سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

آیا منظور از "آسمان‌های هفتگانه" سیاره‌های منظومه شمسی است؟

یکی از مباحث علمی مفسران قرآن، مربوط به خلقت آسمان‌های هفتگانه و زمین است.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،از جمله رویکرد‌های تفسیری نسبت به قرآن، رویکرد علمی است. با نگرش کلی بر دیدگاه‌های مفسران درمی‌یابیم که توجه به تفسیر علمی از دو چیز مایه می‌گرفته اسـت: یکی "اهمیت و اعتبار علم در کشف حقایق" و دیگری "تأثیر علم در رشد و تعالی جوامع"، در نتیجه مفسرانی که درصدد فهم درست آیات مربوط به قلمروی علوم بوده‌اند، ناگزیر نیم‌نگاهی هم به دستاوردهای عـلمی داشـته‌اند، زیرا برداشت‌های پیشینیان از این‌گونه آیات، پایه محکم علمی نداشت و مفسران دوره‌های جدید ناچار به اصلاح برداشت‌های گذشتگان شده‌اند؛ اما با این حال با مرور تفاسیر معاصر، شاهد خطای مفسر نسبت به عرضۀ علم مباحث نسبت به آیات هستیم.

به‌عنوان نمونه یکی از مباحث علمیِ مفسران، مربوط به خلقت آسمان‌های هفتگانه و زمین است؛ مثلاً بحث‌هایی درباره آیه ۲۹ سوره بقره از سوی مفسران علمی صورت گرفته است آنجا که خداوند می‌فرماید «هُوَ الَّذی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً ثُمَّ اسْتَوى‏ إِلَى السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیم‏؛ اوست آن کسى که آنچه در زمین است، همه را براى شما آفرید؛ سپس به [آفرینش‏]آسمان پرداخت، و هفت آسمان را استوار کرد؛ و او به هر چیزى داناست.»

آسمان‌های هفتگانه، اختران منظومه شمسی!

مرحوم آیت الله طالقانی در کتاب تفسیری خود به‌نام "پرتوی از قرآن" به این موضوع پرداخته است. نگرشی که ایشان در این آیه نسبت به استوی کردن آسمان توسط خداوند و بعد تبدیل آن به هفت آسمان دارد، مبتنی بر اندیشه علمی‎ای است که تا آن زمان بروز داشت. وی در توضیح این آیه می‌گوید:

«آخر آیه می‎رساند که [به]اسرار تنظیم و ترتیب و تسویه و مقدار و اندازه آسمان‌ها را جز خداوندى که علمش محیط و جهان ظهورى از علم اوست کسى آگاه نیست، پس اگر هم عدد مفهوم داشته باشد و «حصر» را برساند در اینجا که احاطه به علم الهى شده است، این حد و حصر را برمی‎دارد و جلوی علم انسان را براى بررسى بیشتر به نظامات آسمان‌ها و ترتیب و نظم آن‌ها باز می‎نماید، و این آیه تنها اشاره و بیان نمونه نظم و اندازه‌‏ای است که به چشم عموم مى‏‌آید و براى همه قابل درک است، با این بیان می‎توان باور کرد که مقصود از هفت آسمان همان اختران منظومه شمسى جهان ما باشد».

ابطال نظریه هفتگانه‌بودن سیارات منظومه شمسی

درباره این تفسیر ذکر چند نکته علمی و قرآنی ضروری است:

اولین نکته این است آیت‎الله طالقانی در مقدمه تفسیر خود به نقد رویکرد‌های فلسفی و عرفانی و اندیشه‎های یونانی پرداخت و آن‌ها را دستاورد حکومت عباسیان معرفی کرد، اما در بیان این آیات شاهدیم تدوین و تنظیم هفتگانه آسمان‌ها را تفسیر به هفت منظومه شمسی می‌کند؛ این در حالی است که اصل این تفکر به همان تفکرات یونانی باستان بازمی‎گردد. ارسطو، فیلسوف یونانی که در بیش از ۲۰۰۰ سال قبل زندگی می‌کرد، هفت سیاره را در آسمان شناسایی کرد. این هفت سیاره از نظر ارسطو اشیایی هستند که ما اکنون به آن‌ها خورشید، ماه، مریخ، زهره یا ناهید، عطارد و مشتری و کیوان می‌گوییم. این‌ها تا ۱۵۰۰ سال بعد به‌عنوان سیاره شناخته می‌شدند.

