تجربهای که شاید در آن از شورآفرینی هیاتها و مجالس ایام محرم و صفر کمتر نشان باشد، اما حالات نیایشگونه و مناجاتهایی که در این محافل توسط ذاکران اهل بیت (ع) خوانده میشود به همراهی سخنرانی خطیبان، گویی تجربه حضور در عالمی آرام بخش است که موسیقیاش ذکر خداست و مهربانیهایش؛ لحظات نابی که هیچ وقت طعم شیرین حضور در آن از دل و جان نمیرود. فرقی هم نمیکند که در این مجال با چه میزان و اعتقاد و گرایش مذهبی حضور پیدا میکنی؛ آنچه مهم است حضور در مهمانی پروردگاری است که: «تو را خوانده و راه را نشان میدهد.».
اما امان از این روزگار که رسیدن به طعم شیرین این ضیافت را، حضور یک ویروس دشوار کرده است، که به دلیل حفظ سلامتی خود و اطرافیانمان مجبوریم با شرایط متفاوتی به مهمانی خدا برویم. شرایطی که متاسفانه موجب تعطیلی برخی اماکن و محافل مذهبی و مجالسی شد که برای تکتک ما تجلیگاه همنشینی با پروردگار بود و ما این بار مجبور شدیم در خانههایمان به آنچه از آرامش و نیایش میخواهیم برسیم.
حالا که اغلب محافل به غیر از مواردی معدود، برای رعایت پروتکل بهداشتی ناشی از پیشگیری بیماری «کووید ۱۹» بسته است، حالا که غیر از خانه نمیتوانیم تجربه حضور در مجالسی را داشته باشیم که واعظان و نوحه خوانان مورد پسندمان در آنجا رو در رو با مخاطب همچون گذشته، ما را ببرند به دنیای نیایش و مناجات، شرایطی به وجود آمده که اگر اتومبیلی در اختیار داشته باشیم، میتوانیم یک تجربه متفاوت را پشت بگذاریم؛ بله حضور در پروژهای که این بار با هنر ترکیب شده و در قالب پروژه «شبهای دلتنگی» که پیشتر درباره آن گزارشها و مطالب رسانهای متفاوتی منتشر شده، پیش روی شهروندان تهرانی قرار گرفته است.
سعید حدادیان که طی سالهای اخیر در مهدیه امام حسن مجتبی (ع) خیابان آزادی میزبان طیف گستردهای از شهروندان تهرانی در ایام مبارک رمضان بوده است، رمضان امسال به دعوت مرکز موسیقی مأوا به پروژه «شبهای دلتنگی» پیوست و در ایام شبهای قدر و سوگواری شهادت حضرت علی (ع) در کنار سایر فعالیتهای هنری در این برنامه به نوحهخوانی پرداخت. تجربه متفاوتی که به گفته حاج سعید او را یاد بیابانهای شلمچه در دوران دفاع مقدس انداخته و برایش شرایط متفاوتی را رقم زده است.
این تجربه متفاوت بهانهای شد برای گفتگو با این ذاکر اهلبیت (ع)؛ مشروح گفتگوی خبرگزاری ما با حاج سعید حدادیان را در ادامه میخوانید؛
* آقای حدادیان روزهایی که در حال عبور از آن هستیم، روزهایی تجربه نشده، غافلگیرکننده و در عین حال ارزشمندی است که به خیلی از ما فهماند که قدر داشتههایمان را باید بیشتر بدانیم. این بیماری منحوس به قدری ما را غافلگیر کرد که حتی در خواب هم نمیدیدیم روزی رفتن به مسجد و هیات آن هم در مبارکترین ماه خدا برایمان آرزو باشد، اما خب شرایطی پیش آمده که شاید طعم شیرین مناجات در هیات و مسجد را نداشته باشد، اما تجربه عجیب و غریبی است که در کنار همنشینی با برخی برنامهها از جمله سرود و تواشیح و پخش نماهنگ میتواند برای شما به عنوان یک نوحهخوان که این بار به جای مردم، اتومبیلها پیش رویتان قرار گرفتهاند، کمی جالب توجه باشد، بد نیست از این تجربه برای ما بگویید؟
امسال یک سال بسیار استثنایی بود و بنای ما هم این بود که بتوانیم در بحرانها ابتکار عمل داشته باشیم، شرایطی که برای ما به ویژه در مسائل فرهنگی هنری بسیار مهم بوده و هست. بگذارید یک مثال برایتان بیاورم. حضرت زینب (س) بعد از واقعه جانسوز عاشورا، چنان ابتکار عمل را در دست داشتند که در مجلس جشن پیروزی ظاهری یزید ملعون که سفرا و امرا برای تبریک گفتن آمده بودند، خطبهای خواندند که ورق را برگرداند. از سویی دیگر حضرت زینالعابدین (ع) هم خطبهای خواندند که همه افراد را دگرگون کرد. حتی نماز جمعه آنها را تبدیل به مجلس معرفی اهلبیت (ع) کردند.
