سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

صحبت‌های خاطره‌انگیز ناصر هاشمی/ تازه داماد سریال پدرسالار در ۶۴ سالگی چه می‌کند؟

سالروز ولادت ناصر هاشمی بهانه‌ای شد تا سراغ این بازیگر، نویسنده و کارگردان تلویزیون و سینما برویم و درباره این روز‌های کرونایی با او حرف بزنیم.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، همین سرچراغی پیشنهاد می‌کنم بزنیم به تخته و اسپندی دود کنیم؛ چون صحبت از سن و سال ناصر هاشمی، بازیگر خوب و دوست داشتنی است که بتازگی ۶۴ ساله شده. راز این جوانتر ماندن نسبت به شناسنامه هرچه باشد، از جمله مسائل ژنتیکی، زندگی سالم و مراقبت از خود و تلاش برای دوری از اتفاقات بد، نتیجه اش را درباره هاشمی به فال نیک می‌گیریم و همراه او ما هم قدردان طبیعت و سرنوشت هستیم.

این مناسبت، بهانه‌ای شد تا سراغ این بازیگر، نویسنده و کارگردان تلویزیون و سینما برویم و درباره این روز‌های کرونایی با او حرف بزنیم.

تولد در دوران کرونایی چه شکلی است؟ خاموش کردن شمع‌ها با سشوار و دریافت تبریکات از طریق فضای مجازی و حواله دادن کادو‌ها به روز‌های بعد از کرونا؟!

(می‌خندد) من که اصلا می‌خواهم کسی متوجه نشود تولدم چه زمانی است. سن هم که بالا می‌رود، فشاری به آدم وارد می‌شود و نگرانی‌ها را بیشتر می‌کند. از طرف دیگر خیلی توقع تبریک گفتن از دیگران ندارم و علاقه‌مند نیستم به‌صورت ناخودآگاه، افرادی برای هدیه دادن به من تحت فشار قرار بگیرند. برای همین از این مساله دوری می‌کنم؛ با این حال روز تولدم، روز خوبی بود و همسرم هم کیکی پخت و جشن تولدی دو نفره برگزار شد، شمع‌های کیک را هم خودم فوت کردم.

در این روز‌های قرنطینه چه می‌کنید؟
بخشی از زندگی من و بسیاری از همکارانم که معمولا در قرنطینه است و بیکاری که زیاد داریم؛ به همین دلیل این خانه ماندن برای من خیلی غریب نبود. تنها می‌ماند فشاری که برای رعایت بیش از حد بهداشت به آدم وارد می‌شود. اوضاع به حدی است که وسواسی شده‌ایم. هر وقت که باید برای کاری ضروری بیرون برویم، تبدیل به عذابی می‌شود، برگشت به خانه هم وضعیت خاص خودش را دارد. دستمان به جایی نخورد، این لباس‌ها را کجا بگذاریم، بیرون از در که نمی‌شود و ... شبیه این فیلم‌های کارتون روی پنجه پا می‌رویم و لباس‌هایی را که بیرون از خانه پوشیده بودیم، در بالکن می‌گذاریم. دوباره بعد از دو سه روز که برای خرید بعدی می‌خواهیم بیرون برویم، از خودمان می‌پرسیم آیا ویروس‌ها رفته‌اند یا نه. دست شستن‌هایی که به‌طور طبیعی آن را انجام می‌دادیم، الان چند برابر شده است. خلاصه این‌که با مجموعه‌ای از نگرانی‌ها طرف هستیم.

چه کتاب‌هایی خوانده‌اید؟ چه فیلم‌ها و سریال‌هایی دیده‌اید؟
اول بگویم که این شبکه مستند خودمان را خیلی دوست دارم و خیلی فیلم‌ها و برنامه‌های خوبی نشان می‌دهد، از آشپزی چینی بگیرید تا مجموعه مستند پرتره «دکوپاژ». از فیلم‌های خوبی که این اواخر دیدم، باید به ۱۹۱۷ اشاره کنم. فیلم «استن و اُلی» را هم دیدم که درباره لورل و هاردی بود. بازی‌های این فیلم خیلی برایم جذاب بود. فیلم لطیف، دوست‌داشتنی و کم و بیش غمگینی است. از سریال‌های ایرانی هم که پایتخت را می‌دیدم و قسمت‌هایی از سریال کامیون را.