اما در پایان قرن هفدهم، ستاره‌شناسان موافقت کردند که اشیایی که دور مشتری و زحل می‎گردند، همراه با خود این دو سیاره و همچنین عطارد، زهره یا ناهید، زمین، ماه زمین و مریخ باید همگی سیاره نامیده شوند، به این ترتیب اشیایی که سیاره نامیده می‌شدند به ۱۶ عدد افزایش یافت... با کشف نپتون و پلوتون، تعداد سیارات به عدد ۹ رسید که عبارتند از: تیر، زهره یا ناهید، مریخ، زمین، مشتری، کیوان، اورانوس، نپتون و پلوتون. اما اکنون درباره سیاره بودن پلوتون ابهامات زیادی وجود دارد و ممکن است که تعداد سیارات به عدد ۸ کاهش یابد؛ چراکه پلوتون جزو اشیای تازه‌کشف‌شده‌ای قرار گرفته است که فراتر از مدار نپتون هستند و بعضی از آن‌ها حتی بزرگ‌تر از پلوتون هستند.

در هر صورت می‎توان گفت، نگرش علمی به قرآن نیازمند نگاهی جامع به علوم روز و حتی تسلط به معارف و مفاهیم قرآن است و به این سادگی میسر نیست و چه‌بسا راه را برای برداشت‌های شخصی و تحمیل مسائل و علوم تجربی روز به قرآن باز کند، هرچند اندیشمندانی، چون علامه طالقانی باشند که البته زحمات زیادی را در احیای نگرش اجتماعی به آیات قرآن و رفع تهجر از این کتاب مقدس متحمل شدند.

زمین و آسمانی از جنس برزخ

حال برخی نکاتی را لازم است از ظاهر این آیات بیان کنیم:

از همان ابتدا باید گفت آیا منظور از «أرض» در آیه ۲۹ سوره بقره همین زمین و با همین کیفیتی است که اکنون در آن زندگی می‌کنیم؟ اگر بگوییم بله؛ پس باید گفت ملائکه که سنخیتی برزخی دارند، در این زمین چطور زندگی می‌کردند؛ چرا که بر اساس آیه، خداوند خطاب به ملائک می‌فرماید «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَة؛ من می‌خواهیم در همین زمین خلیفه قرار دهم». در همین زمین هم امر به سجده بر آدم علیه السلام می‌شوند. پس این موضوع امر محسوس و قابل ملاحظه‎ای برای سایر موجودات نبوده است، چه اینکه مفسر ذیل این آیه بیان فرمود: «این آیه تنها اشاره و بیان نمونه نظم و اندازه‌‏ای است که به چشم عموم مى‏‌آید و براى همه قابل درک است». بنابر آنچه در سیاق و ظاهر آیات و فضای کلی بحثِ خداوند وجود دارد، نمی‎توان جهات ظاهری [سیارات]را در نظر گرفت و به واقع دور از ذهن می‎رسد که این طرح موضوع خداوند را محدود به دنیا و سیارات کرد.» در واقع غیر از این زمین و آسمان‌های ظاهری، زمین و آسمان‌های غیر مادی و برزخی هم وجود دارد که با چشم ظاهری هرگز مشاهده نمی‌شوند و فضایی که خداوند در این آیه مطرح می‌کند، سنخیتی از فراتر از آسمان ظاهری و سیارات است.

البته مفسر جلوتر اشاره به این موضوع می‌کند که «چون مفهوم لفظ آسمان وسیع و عام است، معانى آن به حسب موارد استعمال محدود نیست چنان که آیاتى نزول باران و قرآن و ملائکه و روزى و تدبیر و عروج امر را نسبت به آسمان داده، معلوم است که آسمان در همه این آیات به یک معنا نباید باشد، در بعضى مقصود مراتب و عوالم باطن و معنوى، بعضى جهات ظاهر و حسى است (که هر یک بحث جداگانه دارد)، در اینجا هم مى‏‌شود مقصود همین جهات ظاهر و سیارات باشد»؛ بنابراین خود مفسر هم گمانه‌زنی کرده و به قطعیت نرسیده است. در هر صورت در ارائه این نوع تفسیر، تضادی بین استدلال علمی ایشان درباره هفت سیاره بودن آسمان با گمانه‌زنی ایشان درباره اینکه آیا منظور خداوند آسمان معنوی یا ظاهری است مشاهده می‌کنیم.

