سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

قدیمی‌ترین تماشاخانه‌های تهران/ سهام صد تومانی که به تأسیس یک تماشاخانه رسید

تماشاخانه هنر (تأسیس ۱۳۲۵-۱۳۲۱) از جهت گیری‌های سیاسی برکنار بود و به اصطلاح خود، میهن پرستی و طرفداری از هنر برای هنر را انگیزه فعالیت خود می‌دانست.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،  مشخص‌ترین و در عین حال موفق‌ترین باورمندان چنین طرز تفکری، عده‌ای از فارغ التحصیلان جوان سه دوره نخست هنرستان هنرپیشگی بوده اند مانند:

ذبیح الله صافی (رهگذر)، مهدی امینی، عباس زاهدی، عصمت صفوی، جلال ریاحی، عزت الله وثوق، پور زنجانی، محسن دولو، مصطفی اسکویی و بازماندگی از فعالان دوره گذشته و جز آن مانند: فتح الله جالینوسی، ملک، تقی ظهوری، ناصر مصفا، عبدالعلی همایون، قاسم مالک و یزدان یار.

هسته اصلی این عده، بی تجربه و بدون آگاهی از دشواری‌های کار هنری، فنی و اداری، در سال ۱۳۲۱ با تعیین سهام صد تومانی به تأسیس شرکت سهامی هنر همت گماشتند و ابتدا تالاری تابستانی به نام گوهر و سپس تالاری سربسته به نام تماشاخانه هنر ایجاد کردند.

تفاوت مشخص این تماشاخانه با دیگران، مشارکت جمعی بازیگران پرشور در کار‌های سازمانی، اقدام به آزمایش توانایی‌های خود در کار صحنه و انتخاب آثار بزرگی، چون بی نوایان هوگو، برادران کارامازوف داستایوسکی، برای شرف الکساندر شیروان زاده، رستاخیز و ایده آل میرزاده عشقی، بتکده هندی، عباسه خواهر هارون الرشید، یوسف و زلیخا، صاعقه، کوه شیطان، داریوش، شب‌های نیل، خانواده فنا شده، پزشک اجباری و اسکاپن بود.

افزون بر آن اپرت‌هایی به زبان ترکی، توسط ایرانیان آذری که مجبور هب ترک دیار شده بودند، اجراء می‌شد. از آن جمله اپرت‌های مشهدی عباد، اصلی و کرم، شاه صنم، سویل، شیخ صنعان به کارگردانی علی کنعانی را می‌توان نام برد.

*مهدی امینی

مهدی امینی، فارغ التحصیل دوره دوم هنرستان هنرپیشگی، بازیگر، کارگردان، مترجم و مدیر فنی تماشاخانه هنر سال‌ها بعد پس از تأسیس تئاتر آناهیتا در مجله آناهیتا از تماشاخانه هنر چنین یاد کرد:

«تقریبا بیست سال پیش چند نفر از جوانانی که دوره هنرستان هنرپیشگی را در تهران گذرانده بودند و تنها تئاتر موجود آن زمان زمینه مساعدی برای نشان دادن ذوق و ابتکار و فعالیت مستقل آنان به دست نمی‌داد به فکر ایجاد تئاتر دیگری افتادند و پس از مدتی مشاوره و جمع کردن عده‌ای از جوانان آماتور طرح تشکیل یک شرکت سهامی که هر کس متناسب با امکانات مالی خود سهمی را قبول می‌کرد ریختند و به این ترتیب شرکت سهامی هنرپیشگان با سرمایه‌ای در حدود پنجاه هزار ریال تأسیس شد.


لازم بود تحولی در کار تئاتر صورت بگیرد و این تحول باید در دو جهت کمی و کیفی صورت گرفت. با تأسیس تئاتر جدید در تهران از لحاظ کیفیت قدمی برداشته شد، ولی متأسفانه از لحاظ کیفیت هیچگونه پیشروی قابل توجه صورت نگرفت.

