حوزه تجسمی گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، اونیش امین الهی متولد ۱۳۵۱ و طراح گرافیک ایرانی است. او دارای مدرک کارشناسی ارشد طراحی گرافیک از دانشگاه تربیت مدرس و در سالهای ۹۱ تا ۹۴ خزانه دار و عضو هیئت مدیره انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران بوده است.
امین الهی که عضو شورای برنامه ریزی و سیاست گذاری دو دوره نمایشگاه سرو نقره ای، عضو شورای برنامه ریزی و سیاست گذاری تاسیس اولین موزه گرافیک ایران، عضو شورای برنامه ریزی و سیاست گذاری بیست و پنجمین جشنواره هنرهای تجسمی جوانان، عضو شورای سیاست گذاری سه دوره هفته گرافیک تهران بوده است، تاکنون نمایشگاههای انفرادی بسیاری در داخل و خارج از کشور برگزار و همچنین در بیش از ۶۰ نمایشگاه گروهی داخلی و بین المللی شرکت کرده است.
این طراح گرافیک نام آشنا در بسیاری از کارگاههای تخصصی ایران و خارج از کشور به عنوان سخنران و استاد حضور داشته و به عنوان یکی از ۱۰ طراح ایرانی در مجله Disign ۳۶۰ کشور چین در سال ۱۳۸۷ معرفی شده است.
آثار امین الهی توسط مرکز مطالعات گرافیک سیاسی آمریکا برای چاپ در تقویم دیواری با عنوان «پوسترهایی برای صلح و عدالت» پرتلند، آمریکا در سالهای ۲۰۱۱ و ۲۰۱۳ انتخاب شده اند.
در هفته گرافیک گفت و گویی با اونیش امین الهی داشتیم که در ادامه آن را میخوانید:
استاد با توجه به اینکه در هفته گرافیک قرار داریم، لطفا درباره ماهیت این هنر برای ما توضیح دهید.
گرافیک به معنای ارتباط تصویری است و همانطور که از اسمش پیداست یعنی برقراری ارتباط با مخاطب از طریق تصویر. تفاوت عمده آن با دیگر هنرها از جمله نقاشی و مجسمه سازی این است که مخاطب عام دارد و هنرمند براساس یک سفارش کار خود را انجام میدهد.
طبیعتا زمانی که یک طراح گرافیک مخاطب دارد باید به یکسری از فاکتورها توجه کند. در واقع باید اثری که خلق میکند به درستی منتقل و دریافت شود.
چندین تفکر درباره ماهیت وجودی گرافیک مطرح است. عدهای اعتقاد دارند که گرافیک هنر نیست و صرفاً یک حرفه است، اما گروهی دیگر میگویند که کاملاً هنر است. به نظر من گرافیک تلفیق هنر و حرفه است. یعنی این برقراری ارتباط بین طراح گرافیک و مخاطب میتواند به صورت کاملاً حرفهای و هنرمندانه شکل بگیرد. از نظر من اینکه شما بتوانید یک مفهوم را صرفاً از طریق تصویر و گاه بدون کلام به مخاطب تان بفهمانید یک هنر است.
درحال حاضر مشغول چه کاری هستید؟ پروژه ای در دست دارید؟
بیشتر کار گرافیک تبلیغاتی انجام می دهم و به صورت مشخص بیشترین زمانم صرف این بخش از گرافیک می شود. البته در کنار آن کار عکاسی تبلیغاتی هم انجام می دهم. همچنین دغدغههای اجتماعی مانند شرکت در نمایشگاه ها، برگزاری نمایشگاههای هنری، همکاری با انجمن طراحان گرافیک، برگزاری ورکشاپ و کلاسهای خصوصی ایده پردازی و... نیز بخش دیگری از فعالیتهای من هستند.
همانطورکه خودتان هم درمصاحبه هایتان گفته اید، در دنیای امروز مردم از صبح ت اشب چشمشان به طرحهای مختلف می خورد و با گرافیک سر و کار دارند، باتوجه به این موضوع طراحان چطور می توانند به ارتقای سطح سلیقه و سواد بصری مردم کمک کنند؟
باید بگویم بسیار کار پیچیده و سختی است؛ زیرا چندین فاکتور برای آن نیاز است. وقتی میگوییم تغییر ذائقه مردم یا تغییر سواد بصری، ابتدا لازم است که ما سفارش دهنده را خوب بشناسیم و درک درستی از شغل ایشان و موضوع سفارش پیدا کنیم که بر اساس آن شناخت، بهترین کارمان را ارائه کنیم و با همفکری با سفارش دهنده که قطعا اطلاعات بیشتری از شغل خود نسبت به ما دارد، به درستترین نتیجه برای ارائه به مخاطب برسیم. در عین حال مردمی که مخاطبان سفارش دهنده ما هستند را هم تحت تاثیر قرار دهیم. در این میان گاهی مجبور خواهیم بود که سواد بصری خود سفارش دهنده مان را نیز ارتقا دهیم که مقوله بسیار پیچیده و سختی است.
