسلام تعیین کرده بود. البته این شبکه وکالت از قبل هم در میان ائمه علیهمالسلام وجود داشت، اما در دوره امام جواد علیهالسلام گسترش بیشتری پیدا کرد و آمار وکلا این موضوع را نشان میدهد.»
وکلای امام در استانهای زیادی مثل اهواز، همدان، کوفه، قم، بغداد و... پخش شده بودند. علی بن مهزیار و حضرت عبدالعظیم حسنی نمونهای از این وکلا بودند. «اینکه حضرت بر گسترش این شبکه تأکید میکردند، چون میدانستند در آینده، دوره غیبت رخ خواهد داد و شیعیان در دوران غیبت صغرا به شبکه وکالت نیاز دارند و به واسطه نواب باید به امام عصر علیهالسلام متصل شوند.»
بنابراین با سیاست و روشی که امام در پیش گرفتند، هم جان خود امام علیهالسلام و هم جان شیعیان حفظ شد و تشیع هم گسترش پیدا کرد. طوری که میتوان گفت دایره نفوذ شیعه در زمان امام جواد علیهالسلام، ده برابر شد. دوران عجیبی بود.
«دوران اختناق شدید نسبت به ائمّه و درعینحال دوران نشاط عجیب شیعه در سراسر دنیای اسلام. این چیز مهمی است که در هیچ زمانی از دوران زندگی ائمه، شیعیان اینهمه فعالیت و نشاط و تحرک و سازماندهی و گسترش در دنیای اسلام نداشتهاند که در دوران این سه امام یعنی حضرت جواد و حضرت هادی و حضرت عسکری علیهمالسلام داشتهاند؛ این در حالی است که این سه امام خودشان در مدینه و بغداد و در سامرا زیر نظر و تحت فشارهای خیلی شدیدی قرار داشتند.»"
انتهای پیام/