از آن موقع رسم بر این بود که برنامه تئاتر هر هفته یک بار عوض شود، البته ممکن نبود در مدت یک هفته هنرپیشگان گفتار‌های مربوط به خود را به خوبی حفظ کنند و به همین جهت حفظ نکردن رُل و استمداد از سولفور کار قانونی و غیر قابل ایرادی تلقی می‌شد، ولی تهیه دکور و لباس و سایر احتیاجات یک برنامه را نمی‌شد سرسری گرفت. تقریبا همه هنرپیشگان تئاتر هنر با وجود آنکه اشتغالات دیگری هم داشتند قسمت عمده ساعات شبانه روز خود را در تئاتر می‌گذراندند. برای آن‌ها خوردن غذا و استراحت از مسائل کم اهمیت بودند.


 

پیسس‌های دیگری از قبیل ابومسلم خراسانی، عباسه خواهر هارون الرشید، پیس‌های معروف مولیر مانند خسیس، پزشک اجباری و حقه بازی‌های اسکاپن و بورژوا ژانتیوم به روی صحنه آمد و بالاخره کمدی‌های سبک از آثار ماریو و لابیش از برنامه‌های تئاتر هنر بودند یکبار هم اثر مشهور شکسپیر اتللو به وسیله مرحوم قسطانیان نمایش داده شد، اما به هر حال در تئاتر هنر مکتبی به وجود نیامد و تحولی آنچنان که شرایط زمان امکان ایجاب می‌کرد با تئاتر هنر سر نگرفت. این کار بعد‌ها به وسیله هنرپیشگانی که استحقاق لیاقت آن را داشتند عملی شد.

*عباس زاهدی

عباس زاهدی فارغ التحصیل دوره دوم هنرپیشگی، نقش پیشه و کارگردان تماشاخانه هنر در نامه اختصاصی برای درج در این کتاب از جمله نوشته است:

در اوایل خرداد سال ۱۳۲۱ که دومین تئاتر دایمی در تهران به اسم تماشاخانه هنر در خیابان شاه آباد آن زمان شکل گرفت و مسلم است که سالن تابستانی بود و آماده کردن آن برای نمایش زیاد مشکل نبود. اولین برنامه این تئاتر که به وسیله مرحوم سیدعلی نصر گشایش یافت از دو تک پرده به اسم‌های کمپانی هوش و زندگی خودکار که به قلم مهدی امینی بود به روی صحنه آمد و تا حدی مورد استفاده و استقبال مردم قرار گرفت.

سهامداران این تئاتر با جدیتی غیر قابل تصور و بدون چشم داشت مزدی، مشغول شدند و اولین برنامه را مدت یک هفته ادامه دادند، در آن زمان پول قابل ملاحظه‌ای جمع آوری شد که به توسعه تئاتر و لوازم مورد نیاز آن کمک کرد و به علت استقبالی که از جانب مردم شد، مرحوم ارباب افلاطون شاهرخ با مراجعه به تئاتر و عرضه نمایش نامه بتکده هندی وسیله‌ای شد که ۱۰ شب متوالی این نمایشنامه روی صحنه بماند و عایدی قابل ملاحظه و چشم گیری، نصیب سهامداران جوان تئاتر بنماید.


کم کم با برنامه‌های مختلف دیگری از قبیل آرشین مالالان، مشهدی عباد و یوسف و زلیخا که برای مردم آن زمان خیلی قابل توجه بود توانستند بنیه مالی خود را تقویت کرده و، چون تابستان کم کم سپری شد باید به فکر تئاتری باشند که سالن حقیقی سرپوشیده باشد. اولین برنامه تئاتر هنر را با نمایشنامه داریوش در اوایل مهر ماه ۱۳۲۲ به روی صحنه آوردند که از استقبال خوبی برخوردار شد.