همانطور که میدانید مقوله مهم هنر خلق کردن است. در طول تاریخ هنرمندان به دلیل خلق و آفرینش اثر هنری، همیشه جلوتر از مردم جامعه حرکت کرده اند. من معتقدم برای اینکه بتوانیم سطح سواد بصری جامعه را رشد دهیم، نمی توانیم بیش از حد جلوتر از آنها حرکت کنیم. زیرا عدم شناخت درست و تولید کارهای خیلی عجیب و متفاوت که صرفاً برای ارضای حس هنری خودمان صورت می گیرد، باعث میشود بخش بزرگی از بازار سفارش دهنده مان از دست برود. پس طبیعتاً برای افزایش سواد بصری مردم باید علاوه بر شناخت درست از سفارش دهنده که عرض کردم، شناخت کاملی از مخاطبین او هم داشته باشیم. با این شناخت میتوانیم با یک فاصله معقول، اما جلوتر حرکت کنیم و به مرور باعث رشد سواد بصری سفارش دهندهها و مخاطبان شویم. البته این مسئله در ایران کمی سختتر است، زیرا همانطور که گفتم اول باید سفارش دهنده را برای انجام کار خوب متقاعد کنیم تا در نهایت موجب رشد سواد بصری مخاطبانشان شود.
جایی گفته اید که طراحان ما توانایی و دانش فروختن اثر به سفارش دهنده را ندارند. لطفاکمی درباره این موضوع توضیح دهید.
نه من حکم کلی نداده ام. ببینید درست این است که در یک آتلیه طراحی، هر فردی تخصص خودش را به بهترین شکل انجام دهد؛ مثلا ایده پرداز صرفا در فکر تولید و خلق ایده باشد و طراح گرافیک یا مجری اثر آن را به بهترین شکل اجرا کند و بخش بازاریابی یا مارکتینگ آن را به بهترین شکل به سفارش دهنده پرزنت و ارائه دهد. اما در مجموعههای کوچک یا در حالت طراحی فری لنس، بسیار پیش می آید که یک نفر هم طراحی کند و هم اجرا و هم آن را به مشتری بفروشد که دقیقاً مشکلی که از آن صحبت می کنیم همین جا اتفاق می افتد.
معمولا طراحان خصوصا آنهایی که تعلق خاطر بیشتری به گرافیک دارند، آثارشان را مانند فرزندان خود میدانند. به همین دلیل این برای ما طراحها بسیار اتفاق میافتد که با شنیدن هرگونه ایراد و اشکال غیرعلمی و غیر تخصصی که سفارش دهنده نسبت به آثارمان بگیرد عصبی شویم، کارمان را جمع کرده و تمام قراردادها را فسخ کنیم. چون اصول مذاکره را یاد نگرفته ایم و اصول فروش را نمی دانیم. در رشتههای گرافیک در دانشگاههای ما این مبانی تدریس نمیشدند، اما واقعیت این است که یک فروشنده و مذاکره کننده حرفهای میتواند همان طرحها را به بهترین شکل پرزنت کرده و با برقراری ارتباط درست و اصولی با مشتری او را مجاب به خریدن آن کار کرده و احتمالا با کمترین تغییرات روی طرح از جلسه مذاکره با سفارش دهنده بازگردد؛ زیرا نسبت به کار تعصب خشک ندارد و در عین حال زبان گفتگو و فروش را می داند. پس بهترین حالت این است که بخشهای کار گرافیک از یکدیگر جدا باشند یا ما طراحان آموزشهای لازم فروش را فرا بگیریم.
شما همواره بر فعالیت هنرمندان جوان تاکید می کنید، به نظر شما چقدر سفارش دهندگان به نیروهای جوان اعتماد میکنند؟
اصولاً در هنر ایران از قدیم تاکنون، تفکر هنرمندان بر پایه شاگرد و استادی شکل گرفته و معتقد هستند که اگر کسی قصد ورود به هنر را دارد باید ابتدا شاگردی یک استاد را کرده و به مرور هنرمند شود. البته این دیدگاه به مرور زمان کمرنگتر شده، اما در خیلی از زمینهها متاسفانه تفکر اینچنینی هنوز باقی است. این نگاه هم بین هنرمندان و هم بین سفارش دهندههای کار هنری رایج است؛ بنابراین وقتی پیشکسوتان میخواهند درباره یک طراح گرافیک جوان صحبت کنند، او را خام و بی تجربه میدانند که این باور به سفارش دهندگان هم منتقل شده است.
