به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از ساری ، قاسم گرجی کارشناس اداره آموزش همگانی و مشارکت عمومی معاونت اجتماعی مازندران گفت:کرونا با ورود خود زندگی همه انسانهای روی کره خاکی را تحت تاثیر خود قرار داد، با این وجود بسیاری از افراد روزهای نخست به هیچ وجه آن را جدی نمیگرفتند، بسیاری نیز باورشان نمیشد ویروسی مثل کرونا چنین بلایی بر جان انسانها بیاندازد.
او افزود: بسیاری دیگر نیز بخاطر هوش پایین و تحلیل ضعیف شان از مسائل هنوز هم کرونا را جدی نگرفته و زندگی عادی خود را در پیش گرفته اند، شاید درصد بالایی از مبتلایان به کرونا و جان باختگان این ویروس از همین گروه باشند.
گرجی گفت: در این شرایط بسیارند افرادی که با هوشیاری سعی در حفظ خود در برابر تهاجم کرونا دارند، با این وجود تنها لحظهای غفلت کافی است تا این گروه از افراد نیز در دام کرونا گرفتار شوند.
کارشناس اداره آموزش همگانی و مشارکت عمومی معاونت اجتماعی مازندران نمونه ای را مثال زد که به شرح زیر است:
در ۵۲ سالگی آرزوهای فراوان و اهداف زیادی را در ذهن خود پرورش میداد، خیلی مراقب سلامتی خود بود و عزت نفس بسیار مناسبی داشت، مرگ در دهه ششم زندگی خود را به هیچ وجه دوست نداشت، استفاده مدام از مواد شوینده و ضد عفونی کننده و تعویض لباس و دستکشهای مخصوص از آغاز شرایط کرونایی تبدیل به عادتی مثبت برای وی شده بود.
با همه این وجود چند روزی بود که سرفه و سردرد آزارش میداد، روزهای نخست باورش نمیشد که کرونا به سراغش آمده و از رفتن به مراکز پزشکی و درمانی خود داری میکرد، اما رفته رفته داشت باورش میشد که کرونا گرفت.
از رفتن به مراکز بهداشتی به خاطر حاکم بودن جو کرونایی به شدت هراس داشت، اما درد شدید و تنگی نفس سبب شد تا تصمیم به معاینه و یا احتمالا درمان خود در مراکز درمانی بگیرد.
وقتی با خودرو از در ورودی بیمارستان میگذشت با آمبولانسی روبرو شد که آژیرکشان و با سرعت از مقابلش میگذشت، با همان حال زارش لحظهای پدال ترمز را فشار داد و در کناری توقف کرد.
درحالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود به گوشهای خیره شد و به عاقبت خود و اتفاقات و احتمالات پیش رو فکر میکرد که دو نفر از کنار خودروی او با تعریف مرگ یکی از نزدیکانشان به دلیل ابتلا به کرونا برای یکدیگر گذشتند.
خواست حرکت کند که از پشت آمبولانسی دیگر آژیرکشان از کنارش وارد بیمارستان شد، با دیدن این صحنه باور داشت که آمبولانس قربانی جدیدی از کرونا را وارد بیمارستان کرد.
بالاخره وارد پارکینگ بیمارستان شد و بعد از پارک کردن خودرو سرفه کنان و قدم زنان به سمت اورژانس رفت، تابلوی جهت دار که رویش نوشته بود سردخانه نظرش را به سمتی هدایت کرد که دو نفر از پرسنل بیمارستان با عجله جسدی را از سردخانه وارد آمبولانس میکردند.
قلبش به شدت به تپش افتاد، میخواست از آمدن به بیمارستان پشیمان شود که خود را ناچار از ملاقات با پزشک دید، دم در اتاق پزشک پر از افرادی بود که منتظر ویزیت شدن بوده وبا یکدیگر در مورد مرگ و میرهای کرونایی صحبت میکردند.
صحبتهایی که روحش را آزار میدادند و انرژی اش را میگرفتند، بعد از مدتی سرپا ایستادن احساس کرد که در پاهایش رمقی نمیبیند، از ناحیه پایین تنه و کمر درد شدیدی را احساس میکرد، داشت از پا میافتاد که با دیدن خالی شدن یکی از صندلیها خود را فورا بر روی آن انداخت.