با ناراحتی‌های متعددی که در امور مالی تماشاخانه پیش آمد، مع ذالک پاییز و زمستان سال ۱۳۲۳ را هم با موفقیت نسبی و با عرضه نمایش‌های نظیر ابومسلم خراسانی، برای شرف، خانواده فنا شده و امیر ارسلان رومی پشت سر گذاشت و وارد سال ۱۳۲۴ گردید. بدیهی است سوء اداره تئاتر، عدم پشتیبانی دولت وقت به طور کلی از تئاتر‌ها و صنعت، فرهنگی عمومی خود هنرپیشه‌ها خود گردانندگان تئاتر دست به دست هم دادند و از قوام این تئاتر نوپا به عناوین مختلف جلوگیری کردند، به طوریکه بعد از گذراندن تابستان ۱۳۲۴... و اوائل سال ۱۳۲۵ از موسیسن قبلی و هنرپیشه‌های اولیه که اغلب هم علاقه مندانی دارای استعداد قابل توجهی بودند، کسی باقی نماند و شد آنچه باید بشود.

تماشاخانه تهران که مرکز فساد و سیاست بود از برچیده شدن تئاتر هنر نفسی به راحتی کشید و کتاب تئاتر هنر که با عشق و علاقه بسیار شدیدی شروع شده بود، در کمال بی انصافی بسته شد و سالن تئاتر هنر که روزی وابسته فرهنگی سفارت روسیه آقای کمیساراف برای تشویق و تبریک هنرپیشگان نمایش برای شرف به وسیله یکی از کارمندان سفارت کارت زیبائی با یک دسته گل فرستاده بود، دو مرتبه به انبار اجناس تجار خیابان لاله زار تبدیل شد که امروز گویا توگویی سیاوش هرگز نبوده است».

باری معمولا تماشاخانه‌ها از آن جمله تماشاخانه هنر هم مانند تماشاخانه تهران هنگام تعویض دکور‌ها و ایجاد فواصل بین پرده ها، جو تالار را با نواختن آهنگ به ویسله ارکستری که در جلوی صحنه، کف تالار قرار می‌گرفت پر می‌کردند. اقبال از این کار سبب شد، که تصنیف‌هایی که بیشتر جنبه اجتماعی و انتقادی نیز به عنوان میان پرده بر نمایش‌ها افزون شود.


اسکویی، مشگین، خطیبی

 

چیزی نگذشت که خواندن چنین تصنیف‌های میان پرده ای، از ضروریات نمایش در کلیه تماشاخانه‌ها شد. ماهرترین تصنیف ساز این دوره پرویز خطیبی یکی از استعداد‌های باذوق ادبی هنری زمان بود.

پرویز خطیبی با استعداد و ذوقی سرشار، در عین حال نویسنده نمایشنامه‌های سرگرم کننده ای، چون کوه شیطان، چهل دزد بغداد و شب‌های دجله و روزنامه نگار نیز بود. با اوج گرفتن جنبش ملی گرایی، وی اقدام به نشر مجله فکاهی هفتگی حاج بابا نیز کرد. این نشریه در نهضت ملی گرایی مردم نقش بزرگی داشت. چاپ کاریکاتور بی لاخ در این مجله، در رابطه با عقیم ماندن کودتایی علیه دکتر مصدق، بی گمان جایی بزرگ در تاریخ روزنامه نگاری خواهد یافت.

پرویز خطیبی همراه کاروان جوانان اعرامی به فستیوال بوداپست شرکت داشت. کودتای ۱۳۳۲ هنگامی وقوع یافت که این کاروان در حال مراجعت از فستیوال ۲۳ به مسکو رسیده بود. خطیبی با برخورداری از روحیه عالی میهن پرستی، بی ترس از پیامد‌های کودتا بهمراه کاروان عازم شد، و به محض رسیدن به سرحد دستگیر و روانه زندان شد. فعالیت‌های هنری پرویز خطیبی در عرصه‌های روزنامه نگاری و هنر‌های نمایشی در رشته‌های مختلف سرشار از روق و شوق ملی گرایی بود.

