سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

گفتگو با بهزاد فراهانی که این شب‌ها بازپخش سریال دلدار را روی آنتن دارد

به بهانه بازپخش سریال دلدار از شبکه آی فیلم به سراغ پدر مهربان سریال‌های تلویزیونی رفته ایم.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، صدایش جدی و گیراست، اما لحن آرامی دارد. او را سال‌ها پیش با نقش‌های ماندگاری مانند قائم مقام فراهانی و به ویژه معاویه در سریال امام علی (ع) به یاد داشتیم. اما چند سالی است به پدر مهربان سریال‌های تلویزیون تبدیل شده است. بهزاد فراهانی متولد سال ۱۳۲۳ تحصیل کرده تئاتر در فرانسه است.

کار خود را از سال ۱۳۵۰ در سینما آغاز کرد و سال ۱۳۶۵ اولین سریال تلویزیونی اش با نام گرگ‌ها به کارگردانی داود میرباقری روی آنتن تلویزیون رفت و با بازی در نقش معاویه در سریال امام علی (ع) به اوج قله شهرت رسید. این روز‌ها سریال دلدار با بازی او از شبکه آی فیلم پخش می‌شود و به بهانه پخش بازی‌اش در این سریال با او به گفتگو نشسته‌ایم. فراهانی در این مصاحبه خبر از کتابی داد که خاطراتش را نوشته و به‌زودی چاپ می‌شود. از ناگفته‌هایش از سریال‌های امام علی (ع)، رعنا، کت جادویی و رادیو گفت که حتما خواندنش برای مخاطبان جالب خواهد بود. همچنین از وضعیت دستمزد‌های بالای برخی هنرمندان، وضعیت معیشتی مردم و ... گفته است.

در صحبت‌هایی که پیش از این داشتید خیلی روی هنر مردمی، مانور می‌دادید. منظورتان از هنر مردمی چیست؟
هنر مردمی یعنی هنری که پیگیر و پی‌جوی خواست‌های تاریخی مردم است؛ و الان این‌طور نیست؟

معلوم است که نیست. خوب نگاه کنید زحمتکش‌ترین لایه‌های اجتماعی در مملکت ما کارگران هستند. کجای هنر ما به زندگی، معیشت، فرهنگ، آموزش و بهداشت این جماعت یا رعایا، کشاورزان و ... پرداخت کرده است. کجای ادبیات این روز‌ها به زندگی کشاورزان به معنای واقعی می‌پردازد! مشخص است این هنر دربست در اختیار سرمایه‌داری است، حتی تبلیغاتی که الان انجام می‌شود، از ذهنیت ما خارج است. فکر نمی‌کنم در بهشت هم چنین وضعیتی وجود داشته باشد!

در صحبت‌های خود تاکید کرده‌اید به سریال‌های مردمی. مختصات سریالی مردمی باید چگونه باشد؟
من چنین بایدی را در خودم سراغ ندارم. تئوریسین مسائل هنری هم نیستم. بازیگر هستم و فقط مسؤولیت انجمن بازیگران خانه تئاتر را به عهده دارم. ادعا نمی‌کنم من می‌دانم و دیگران نمی‌دانند، ولی من می‌دانم که دیگرانی که می‌گمارند، نمی‌دانند. اما مختصات سریال تلویزیونی که مدافع مردم باشد، جایش در گذشته زیاد خالی نبوده یا در سینما هم خالی نبوده است.

سریال هزاردستان کار زنده‌یاد علی حاتمی نمونه خوبی است که می‌شود مثال زد، یا فیلم نیاز اثر داودنژاد. آقایان راه خوبی پیدا کرده‌اند و می‌گویند هنر دربست در اختیار یک طبقه قرار نمی‌گیرد. من هم اعتقاد دارم هنر همه طبقات را پوشش می‌دهد.

پس لطف کنید از زندگی دزدانی که سرمایه مملکت و بیت‌المال را جمع کردند و بردند، سریالی بسازید. این شعار را قبول دارم که هنر برای همه اقشار تعمیم پذیر باشد، اما باید سمت‌گیری مردمی داشته باشد و به خواست‌های تاریخی مردم توجه کند.

