سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

ابن‌سبعین و پاسخگویی به پرسش‌های «فردریک دوم»

ابومحمد قطب‌الدین بن سبعین ملقب به «مُرسی» و «رقوطی» فیلسوف بزرگ اندلسی در قرن هفتم هجری قمری است.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، بار‌ها شنیده‌ایم که گذشته چراغ راه آینده است. این چراغ روشنگر مسیری است که به ساختن بنای تمدن ایرانی اسلامی می‌انجامد. چراغی که انوار روشنگرش حاصل تلاش صد‌ها حکیم، هنرمند و فیلسوف مسلمان است که از قرن‌ها پیش خشت به خشت این بنای سترگ را روی هم گذاشته‌اند.

با شما مخاطب گرامی قراری گذاشته‌ایم تا هر روز به بهانه عددی که تقویم برای تاریخ آن روز به ما نشان می‌دهد، به زندگی یکی از مشاهیر و بزرگان تاریخ کهن ایران و اسلام مختصر اشاره‌ای کنیم تا بتوانیم پس از یک سال، با این انوار روشنگر چراغ تمدن و فرهنگ آشنا شویم. به این منظور هر روز صبح، بخشی از تاریخ کهن خود و افتخارات آن را مرور خواهیم کرد.

ابومحمد قطب‌الدین بن سبعین ملقب به «مُرسی» و «رقوطی» فیلسوف بزرگ اندلسی در قرن هفتم هجری قمری است.

تاریخ تولد او در اغلب منابع ۶۱۴ ق ذکر شده است. ابن‌سبعین از همان ابتدا در «مرسیه» به تحصیل منطق، حکمت، کلام و ریاضیات پرداخت. سپس به عرفان روی آورد و گفته‌اند که طب، کیمیا و علم حروف را نیز فراگرفت. او در سی سالگی عازم مراکش شد و در آن‌جا به تبلیغ و ترویج عقاید خود و تحقیق و تألیف آثارش پرداخت.

شهرت او به جایی رسید که ملک عبدالواحد الرشید وی را مأمور کرد تا به سوال‌های علمی و فلسفی که امپراتور روم «فردریک دوم» مطرح کرده بود پاسخ دهد.

اثر وی با نام «المسائل الصقلیه» سبب شهرت ابن سبعین در مغرب‌زمین شده‌است. امپراطور روم چهار سوال طرح کرده بود که عبارتند از پرسش درباره وجود ازلی عالَم، مبادی و ماهیت کلام درباره مقولات و درباره ماهیت و جاودانگی نفس؛ سوالی درباره اختلاف‌نظر‌های ارسطو و شارح او اسکندر به عنوان تکمیل بر آخرین سوال افزوده شده است.

گویا ابن سبعین سبب شهرتش در فلسفه ناچار شد که آن شهر را ترک کند و به قاهره برود وی چندسالی در این شهر اقامت مشغول نشر افکار خود بود و پیروان و مریدان بسیاری نیز گرد او آمدند. در این هنگام افکار و اقوال او و طرز سلوک پیروانش مخالفت و خصومت گروهی از فق‌ها را برانگیخت و وی را به الحاد و کفر متهم کردند.

ابن سبعین مجبور به ترک مغرب عزیمت به مکه شد. گویا ابن سبعین در نخستین سال‌هایی که «ابونمی محمد اول» شریف مکه بود در آن‌جا بود و از نزدیکان او به شمار می‌رفت. البته در برخی منابع آمده است که ابونمی محمد بیمار و مجروح شده بود و ابن‌سبعین این او را معالجه کرد و همین امر سبب نزدیک شدن او به امیر شد.

ابن‌سبعین در مکه از احترام بسیار برخوردار بود و مریدان و شاگردان بسیاری نیز داشت. آراء و نظریات نامتعارف او و مبالغه‌هایی که شاگردانش درباره او کردن سبب کینه‌توزی و دشمنی فق‌های دیگر می‌شد، اما نزدیکی وی با امیر مکه این‌گونه مخالفت‌ها را بی‌اثر می‌ساخت.

از آثار ابن‌سبعین معلوم می‌شود که وی به علوم زمان خود همچون فقه، حدیث، کلام، فلسفه، عرفان کیمیا، طب، علم حروف و علم ارقام و اعداد آگاه بوده است، اما گویا او بیش از این خودش را باور داشته و از اشاراتی که به ابن‌سینا، غزالی، ابن رشد و بزرگان دیگر در آثارش شده چنین برمی‌آید که او بیش از اندازه خودبین و خودستا بوده است.

ابن سبعین در شش‌صد و شصت و نه در پنجاه و پنج سالگی درگذشت و در نزدیکی مکه به خاک سپرده شد.

از مهم‌ترین آثار ابن سبعین عبارتند از:

«المسائل الصقلیه»: پاسخ به سوال‌هایی است که «فردریک دوم» امپراتور صقلی که خود اهل علم و دوستدار حکمت و فلسفه بود به ممالک اسلامی فرستاد. در ابتدا پاسخ‌هایی را که برای فردریک دوم فرستادند وی را راضی نکرد تا سرانجام ابن سبعین پاسخ پرسش‌ها را نوشت و برای او فرستادد.

«بدالعارف»: این اثر در موضوعات گوناگون عرفان نظری و فلسفی جنبه‌های عملی و اخلاقی عرفان و علم حروف و ارقام تالیف شده و تعابیر وی را از فلسفه فارابی ابن‌سینا غزالی و ابن رشد در بردارد.

الرسالة الفقیریة: درباره فقر و غنا از نظر گروه‌های پنج‌گانه فقها، متکلمان فلاسفه صوفیه و محققین است.

الرسالة العهد: عهدی است که با یکی از مریدان منعقد کرده و در آن او را به رعایت احکام شرع و تحصیل کمالات روحانی ترغیب و توصیه کرده است.

کتاب احاطه: از آثار مهم او در بیان نظریه وحدت مطلق است.

رساله الفتح: نوشته‌ای است مختصر که در اواخر عمر مؤلف نگارش یافته و در اغلب فصول آن به کتاب «بدالعارف» اشاره شده است. برخی از محققان معاصر آن را شرح «بدالعارف» دانسته‌اند.

منبع: آنا

انتهای پیام/

 

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.