*مصطفی اسکویی

اسکویی از هنگام ورود به هنرستان هنرپیشگی تهران در سال ۱۳۱۹ به عنوان بازیگر علاقمند و تمام وقت در محیط تئاتری پایتخت زیسته و نخستین گام‌ها را با شرکت در نمایش محمدعلی بیک و کلوپ جانیان به عنوان هنرجوی هنرستان برداشته و سپس به دعوت ابواقاسم جنتی همشاگردی ارشد هنرستان نقش کاکلی را در نمایش په پو ایفا کرده و رأسا اقدام به اجرای نمایشی ملی به نام عبرت مردم در تالار سپه طعم زیان‌های مالی را پشیده و در یک سفر نمایشی به شهرای اراک و همدان به همراه ابوالقاسم جنتی عطایی از لذت معنوی بازی در صحنه برخوردار شده و با خرید سهمی در شکرت هنر شبانه روزی غرق در کار‌های نمایشی شد.

اسکویی در سن ۲۰ سالگی کم سن‌ترین سهامدار شرکت هنر بود، ولی با تمام وجود همه اوقات را در تماشاخانه سر می‌کرد و مخلصانه در خدمت تمام فعالیت‌های جنبی آن بود. مسئله‌ای که برای وی مطرح نبود همانا کیفیت نقش در نمایش‌ها بود. به عنوان نمونه وی در نمایش چهل دزد بغداد عابری در کوه و دزدی در غار بود. حضور تمام وقت وی در تماشاخانه و انجام آرایش و پوشش خیلی پیش از آغاز نمایش به معیتیکی دو نفر شیفته دیگر همانند خود، سوژه تمسخر و استهزاء برای بازیگران غره و نقش‌های بزرگی بود که تنها چند دقیقه قبل از آغاز نمایش پس از جابه جا کردن مهمان‌ها و خودنمایی در تالار به اتاق گریم می‌رفتند.


در آن زمان کمتر امکان داشت نمایشی در رأس ساعت مقرر آغاز شود، شروع نمایش بستگی کامل به هنگامی داشت که هنرپیشگان بزرگ خود را با شتاب آماده سازند. حضور دائم در تئاتر خود به خود، باعث آشنایی وی با همه نقش‌های هر نمایش، فعالیت کارکنان فنی و در ضمن فرصت یک زندگی دوم در تئاتر می‌شد. این زندگی هنرپیشگان کوچک و به اصطلاح نعش، همه نقش‌های نمایش و از جمله نقش دل خواه را پیش خود و برای خود عهده دار شوند، و گاه و بی گاه برای یکدیگر بازی کنند و یا در واقع تقلید بازیگران اصلی را در آورند.

نقش‌های عزیز مصر در یوسف و زلیخا، دژخیم در صاقه، کوه شیطان، شب‌های دجله، وامق و عذرا، برای شرف و ... را نیز ایفا کرد. تا شبی که نوشین جهت همراهی همسرش از تماشاخانه هنر به خانه در پشت صحنه حضور یافته و پایان نمایش به زبان ارمنی را که لرتا بازیگر آن بود، انتظار می‌کشد. حضور نوشین در پشت صحنه و دعوت وی از اسکویی به تئاتر در دست تأسیس فرهنگ نیز ریشه در باور هنرمندان ارمنی، از آن جمله لرتا، به علاقه بنیادین اسکویی نسبت به هنر تئاتر داشت. زیرا در کلیه تمرینات گروه‌های ارمنی، اسکویی مهماندار، یاری رسان و آموزنده تجربیات آنان بود. اساس قرارداد نوشین و اسکویی که از تاریخ ۱۳۲۳ تا ۱۳۲۸ ادامه داشت، تنها یک جمله، قبولی همکاری بود.

منبع: فارس

انتهای پیام/

برچسب ها: تماشاخانه ، تئاتر
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.