درد کم کم تمام اعضای بدنش را فرا گرفته بود، دیگر احساس میکرد فرصتی برای فکر کردن به آرزوها و رویاهای خود را ندارد، باورش این بود که کرونا خیلی سریع مثل سم سیانور وی را از پا در خواهد آورد، خستگی و کوفتگی و درد داشت وی را از پا درمی آورد.
به شدت ترسیده بود، نگرانی از چهره اش میبارید، تفکر مرگ بدجوری آزارش میداد، خود را باخته بود، در همان حال که روی صندلی نشسته بود از حال رفت، بعد از مدتی با زحمت چشمانش را که باز کرد، خود را بر روی تخت بیمارستان دید.
هم اتاقی اش بیماری کرونایی بود، او به مریض تازه وارد خبر کرونایی بودنش را داد، سرفه امانش نمیداد که دوباره از زبان همان مرد شنید که قبل از هوشیاری اش دو نفر از اتاقشان به رحمت خدا رفتند، خبر بسیار ترسناکی بود.
در همین حین یکی دو نفر از پرسنل بیمارستان میخواستند لباس مخصوص برتن وی کنند که به یکباره مرد تازه وارد برای دومین بار از هوش رفت، پزشکان در بررسیهای بعدی متوجه شدند که وی نه بخاطر کرونا بلکه ترس شدید دچار ایست قلبی شده و از دنیا رفت.
استرس در هر شرایطی عملکرد مغز را مختل میکند، انرژی فرد را تحت تاثیر قرار داده و بدن را ضعیف میکند، قدرت تصمیم گیری افراد را دچار مشکل کرده و قدرت قضاوت افراد را کاهش میدهد و در همین حین کسی هم باوری ضعیف را در ذهن خود قرار دهد بدون مدیریت و خودکنترلی تحت تاثیر استرس و القائات درونی آن را در ذهن خود پرورش میدهد و این رفتار در مدت کوتاهی تبدیل به بحرانی درونی در فرد شده که سازگاری فرد با محیط را دچار مشکل مینماید.
مغز از قدرت بسیار بالایی برخوردار است، اگر از آن درست استفاده شود به سازگاری افراد در محیط کمک کرده و در نهایت سلامت جسم و روان فرد را تضمین مینماید، اما در حالت عکس باعث آسیب رساندن به ارگانیزم افراد میشود.
بسیاری از امراض و بیماریها ریشه روانی داشته و به همین دلیل از آنها به بیماری هیا روان تنی یاد میکنند.
قدرت تلقین مغز و تاثیر آن بر سلامت جسم از سوی روان پزشکان و محققان علوم رفتاری تایید شده، قدرت مغز به حدی است که هر دستوری از درون به آن داده شود همان را پذیرفته و به اراده ما جهت میدهد، به همین دلیل در شرایطی مثل شرایط کرونایی افراد نباید اعتماد بنفس خود را از دست داده و با القائات ناصحیح ضعف و سستی را برای خود مهیا نمایند.
در عوض خود باختگی و درماندگی آموخته شده در قبال رویدادهای پیش رو باید از الفاظ امید بخش و انرژی زا استفاده نمود، مثلا در چنین شرایطی مدام باید بگوییم که من قویتر از آنی هستم که دیگران باور دارند و یا من کرونا را شکست میدهم. من قدرتمندم و ...
این جملات باعث تلقین مثبت و دستور آمادگی بالا به مغز برای ترشح هورمونهایی انرژی زا در بدن میگردد.
از سویی دیگر شناخت ویژگیهای شخصیتی افراد به ما کمک میکند تا در شرایط متفاوت از قدرت مانور بالایی برای کمک به آنها داشته باشیم. مثلا افرادی که از عزت نفس بسیار بالایی برخوردار هستند برای آینده و زندگی خود برنامهها و اهداف بلند بالایی را در ذهن پرورش میدهند، این افراد به شدت به سلامتی خود فکر کرده و حتی هوای ظاهر خود را نیز به شدت دارند، چنین افرادی به احتمال اگر از اطلاعات در مورد افزایش سازگاری با محیط برخوردار نباشند، در چنین شرایطی خود را باخته و تلقینات منفی باعث ضعف سیستم ایمنی بدنشان شده که در نهایت اتفاقات غیر منتظرهای را برای خود رقم میزنند.
در پایان اقدامات عملیات روانی جهت حفظ سلامت روان و افزایش هوشیاری افراد در برابر شرایطی مثل شرایط کرونایی باید با مدیریتی ویژه و با آگاهی خاصی صورت پذیرد تا شاهد چنین رویدادهایی نباشیم.
انتهای پیام/ م