به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، اگر دفتر خاطرات تاریخ انقلاب اصفهان را ورق بزنیم، باب رمضان، فصل شبهای قدر و دقیقاً ۴۲ صفحه قبل، در قسمت خاطرات کاشان، به شبهای قدر سال ۵۷ میرسیم، شبهایی که مردم کاشان هم مانند دیگر شهرهای ایران اسلامی، در شبهایی که بهتر از هزار ماه است، به عبادت، بصیرت افزایی و جهاد در راه خدا میگذراندند.
شبهای قدر سال ۵۷ مردم کاشان مراسمهایی روحانی و شایسته داشتند، اما تفاوت آن با سالهای قبل، جنبه سیاسی گسترده آن بود، در این زمینه واقعه درگیری روحانیون و مردم در شبهای قدر سال ۵۷ را از زبان سید بهشتی را بخوانید :
استفاده حداکثری از شب قدر به شیوه انقلابی
رژیم از روز دوازدهم ماه مبارک رمضان به بعد، مبادرت به دستگیری و بازداشت تعدادی از افراد و منجمله یکی از دوستان ما، به نام حاجسیدمصطفی ماجدی کرد... از سوی دیگر، ما نیز مصمّم بودیم که با دعوت از سخنرانان برجسته و شجاع، از فرصت چند شب احیا که در پیش بود، بیشترین استفاده را ـ به نفع نهضت ـ ببریم؛ لذا، روز بیستم ماه مبارک رمضان به اتفاق دو تن از دوستان، آقایان حاجعباس مسعودینیا و حاجعلی شکرریز به قم رفتیم و به منازل بعضی از علما مراجعه کردیم.
با زحمت زیاد و راهنمایی یکی از علما، یک روحانی سید شناسایی شد و پس از مذاکره، قبول دعوت کردند، بحمدالله به سلامت به کاشان رسیدیم و آن روحانی در منزل یکی از دوستان اسکان یافت، ما هم به دنبال مراسم شب احیا رفتیم و دیگران نیز در مسجد گذر بابا، ولی کار میکردند، در آن روزها، مسجد گذر باباولی به عنوان پایگاه انقلاب در کاشان در بین مردم شناخته شده بود و مردم مشتاق، از گوشه و کنار شهر برای برگزاری مراسم احیا و دریافت مسائل روز شرکت میکردند.
مسجد پر شده و جمعیت غیرعادی!
لذا جمعیت حاضر در مسجد، یک جمعیت عادی و معمولی نبود، تمام مسجد و صحن پر از جمعیت انبوه جوانان و مردان بود و بانوان نیز به صورت فشرده، در ایوان بالای مسجد و حتی در داخل دالان مسجد نشسته بودند و من نیز در کنار حوض نشسته و در انتظار فرا رسیدن نیمه شب و استماع سخنان گوینده بودم، پاسی از شب گذشته بود که روحانی مورد نظر، با عمّامه سفید در مجلس حضور پیدا کرد، حضرت آیتاللّه صبوری نیز از قبل در مسجد حضور داشتند.
حدود ساعت ۲ بعد از نیمه شب، روحانی دعوت شده برای سخنرانی به منبر رفت و در سخنان خود، به مواعظ و خطبههای نهجالبلاغه و نصایح حضرت امیر (ع) به زمامداران اشاره کرد، گاهی اوقات، در بین بعضی از جملات، نامی از رهبر انقلاب به میان میآورد که جمعیت حاضر، با ذکر صلوات سخنان گوینده را تأیید میکردند و، چون شب بود، انعکاس صدای صلوات و تکبیر حاضرین تمام فضای محوطه و اطراف را به لرزه میانداخت.
حمله به مردم در شب احیا با گاز اشکآور و خفهکن
در اواخر سخنرانی، مأمورین شهربانی که از قبل خود را برای حمله به این مسجد و جمعیت شبزندهدار آماده کرده بودند، ناگهان از طریق هوا، مسجد و جمعیت را هدف قرار دادند و برای اولین بار، در شب، آن هم شب قدر در بین هزاران زن و مرد و کودک، از منزل یکی از همسایههای مسجد که پسرش پلیس بود، گازهای اشکآور و خفهکن بهصورت پیدرپی به طرف جمیعت شلیک کردند.
جمعیت حاضر به محض شلیک گازهای اشکآور، شروع کردند به شعار دادن، و پیدرپی فریاد میزدند «مرگ بر شاه»، مأمورین رژیم که تاب شنیدن غریو فریاد مردم را نداشتند، اقدام به شلیک تیرهای گاز خفهکننده کردند، پس از مدتی، تمام صداها در گلو خفه شد، با ریختن آب بر سر و صورت، سوزش صورت بیشتر میشد.
سخنران شب قدر به خانه مردم پناه برد
مردها روی هم میریختند، زنها شیونکنان کفش و چادرهای خود را رها کرده و اگر میتوانستند، خود را از مسجد بیرون میبردند، آیتاللّه صبوری با وجود کبر سن، در میان جمعیت و داخل ایوان پایین حضور داشت، دیگر مجالی برای ادامه سخنرانی نبود، لذا سخنران که خود را از بالای منبر به وسط مردم پرتاب کرده بود، از بیم دستگیری به کوچهها گریخت، یکی از اهالی او را به منزل خود برد و پس از صرف سحری، به طرف قم حرکت کرد.
منبع: فارس
انتهای پیام/