پس میبینید که این بزرگواران جلوداران ما و نماد پرچمداران فرهنگ عاشورا هستند که به ما آموختند در بحرانیترین شرایط هم میتوانیم ابتکار عمل را به دست بگیریم. ما نیز در همین دوران شیوع ویروس کرونا گویی در شرایط بحرانی قرار گرفتهایم و در عین حال نیز نمیتوانستیم قلباً رضایت دهیم که مجالس و محافل قرآنی و ذکر اهل بیت به طور کامل تعطیل شوند. به همین دلیل همراه تعدادی دیگر از دوستان به این فکر افتادیم تا جلساتی را برنامهریزی کنیم تا با رعایت مسائل مربوط به پروتکلهای بهداشتی به برنامههای عبادی خودمان نیز رسیده و از شرایط تکنولوژی استفاده بهینه کنیم.
یک مطلب را عمده مردم نمیدانند و آن اینکه اتفاقاً مستحب است مسجد سقف نداشته باشد. البته که در مناطق سردسیر چنین امکانی وجود ندارد، لذا اینکه مسلمین زیر آسمان پروردگار دعا کنند، موضوعیت جدی دارد. قطعاً هیچ جایی برای عبادت مانند مسجد و خانه خدا نمیشود. ولی وقتی به دلیل یک بحران جدی در مواجهه با سلامتی مردم نمیشود در مسجد برنامهای برگزار کرد، پس باید سر به بیابان گذاشت؛ ما هم در این روزها گویی سر به بیابان گذاشتهایم.
اصلاً شبهای بیابان برای نسل ما یادآور خاطرات جبهه است. در این روزها پسرم خیلی بیشتر از قبل کنار من میآمد، گریه میکرد و صدایش اذیت میشد. من هم به او میگفتم: «چون میخواهی بعد از من بخوانی کمی مراعات کن که برای خواندن مشکلی نداشته باشی». او در جواب من گفت: «بابا شما اینجا که میخوانی، گویی یاد دوران ۵ سالگیام میافتم که مرا برای بازدید به شلمچه برده بودی و آنجا تنهایی میخواندی». شرایطی که در این مکان نیز به نوعی با آن مواجهیم و مردم به دلیل اینکه در ماشین هستند از دیدگان ما نیز پنهان میشوند. گویی اینکه ما در تنهایی مشغول مناجات و ذکر مصیبت هستیم.
* این حس و حالی که از آن حرف میزنید در هنگام اجرای برنامه طی این شبها شما را اذیت نمیکرد؟ طبیعتاً وقتی یک ذاکر اهل بیت (ع) رو در روی مستقیم با مستمع، برنامه خود را اجرا میکند بر اساس واکنشهایی که دریافت میکند، حس و حال بهتری را هم به آنها با روش خواندن خود منتقل میکند. شرایطی که در این برنامه «شبهای دلتنگی» به دلیل حضور مردم در ماشینها و ندیدن آنها برایتان تجربه متفاوتی را رقم زد.
ببینید من سالهای زیادی است که شبهای جمعه برای اجرای برنامه در حریم رضوی به مشهد سفر میکنم، ممکن است در برخی شبهایی که میروم، جمعیت کمی در برنامه حضور پیدا کنند چرا که برنامه ما برای سحر تنظیم شده و بعضاً پیش میآید که جمعیت کمتری به نسبت اوقات دیگر روز در مجلس حاضر میشوند. جالب است بدانید وقتی در این شرایط بنا را میگذارم که برای خودم بخوانم، ماجرا چیز دیگری میشود. مخصوصاً وقتی جمعیت کم میشود، کیفیت خوانش نیز بهتر میشود.
البته که در این ویژهبرنامههای مرکز موسیقی مأوا جمعیت خوبی با اتومبیلهایشان در برنامهها حاضر شدند که در دنیا نیز سروصدای زیادی کرد. من تأکیدم روی این نکته است که اگر شما بدون در نظر گرفتن تعداد جمعیت بیایی و برای خودت بخوانی حس بسیار متفاوتی دارد. شرایطی که در این شبها نیز آن را تجربه کردهام و با اینکه جمعیت زیاد بود و من آنها را نمیدیدم، حس و حال ارزشمند و خوبی را دریافت کردم که قطعاً برایم تجربه جالبی بود.
