سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

ماجرای قهر کردن علامه قزوینی از دانشگاه!

ششم خرداد، سالروز درگذشت علامه محمد قزوینی، مصحح دیوان حافظ است.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، نام علامه قزوینی نام عجیبی است. خیال می‌کنی این نام باید متعلق به یک آدم ریش‌بلند دشداشه‌پوش با دستاری برسر و نعلینی برپا باشد!

اما قزوینی ششم خرداد ۱۳۲۸ از دنیا رفته یعنی معاصر ماست و می‌توانیم با یک جست‌وجوی ساده، عکس جوانی‌اش را با سری بی‌مو، سبیل مد روز و کراوات تماشا کنیم. همیشه برایم جای سوال بوده که در آن دوره که تمام هم‌نسلان و رفیق‌های گرمابه و گلستان او (سیدحسن تقی‌زاده، بدیع‌الزمان فروزانفر، مجتبی مینوی و‌...) در دانشگاه تدریس می‌کردند، چرا سر او بی‌کلاه مانده؟ مدت‌ها با این پرسش مواجه بودم که پاسخ سوالم را در کتابی یافتم.

دکتر شفیعی‌کدکنی کتابی دارد با عنوان «درویش ستیهنده: از میراث عرفانی شیخ جام» که در باب زندگانی شیخ جام است و نشر سخن آن را منتشر کرده است. در صفحه ۱۰۳ این کتاب روایتی قابل تامل یافتم که جواب سوالم را داد:

«وقتی علامه محمد قزوینی بعد از عمری تحصیلات حوزوی در ایران و سال‌ها پژوهش در اروپا و حشر و نشر با بزرگ‌ترین خاورشناسان جهان و نشر آن همه آثار ادبی و تاریخی فارسی و عربی و فراهم آوردن آن میزان یادداشت به ایران بازگشت، ارادتمندان او نظیر سیدحسن‌تقـــــی‌زاده و بدیع‌الــــزمان فروزانفر، خواستند برایش ممر معیشتی فراهم سازند که او پیرانه‌سر از گرسنگی نمیرد. مصلحت در آن دیدند که ایشان را به استادی دانشگاه تهران دعوت کنند.

مجلسی برای همین امر در دانشگاه تهران تشکیل شد که در آن تقی‌زاده و فروزانفر و همه بزرگان عصر جمع بودند. از علامه هم خواهش کردند که به آن مجلس درآید. سرانجام مسأله استادی ایشان را مطرح کردند و قرار شد شورای دانشگاه این موضوع را تصویب کند. هر یک از بزرگان دقایقی چند در فضایل علمی قزوینی و جایگاه جهانی ایشان در حوزه پژوهش‌های ایرانی و اسلامی سخن گفت و همگی به دانشگاه تهران تبریک گفتند که علامه چنین افتخاری را به دانشگاه داده و استادی آنجا را قبول کرده است.

کار در آستانه تمام شدن بود که یکی از استادان دانشکده الهیات که در معارف طلبگی، مرد فاضلی بود و نیز معلم صرف و نحو عربی، پرسید: «ایشان استاد چه رشته‌ای خواهند بود؟» پاسخ دادند: «استاد تاریخ.» آن استاد ساده‌لوح دانشکده الهیات گفت: «تاریخ را که بچه خودش می‌خواند، استاد لازم ندارد!»

مرحوم قزوینی با شنیدن این سخن برخاست و گفت: «آری، تاریخ استاد لازم ندارد!» و مجلس را ترک گفت و برای همیشه دانشگاه تهران را از وجود بی‌مانند خویش محروم کرد.»

منبع: روزنامه جام جم

انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.