شما از سریال هزاردستان به عنوان یک نمونه خوب سریال مردمی یاد کرده‌اید، آیا در سال‌های اخیر هم می‌توانید نمونه‌ای مثال بزنید.
گرچه کم و کاستی‌هایی داریم، اما کار‌های خوب زیاد دیده‌ام؛ سریال امام علی (ع).

کار‌هایی که برادران نعمت ا... انجام دادند و من هم در آثارشان حضور داشتم. سریال و فیلم‌های سینمایی که برادران محمودی تولید کردند هم از آثار خوب، سالم و مردم‌پسند است.

در کار‌های این دو برادر زندگی زحمتکشان جامعه را دیده‌ایم و ... در حالی که شجاعت نقد دولت را نداریم، اما از اندک فرصت‌های‌مان استفاده کنیم.

شما نقش‌های درخشان در کارنامه‌تان کم نداشتید. آیا قوتی که در نسل شماست، در نسل‌های جوان هم می‌بینید؟
این موضوع را در ذهن‌تان داشته باشید. هیچ آرتیستی در تاریخ بشری نبوده که برود و کسی جای او نیاید که بهتر از او نباشد. یعنی اگر روزی در جهان شخصیت بزرگی همچون هاری بور رفت، جای او براندو آمد. اگر براندو رفت، داستین هافمن آمد. این طور نیست که جایی خالی بماند. هر ملتی زایش استعداد‌های بهتر را دارد. ضمن این که نسل جوان پوینده‌تر از نسل پیر است. در هر کشوری همین طور است. اگر در فرانسه هنرمندی همچون ژان گابن می‌رود، آلن دلون می‌آید، بنابراین هیچ کشوری خالی نمی‌ماند.

در میان نقش‌هایی که تا به امروز بازی کرده‌اید، آیا جای نقشی در کارنامه‌تان خالی است که برای ایفای آن وسوسه شده باشید؟
من هیچ وقت حسرت چیزی که به دست نیامده را نخوردم. حسرتی هم در دلم باشد، دموکراسی و عدالت اجتماعی است. اگر باشد همه چیز در جای خودش خواهد بود.

از این به بعد چطور؟
اگر روزی پیشنهاد شود، دوست دارم نقش آستروف، دایی وانیا چخوف را بازی کنم. اگر این نقش را بازی کنم به یکی از آرزوهایم رسیده‌ام، اما الان حسرت نمی‌خورم که نرسیدم. شاید شرایط چنین کاری پیش نیامده است. یا دوست دارم نقش سرهنگ خسرو روزبه را بازی کنم.

شما در مصاحبه‌هایتان چندین بار به صحبت امام خمینی (ره) اشاره کردید که تلویزیون باید دانشگاه باشد. از دیدگاه شما رسانه ملی چطور باید دانشگاه باشد؟
این حرف تازه‌ای نیست. دانشگاه بودن یعنی این که به فکر مردم باشیم. یعنی وقتی خانواده‌ها فقیر هستند، سفره‌هایشان خالی است و معیشت‌شان تلخ. تلویزیون باید نشان بدهد. وقتی سفره‌های خالی نشان داده شود، آن وقت دانشگاه می‌شود. دانشگاه یعنی یاد دادن به مردم.

در سال‌های اخیر شما بیشتر نقش پدر‌های مهربان و دانای کل را بازی می‌کنید. آیا نقش‌های متفاوت برایتان نوشته نمی‌شود؟
اگر نوشته شود سعی می‌کنم خوب بازی کنم و اگر هم نقش خوبی نوشته نشود، خب بازی نمی‌کنم.

الان شرایط چطور است؟
از فاصله آخرین کارم تا امروز یک سال و نیم می‌گذرد.

شنیده‌ایم مشغول نگارش کتابی هم هستید. درباره‌اش می‌گویید؟
من کتابی نوشته‌ام که شامل ۵۴ قصه کوتاه‌است که شامل تمام خاطرات خوب گذشته‌ام است. به زودی این کتاب با نام پنجاه و پنج قصه، نوشته بهزاد فراهانی چاپ می‌شود.