البته این موضوع در بخشی از گرافیک مانند تبلیغات مدرن و تکنولوژیک شامل سوشال مدیا، اینترنت و... متفاوت است و در اکثر شرکتها برای انجام این بخشها بیشتر به طراحان جوان اعتماد میکنند. اما واقعیت ماجرا این است که در دنیا تمام اتفاقهای مهم در وادی هنر و تکنولوژی در سنین ۲۰ تا ۲۵ یا ۳۰ سال اتفاق افتاده و میافتد؛ بنابراین وقتی در همه موارد به جوانان میدان می دهیم، شاهد کارهایی با ریسک بالاتر و جذابتر خواهیم بود که شاید طراحان با سنین بالاتر به چنین نوآوریهایی دست نزنند.
شما هم عکاسی کرده اید و هم طراح لوگوهای شناخته شده بوده اید، باتوجه به این موضوع لطفا بفرمایید که ارتباط خوشنویسی و عکاسی با طراحی چقدر مهم است؟
طراح گرافیک برای انجام کارهایش باید به صورت دائم از این دو رشته استفاده کند. گرافیک، عکاسی و خوشنویسی با هم عجین بوده و هستند. البته این ارتباط دچار تغییراتی شده است. به طور مثال در گذشته طراح برای بخش نوشتاری یک اثر یا باید خودش خط خوشی داشت یا باید به سراغ کسی می رفت که خوشنویس بود. در نتیجه با استفاده از آن خط و تکنیکهای عکاسی یک اثر گرافیکی خلق می شد. در حال حاضر باتوجه به وجود کامپیوتر و نرم افزارها، بازهم وامدار خوشنویسان هستیم و از هنر آنها به صورت قلمهای تایپی در نرم افزارهای مختلف استفاده میکنیم. البته پیش می آید که یک اثر گرافیکی کاملا دست کشیده باشد و طراح گرافیک از عنصر عکاسی فقط برای ایجاد زمینه و بافت استفاده کرده باشد، اما به صورت عمومی خوشنویسی و عکاسی با گرافیک ارتباط تنگاتنگ دارند.
برای تحقق شعار امسال هفته جهانی گرافیک با عنوان «حرفهای باش»، چه راهکارهایی پیشنهاد می کنید؟
من فکر میکنم بهترین شعاری که می شد امسال انتخاب کرد همین «حرفهای باش» بود که فقط به خلق اثر حرفهای خلاصه نمی شود. هدف آیکو- دی (انجمن بین المللی طراحی) از حرفهای باش این است که شما باید علاوه بر اینکه به صورت حرفهای و آکادمیک کار گرافیک را انجام می دهید و فکر اولیه تان را اتود می کنید، بتوانید به صورت حرفهای با نرم افزار یا تکنیکهای دستی، کار و به صورت حرفهای اثرتان را پرزنت کنید، کاملا حرفهای جامعه مخاطبِ سفارش دهنده را بشناسید و علاوه بر آن به صورت حرفهای دستمزد بگیرید. پس این شعار نمی گوید که فقط کار حرفهای گرافیک انجام بده بلکه دید بسیار گسترده تری نسبت به این حرفه دارد که از ابتدای یک سفارش گرافیک تا رسیدن به دست مخاطب را از دید حرفهای نگاه میکند و رفتار حرفهای را عنوان می کند.
نکته پایانی؟
با پیگیریها و هماهنگی انجمن طراحان گرافیک ایران و دوست خوبم فرزاد ادیبی قرار بود امسال همزمان با روز جهانی دیزاین خیابانی به نام استاد مرتضی ممیز نامگذاری شود. همچنین همزمان با آن فراخوان نمایشگاه پوستری که از قبل از عید منتشر شده بود به عنوان " ممیز هنر به مثابه حرفه" که من دبیر آن هستم نیز در خانه هنرمندان افتتاح شود که متاسفانه به دلیل ویروس کرونا به تاخیر افتاد. لازم به ذکر است که این اتفاق بسیار اتفاق میمون و مبارکی است و فکر می کنم نامگذاری یک خیابان به نام یک طراح گرافیک در همه جای دنیا اتفاق نادری باشد که عملی شدن آن در ایران مایهی امید و دلگرمی برای طراحان گرافیک ایرانی خواهد بود.
گفتنی است نشانه بانک انصار، بیمه ایران معین، بانک مهر و انجمن صنایع نساجی استان البرز بخشی از آثار اونیش امین الهی در زمینه طراحی نشانه (لوگو) است.
انتهای پیام/