به گزارش خبرنگار حوزه تجسمی گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، هنر همواره زبان بیان بوده و است. از سالیان دور تا الان هنر در تمامی رشته و شاخهها مورد کاربرد قرار گرفته است. از تصویر کردن انسانهای نخستین بر دیوار غارها تا حکاکی یک خط، شکل و... بر روی سنگ و پوست نشان از ریشه دار بودن این مقوله در تاریخ بشریت است؛ بنابراین نباید به دلیل اینکه فیلم، تریبون قوی تری نسبت به هنرهای دیگر دارد، گمان کنیم که دغدغه و مسائل اجتماعی فقط در مدیای فیلم دیده میشود و هنرهای دیگر مثل موسیقی، تئاتر و یا هنرهای تجسمی تزئینی و به اصطلاح مال افراد خاص و از ما بهتر است.
بارها نمایشهای مختلفی با اقتباس از تاریخ، مسائل روز جامعه مانند فضای مجازی، ارتباط خانوادگی و زناشویی، مسائل اقتصادی، ارتباط دختر و پسر در جامعه ایرانی و... در ایام و جشنوارههای مختلف بر روی صحنه رفته است. همچنین آثار موسیقی که برآمده از دل سوخته و یا حزن جامعه تولید میشود.
اما نوبتی هم باشد نوبت توضیح و صیانت از بخشی است که بیشتر بار جامعه هنری ایران را در سکوت خود بر دوش میکشد. هنرهای تجسمی هنرهای مهجور و ماخوذ به حیایی هستند.
شاید این سکوت دیدگاه مردم به این بخش از هنر را تغییر دهد و آنها گمان کنند که گالری جای آدمهای خاصی است، هنرمندان نقاش، خوشنویس، گرافیست و... تیپهای خاص دارند و حرف زدن با آنها مستلزم داشتن آگاهی هنری تا میزان قابل قبولی است.در صورتی که با یک نگاه به تاریخ و همچنین تحقیق درباره شرایط کاری و زندگی هنرمندان امروزی میتوان دریافت که هنرمندان تجسمی نه تنها تافته جدا بافته نیستند بلکه تعدادی از آنها که به معنای واقعی طعم نداری را چشیده و همچنان میچشند از تعداد افراد مرفه تجسمی خیلی خیلی بیشتر است.
اما باید این نکته را هم در نظر گرفت که همیشه انسان در شرایط سخت شکوفا میشود؛ نمونه بارز برای این ادعا، ونسان ونگوگ نقاش هلندی است. ونگوگ روز ۳۰ مارس ۱۸۵۳ در شهر کوچکی در کشور هلند به دنیا آمد. در دوران زندگی کوتاه مدت خود جزء طبقه کارگر به حساب میآمد و از بیماری روانی رنج میبرد.
علاقه شدید ونگوگ به مذهب باعث شد که به عنوان مُبلغ دین مسیحیت به میان کشاورزان و کارگران کشور بلژیک برود. در همین دوره نیز شروع به کشیدن طرحهایی از مردم محلی کرد و به این ترتیب به دنیای بزرگ و بیمرز هنر پا گذاشت. در همان دوره و در سال ۱۸۸۵ اثر «سیبزمینیخورها» را که به عنوان اولین کار مهم او شناخته میشود، کشید.
ونگوگ اثر «سیبزمینیخوران» را به جبران حمایتهای برادرش تئو برای او فرستاد و در بخشی از نامهای که به همراه اثر فرستاده بود، نوشت: «من تلاشم را کردهام که تأکید کنم این آدمهایی که در نور چراغ مشغول خوردن سیب زمینی هستند، با همان دستانی که در ظرفها گذاشتهاند، زمین را کندهاند و این تابلو از کار سخت و اینکه چگونه غذایشان را بهدست میآورند سخن میگوید.»
«هواخوری زندانیان» از دیگر آثار مشهور ونگوگ است که به نوعی فکر ناآرام و مغشوش خودش را به تصویر کشیده است. این اثر در سال ۱۸۹۰ و در زمانی خلق شد که ونگوگ به شدت افسرده بود. حلقهای از زندانیان که در حیاط زندان آهسته قدم برمیدارند در حالی که چندین نفر بر اعمال آنها نظارت میکنند به بهترین نحو ممکن طرز فکر هنرمند را که درگیر روزمرگی شده القا میکند. تصویر به حدی گویاست که حتی میتوان صدای کشیده شدن پوتینهای روی زمین را شنید.
نکتهای که در این نقاشی بیش از هرچیزی جلب توجه میکند حضور یک فرد در میان حلقه زندانیان است که با صورت بیمارگونه خود به بینندگان نگاه میکند؛ این فرد در حقیقت خود «ونسان ونگوگ» است.
«گلهای آفتابگردان» اثری که در دوران مثبتاندیشی ونگوگ کشیده شده است نیز از معروفترین آثار او و مهمترین نقاشیهای تاریخ هنر جهان محسوب میشود. این تابلو زمانی که ونگوگ منتظر «پل گوگن» بود تا با همراهی او به عنوان استاد، یک گروه هنری راه بیندازد، خلق شد.
گوستاو کوربه، دوست پرودون و طرفدار سرسخت رئالیسم، حملهای چندجانبه به قدرت سیاسی فرانسه، طبقه متوسط جامعه و آکادمیهای هنری را ترتیب داد. اثر او با عنوان «تدفین در اورنان»، آغاز رئالیسم بهعنوان نیرویی عظیم در عرصه هنری اروپا را رقم زد و با روایت واقعی خود از مراسم تدفین یک روستایی در ابعادی که مختص نقاشی تاریخی و تمثیلی بود، یک رسوایی به بار آورد.
نقاشی دیگر او با عنوان «سنگشکنان»، دو کارگر ناشناس از طبقه فرودست جامعه را روایت میکرد که در حال انجام کاری کمرشکن با حقوقی بسیار اندک هستند. صحنهای که پیوندی دردناک با سوسیالیسم را برای مخاطب طبقه متوسط تداعی میکرد. نقاشی «زنان جوان در کرانهی رود سن» دیگر اثر کوربه با همین حس و حال بود که تصویری بیپرده از دو زن روسپی در کنار رود با لباسهایی نامرتب را روایت میکرد و موجب تلخ شدن ذائقه طبقهی متوسط جامعه شد.
نمونههای بسیاری از این دسته آثار در تاریخ هنر ایران و جهان دیده میشود. شاید یکی از دلایل محبوبیت سبک رئال نزد مردم، همین ارتباط صمیمی آثار با آنهاست. مخاطب در آثار رئالیستها دغدغه و تفکر خود را مشاهده میکند. احساس میکند که این تابلوها هم همانند فیلمهای اجتماعی، مسائل طبقه متوسط را به تصویر میکشد و خالق آنها جدا از مردم عادی نبوده اند.
باید توجه داشت که اهمیت فرم، بافت و زیبای بصری در هنر نو که باعث استقبال از این سبک هنری شده است، ارتباط قشر متوسط جامعه با هنرهای تجسمی را تحت تاثیر قرار ندهد و آنان کماکان در دستهای از آثار انعکاس نگرانیها و دغدغههای خود را ببینند.
انتهای پیام/