آسمان‌های هفتگانه از نگاه امام رضا (ع)

اما از منظر روایات اسلامی، هفت آسمان غیر از آن چیزی است که عمده مفسران معاصر ما در تفسیر علمی خود بیان می‌دارند؛ به عنوان مثال شخصی از امام رضا علیه‌السلام از آیه اول سوره ذاریات وَ السَّماءِ ذاتِ الْحُبُکِ پرسید ... در ادامه حضرت فرمودند:

أَ لَیْسَ اللَّهُ یَقُولُ‏بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها فَقُلْتُ بَلَى- فَقَالَ ثَمَّ عَمَدٌ وَ لَکِنْ لَا تَرَوْنَهَا. آیا گفته خدا را ندید که فرمود «(آسمانها) را بدون ستونی که می‌بینید (خلق کرد؟). راوی می‌گوید گفتم چگونه این کار انجام شد فدایت شوم. امام کف دست چپ خود را باز کرد و روی کف دست راست خود خواباند و فرمود: «این (دست چپ) زمین دنیا است و آسمان دنیا بالای آن مانند قبه‌ای پهن است؛ و زمین دوم بالای آسمان دنیا است و آسمان دوم مانند قبه‌ای بالای آسمان دوم است؛ هَذِهِ أَرْضُ‏ الدُّنْیَا وَ السَّمَاءُ الدُّنْیَا عَلَیْهَا فَوْقَهَا قُبَّةٌ- وَ الْأَرْضُ الثَّانِیَةُ فَوْقَ السَّمَاءِ الدُّنْیَا- وَ السَّمَاءُ الثَّانِیَةُ فَوْقَهَا قُبَّةٌ» همین طور ادامه دادند تا اینکه به آسمان هفتم رسیدند و فرمودند زمین هفتم بالای آسمان ششم است و آسمان هفتم مانند قبه‌ای بر زمین هفتم پهن است و عرش خداوند رحمن بالای آسمان هفتم است آنجا که فرمود: «الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَ‏؛ خدا همان کسى است که هفت آسمان و همانند آن‌ها هفت زمین آفرید. امر [خدا]در میان آن‌ها فرود مى‌‏آید؛ وَ الْأَرْضُ السَّابِعَةُ فَوْقَ السَّمَاءِ السَّادِسَةِ- وَ السَّمَاءُ السَّابِعَةُ فَوْقَهَا قُبَّةٌ- وَ عَرْشُ الرَّحْمَنِ تَبَارَکَ اللَّهُ فَوْقَ السَّمَاءِ السَّابِعَةِ- وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ «الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَ‏».

بهشت آدم علیه السلام باغی از باغ‌های دنیا

این روایات به وضوح نشان می‌دهد که دنیا با تمام متعلقاتش جزوی از آسمان اول است و مابقی آسمان‌ها سنخیتی برزخی دارند؛ هرچند هر زمین و آسمانی تابع قوانین بالاتر خود است؛ به گونه‌ای که نسبت دنیا به آسمان برزخ را مانند هسته‌ای در دریا معرفی کردند. حال با توجه به این روایت می‌توان احتمال داد محدوده «أرض» در آیه ۲۹ سوره بقره مربوط به زمینی غیر از زمین دنیا و در محدوده عالم ملائک و یا هر دوی آن‌ها است؛ یعنی محدوده‌ای از زمین دنیا که قوانینی از سنخیت عالم ملائک داشت؛ همچنان که بر اساس روایات، محدوده بهشت آدم علیه‌السلام در منطقه‌ای در زمین بود که قوانین بهشتی در آن حاکم بود همچنان که امام صادق علیه السلام درباره بهشت آدم علیه السلام فرمود «باغی از باغ‌های دنیا بود که خورشید و ماه بر آن می‌تابید و اگر بهشت جاودان بود هرگز آدم از آن بیرون رانده نمی‌شد و ابلیس وارد آن نمی‌شد؛ کَانَتْ مِنْ‏ جِنَانِ‏ الدُّنْیَا تَطْلُعُ فِیهَا الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ- وَ لَوْ کَانَتْ مِنْ جِنَانِ الْآخِرَةِ مَا أُخْرِجَ مِنْهَا أَبَداً آدَمُ وَ لَمْ یَدْخُلْهَا إِبْلِیس‏» (تفسیر القمی، ج‏۱، ص ۴۳)