پژوی دردسرساز
سر ضبط سریال رعنا بودم. در آن زمان پژوی ۳۰۴ داشتم. یک روز قبل از رفتن به محل ضبط در خیابان اصلی بودم که بانویی از خیابان فرعی به خودروی من زد. از آنجا که برف بود و خیابان‌ها لیز، ماشین او خیلی لطمه خورد، اما پژوی من آسیب کمتری خورد. بعد از چند دقیقه که آن بانو من را شناخت، خطاب به من گفت: خوبه دیگه بنزتان را خانه می‌گذارید و سوار لکنته می‌شوید تا پدر ماشین بقیه را در بیاورید! من هم از آن خانم عذرخواهی کردم.

پسر عموی قلابی
قبل از انقلاب من در رادیو هم فعالیت می‌کردم. روزی از میدان ژاله سوار ماشین شدم تا به میدان ارک بروم و در یک نمایش رادیویی بازی کنم. بانویی صندلی جلوی ماشین نشسته بود و با راننده صحبت می‌کرد. از سوی دیگر رادیوی ماشین روشن بود و از قضا نمایش من هم پخش می‌شد که نقش شیطان را بازی می‌کردم که اتفاقا نقش خاصی هم بود. همین خانم خطاب به راننده گفت: این آقایی که این نقش را بازی می‌کند، پسر عموی من است و هر شب دور هم جمع می‌شویم و کلی خوش می‌گذرانیم... من چیزی به او نگفتم، اما وقتی پیاده می‌شدم برگشتم به آن خانم گفتم: من بهزاد فراهانی هستم و شما را نمی‌شناسم و به سمت رادیو رفتم.

ساخت ۱۰۰ طبل برای سریال امام علی (ع)
در یکی از صحنه‌های سریال امام علی (ع) که قرار بود نقش آقای فتحی گرفته شود، نیاز به صد طبل بود، اما سازنده دکور به خاطر کار فراوان نمی‌توانست از پس ماجرا بر بیاید. برای همین من پیشقدم شدم و گفتم این کار را انجام می‌دهم. همان زمان به مامور خرید گفتم که به چند شهر اطراف بندرعباس برود و پوط‌های حلبی را از مغازه‌ها بخرند.

همچنین خواستم پتو هم به میزان لازم داشته باشیم. با این پوط‌ها، طبل‌ها را درست کردیم و روی آن را با پتو و طناب‌های خرما مزین کردیم. صبح فردای آن روز همه طبل‌ها آماده شد و هیچ‌کس باور نمی‌کرد یک شبه صد طبل آماده شود.

دیگر با ما رفاقت نمی‌کنند
زمانی که بهزاد فراهانی سریال کت جادویی را با رامبد جوان بازی می‌کرد، او بسیار جوان بود و کم‌تجربه. این هنرمند در پاسخ به این پرسش که رابطه‌تان در آن زمان با جوان چطور بود، توضیح می‌دهد: راستش چیز خاصی یادم نمی‌آید، اما بیشتر در آن کار با هم رفیق شدیم.

انگشت قائم مقام در رفت!
سر ضبط سریال قائم مقام بودیم و من نقش همین شخصیت را بازی می‌کردم. در آن زمان گروه، راننده‌ای داشت که جوان بود و اهل ورزش. ادعای قلدری هم می‌کرد. در یکی از صحنه‌ها او باید انگشت قائم مقام را زمانی که در حوض دست و پا می‌زد، می‌گرفت. او به حدی در این نقش فرو رفته‌بود که بی نهایت انگشتم را محکم گرفته‌بود و من هر کاری می‌کردم، نمی‌توانستم انگشتم را از دستش بیرون بکشم. از طرفی نمی‌شد صحنه را کات کرد. سرتان را درد نیاورم، بالاخره این انگشت را نجات دادم، اما انگشتم در رفت!

منبع: روزنامه جام جم

انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.