این نوع خواندن شرایط نزدیکی به خواندن ما در دوران دفاع مقدس داشت. من به خوبی یادم هست که طی روزهایی از خیمهها بیرون میزدم و در فاصله دوری یک جایی را برای نشستن انتخاب و شروع به زمزمه کم سروصدایی میکردم. بعد پشتم را که میدیدم، حدود ۲۰ یا ۳۰ نفر از رزمندگان آن هم به صورت پراکنده (چیزی شبیه همین ماجرای فاصلهگذاری خودمان در ایام شیوع ویروس کرونا) مینشستند و با نوای من سفره دلشان را با خدای خودشان تنهایی باز میکردند. جالب اینکه در چنین فضاهایی شهادتنامه این عزیزان امضا شد و ما را هم جا گذاشتند و به سوی معبود پرواز کردند.
* پس میتوان گفت حاج سعید حدادیان یک تجربه ارزشمند به یادگار مانده از دوران دفاع مقدس را بعد از ۳۰ سال در قد و قامتی متفاوتتر پشت سر میگذارد.
من واقعاً نمیدانم درباره اینکه در این نوع اجرا چه بر ما میگذرد چه تعریف کنم. البته ظاهر امر این بود که در این جایگاه به معنا و مفهوم مطلق کلمه «تفضل» وجود داشت. جالب است بدانید خانواده من تقریباً در اغلب برنامههای من حضور دارند. آنها گاهی میگفتند: ما اینجا بارقههایی را میدیدیم که در مهدیه امام حسن مجتبی (ع) کمتر وجود دارد و برعکس هم در مقاطعی هست که حضور در مهدیه برایشان حال و هوای بهتری نسبت به پروژه «شبهای دلتنگی» برایشان داشت.
به هر حال ما امیدواریم هرچه زودتر شرایط حضور مردم عزیزمان در مهدیهها، هیاتها و مساجد درست شود تا برنامههای خودمان را ادامه بدهیم. اما من میتوانم بگویم حضور در این پروژه برایم تجربه و موقعیتی بود که خداوند تعالی «تفضل» فرمودند که ما در این مکان نوکری مردم را بکنیم و به عالم اعلام کنیم که بساط شبهای ماه مبارک رمضان که دربرگیرنده قرآن، عترت، دعا، توسل و مناجات است، تعطیلپذیر نیست و این خود ما هستیم که آمادگی داشته باشیم که در مواجهه با کنشهای مختلف، واکنشهای بهینه نشان دهیم. وقتی هم که جوانهای خوبی مانند بروبچههای مرکز مأوا پای کار هستند شرایط جوری چیده میشود که بتوانیم در یک قالب متفاوت خدمتگزار مردم باشیم.
* و این قالب متفاوت زمانی متفاوتتر میشود که مجالس روضهخوانی و نیایش ماه مبارک رمضان و شبهای قدر رنگ و بوی برخی فعالیتهای هنری از جمله اجرای سرود، نماهنگ و تواشیح به خود میگیرد.
من معتقدم اساساً «مناجات» هنر است. هنر مردان الهی هم این است که بتوانند به خداوند متصل و با پروردگار انس بگیرند و در نهایت «عند ربهم یرزقون» شوند. هنر مردان الهی شهادت و با شهادت به عالم شهود رسیدن است و مناجات هم یکی از تجلیات آن است. من معتقدم ما باید هنر را قدسی کنیم. هنر که در ذاتش قدسی است، ولی این ماییم که گاهی اوقات آن را خرج را باطل میکنیم.
ما هنر را گاهی «دَجّالی» میکنیم. من معتقدم «دیجیتال» را «دجالی» هم میتوان کرد و میتوان همین را نیز تبدیل به «هنر الهی» کرد. بد نیست بدانید در همین چارچوب من گزارشهایی را درباره حضور در پروژه «شبهای دلتنگی» میخواندم که برایم جالب توجه بود. مثلاً در جایی میخواندم که بیبیسی اعلام کرده در پنج نقطه دنیا برنامه هنری در فضای پارکینگ یا فضای باز اجرا شده که یکی از آنها با نام «درایوینگ مناجات» توسط بنده در پارکینگ پارک ارم تهران میزبان مخاطبان است!.
غیر از این هم لطیفههای زیادی به من نسبت دادند. از جمله اینکه «همه رفتند حرم، سعید رفت ارم». البته که همین لطیفههایی که ساخته شده نشان از توجهی بوده که به این برنامه معطوف شده است. من هم در همین مجال گاهی به جهت اینکه حین اجرای برنامه برای اینکه بدانم حواس مردم جمع است از آنها میخواستم تا چراغ ماشین را روشن کنند تا من متوجه این حواس جمعی آنها به کلیت برنامه باشم. از این هم سوژههای زیادی برای ساخت لطیفه درست شد که برایم جالب بود.
مثلاً بعضیها میگفتند: «وقتی حاج آقا مشغول خواندن است و ممکن است گریه دربیاورد، آب پاش ماشینها را روشن کنیم که این حالت گریه مشخص شود!» یا لطیفه دیگر اینکه: «وقتی حاج آقا میگوید دستان را بالا ببرید ما کاپوت ماشین را بالا بزنیم.» به هرحال اینها نکات جالبی برایم بود که در این پروژه آنها را تجربه کردم.