منبع: تسنیم

انتهای‌پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۲۰:۴۵ ۲۶ خرداد ۱۴۰۱
یعنی شما خودتون معنی متن رو متوجه شدید
شیوانیوز
۱۹:۲۶ ۰۵ دی ۱۴۰۰
با عرض سلام و تقدیم احترام،
خداوند متعال و سبحان تنها یک جهان و در درون آن فقط یک آسمان و یک زمین را نیافریده است بلکه جهان های بیشمار را و در درون هرکدام از آنها هفت ( آسمان و زمین ) را بطور برابر و همسان آفریده است و آفرینش جهان های نو در بینهایت دور دست های مکانی و زمانی هرگز به پایان نخواهد رسید. همچنین خداوند متعال جهان های بیشمار و آسمان ها و زمین ها و هرآنچه که بین آنها وجود دارد، از عدم و نیستی نیآفریده است بلکه از هستی یا وجود نامتناهی یا بیکران و بی نهایت خویش. هفت ( آسمان و زمین ) و هرآنچه که دربین آنهاست در هرکدام از جهان ها دارای درجات تکاملی فراوانی بین دو سرحد ؛ یکی نهایت نقصان یا امکان اخَس و دیگری نهایت کمال یا امکان اشرف می باشند. این امکانات کلی و فراوان در چهارچوب طرح مطلق آفرینش و با نظمی مطلق، هرکدام به ترتیب خاص و ویژه خویش از طریق چرخه یا گردش وقوع مه بانگ های متوالی بر اثر نوسانات باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای جهان ها پشت سر هم به ظهور می رسند و محو میگردند. لذا هفت ( آسمان و زمین ) به شکل طبقه بر طبقه و یا محیط و محاط وجود ندارند ، بلکه همیشه یکی از آنها بصورت واقعیت عینی به ظهور می رسد و شش ( آسمان و زمین دیگر ) با درجات مختلف تکاملی در قالب امکانات استعلایی یا بالقوه در بطن و پیکره آن بصورت ثوابت پایدار و تغییر ناپذیر باقی می ماند و به موقع خویش به ظهور می رسند. نتیجه اینکه عالم غیب در بطن عالم واقعیت موجود است و نه بطور مجرد و جدا و در ورای آن. سَفَر بینهایت ( و نه سفر به بینهایت ) به خود خداوند متعال متعلق است به عنوان کل و کلیه موجوداتی که در نظام احسن آفرینش در مبداء در سطح کمال ایده آل آفریده شده و از حیات جاودانه برخوردار گردیده اند، در این سفر بی پایان به عنوان اجزاء بطور جاودانه سهیم و شریک اند و با پدیده مرگ در طول سفر و منازل فراوان آن از بین نمی روند و فناء نمی شوند. تعداد حیات های بهشتی معادی در طول سفر بینهایت بی شمار می باشند، اما تعداد آنها نسبت به تعداد حیات های دنیوی بسیار اندک اند و نسبت آنها همیشه برابر است با 1 تقسیم بر ( 2 ضربدر 10 بتوان 26 ). همانطور که تعداد تحویل سال و روز نو یا نوروز نسبت به تعداد روزهای سال شمسی در طول اعصار همیشه برابر با 1 تقسیم بر 365 می باشد. باستثنای سال های کبیسه که این نسبت هر چهار سال یک بار برابر با 1/366 خواهد بود. نکته بسیار مهم این است که در طول سفر بینهایت انسان هرگز از قبر برانگیخته نمی شود بلکه همیشه دوباره از مادر متولد می شود و آنهم هربار در سطحی برتر و کمال یافته تر از سطح پیشین یا قبلی.
ناشناس
۲۱:۲۹ ۱۱ خرداد ۱۴۰۰
به نظر من شما اشتباه میکنید.طبقه ی اول آسمان اتمسفر ه و طبقه ی دوم هم فضا است.بقیه طبقه ها هم در آینده کشف میشه.