* بعضی از دوستان و همکارانتان ممکن است از این واکنشها تعبیرات منفی داشته باشند، آیا این واکنشها و لطیفهها ناراحتتان که نکرد؟
من اصلاً از این واکنشها ناراحت نمیشوم. زیرا اینها همان عزیزانی هستند که شبها میآیند و اشک میریزند. ما باید مخاطبانمان را بشناسیم، زیرا هرکسی سر به سر ما میگذارد لاجرم دشمنی با ما ندارد. اصلاً یکی از راههای ارائه دوستی سر به سر گذاشتن است. امیدوارم نظر حق تعالی نظر مرحمتی باشد که یک وقتی خدایی نکرده این برنامه از آن طرف به تکبر، خودستایی و غرور برای همه ما و دست اندرکاران پروژه دامن نزند. اگر انتهای کار در این پروژه تقرب به خداوند باشد کار را درست انجام دادیم.
به هر حال این روزهای بحرانی میگذرد. کما اینکه ما هشت سال هم شاهد دوران دفاع مقدس بودیم. در این هشت سال بیش از ۱۸۰ هزار شهید دادیم که در هر محلهای سر میزدیم یک گل پرپر شده داشت. اوضاع کشور هم اوضاع چندان خوبی نبود، اما مردم زیر سایه امام راحل صبوری میکردند و از خودشان ابهت نشان میدادند. من نمیخواهم بگویم ما مردمانی جنگ طلب هستیم، اما اگر مثلاً جنگ ۶ ماه بود، ما این همه دستاورد نداشتیم. من نمیخواهم بگویم که ما همین فضا را میخواستیم، اما شما بدانید در همان مشکلات آسانیهایی بود. شرایطی که میتوانیم آن را به شرایط این روزهایمان هم تعمیم دهیم.
* فکر میکنید بر اساس صحبتهای شما دستاوردهای فرهنگی-اجتماعی ما در دوران کرونا چه بود؟
امروز شما دیدید که در سختی و دشواری بحران کرونا چقدر سختی کار پزشکان و پرستاران به چشم آمد. اصلاً چقدر قدر گروههای جهادی و ابتکارات جوانان ما روشن شد. چقدر قدر مردمی که تا این حد در کمکهای مومنانه مشارکت داشتند، بیشتر دیده شدند. در این مجال مردم واقعاً خوش درخشیدند.
نکته مهم دقیقاً اینجاست که پیشبینیای که از بلای شیوع ویروس در ایران داشتند خیلی شدیدتر از شرایط فعلی بود، اما دو چیز باعث شد که ما شاهد گستردگی بیشتر بیماری طبق پیشبینیها نباشیم. اول انضباط اجتماعی و اخلاقی و دیگری قانونمندی بود که مردم در این شرایط خودشان را زیر سایه ولایت فقیه نشان دادند. مقام معظم رهبری هم در این شرایط خودشان به میدان آمدند و وقتی هم ایشان به میدان آمدند، همه مساله را جدی گرفتند و از فرمایشات حضرت آقا تأسی کردند. دقیقاً همین جاست که قدر حضور، ولی فقیه روشن میشود.
در دوران کرونایی مقام معظم رهبری به میدان آمده و اهمیت قائل شدن به علم روز را به منصه ظهور و بروز رساند و حتی فرمودند: «ما تابعیم». اما در این تابع بودن آن مطلب مهم «ملکوت» است. حضرت آقا هم فرمودند: «توسل و دعا». در عین حال شما به برخورد و مواجهه تربیتی مقام معظم رهبری هم نگاه کنید. ایشان به مسئولین میگویند کسانی را برای تصمیمگیری انتخاب کنید که قدر دعا و توسل را بدانند، یعنی اگر قدر ندادند فایدهای ندارد. ایشان از آن طرف هم ضامن مومنین میشوند. ایشان ضمانت میکنند بهترین کسانی که مراعات میکنند، مسجدیها، هیاتیها هستند. این قدرت، ولی فقیه است.
این مدیریتی است که دنیا از آن برخوردار نیست. شما ببینید آمریکا و انگلیس چه بلایی سرشان آمده است. الان نخست وزیر انگلیس میگوید: «اگر ۵۰۰ هزار نفر از ما کرونا نگیرند، ما جلوییم». این مدیریت آقایانی است که میگویند مترقی هستند. من بر این باورم دعای مردم جواب داده است. من از بسیاری پزشکان هم شنیدم که میگفتند: «برای ما هم تعجببرانگیز است که دست عنایت خدا باعث شده که خیلی از مسائل بحرانیتر پیش نیامده است.»
منبع: مهر
انتهای پیام/