درباره کتاب هم که شب‌ها به‌طور معمول سعدی می‌خوانم. هفته قبل هم خواندن کتاب خوب و تاثیرگذاری را تمام کردم به نام محاکمات نورنبرگ نوشته جان داونپورت که فیلم مشهوری هم از روی آن ساخته شد. این روز‌ها هم کتاب جالبی به نام خلسه را می‌خوانم، نوشته اعتمادالسلطنه، او کتاب معروف و قطوری دارد به نام روزنامه خاطرات. به جز این‌ها ردیف کتاب‌هایی وجود دارد که باید به‌تدریج سراغ آن‌ها هم بروم.

احیانا در این روز‌ها جمله یا مطلبی خوانده‌اید که با حال و هوای کرونایی نسبتی داشته باشد؟
راستش من می‌خوانم و رد می‌شوم و یادم می‌رود، مثل قطرات آبی که روی زمین ریخته و بعد محو می‌شود. البته به شکل ناخودآگاه این مطالعات به ذهن رسوخ می‌کند و جزیی از من می‌شود. اما در همین کتاب محاکمات نورنبرگ که به محاکمه‌های نیرو‌های آلمان نازی می‌پردازد، به جز بحث‌هایی که درباره وطن، ملیت و... می‌شود، موضوع مصالحه پیش می‌آید و قرار می‌شود محاکمه‌کنندگان و محاکمه‌شوندگان با هم توافق کنند.

بعضی از محاکمه‌کنندگان می‌گویند که باید برای ادامه زندگی سخت نگیریم. اما قاضی اصلی می‌گوید این درست، اما زندگی به چه قیمتی؛ آدم باید برای زندگی، هدف داشته باشد. تاکید او بر ایده‌آل‌ها و آرمان‌هاست. این بحث مرا دوباره متوجه واقعیت‌هایی فراتر از این زندگی روزمره کرد، این‌که ما باید برای چه چیزی زندگی کنیم؟ صحبت از معنویتی است که باید به آن سمت برویم. اگر امروز و در این وضعیت هم برای زنده ماندن تلاش می‌کنیم، این موضوع را باید در نظر داشته باشیم. چون در زندگی روزمره، افکار آدم کوچک شده و مسائل پیش پاافتاده باعث می‌شود آدم آن افق را فراموش کند. از این جهت خواندن این کتاب و این موضوع، یادآوری خوبی برایم بود.

چیزی هم در این روز‌ها نوشتید؟
روی نمایشنامه‌ای کار می‌کنم که آن را می‌نویسم و خط می‌زنم. اما در این روز‌ها فشاری روی ذهن آدم است که کار نوشتن را سخت می‌کند.
پیشنهاد بازیگری یا تصمیم کارگردانی چطور؟ البته وقتی پروسه فیلمسازی متوقف است، احتمالا نباید پیشنهادی هم در کار باشد.
قبل از عید دو مورد پیشنهاد بازیگری شد، از جمله یک کار کودک که قرار بود اوایل اسفند کلید بخورد، اما به دلیل جدی‌تر شدن داستان کرونا تولید آن فعلا متوقف شده است.

کرونا روی همه مشاغل از جمله سینما، تئاتر و تلویزیون تاثیر منفی گذاشته است. نظرتان درباره اکران فیلم‌ها به جای سالن‌های سینما از طریق پخش آنلاین و VOD چیست؟
درست است که با اندازه بزرگ تلویزیون‌های خانگی، می‌توان فیلم‌ها را به‌خوبی و باکیفیت و جذابیت در خانه دید، اما مثل سینما نیست. من شخصا سینما را دوست دارم و دلم می‌خواهد فیلم را در سالن ببینم. در وهله اول، حضور در سالن سینما برایم جذاب است و بعد خود فیلم. فیلم را باید در سینما دید. امیدوارم این روز‌ها زود بگذرد و دوباره مردم در سالن‌های سینما فیلم ببینند. در خانه بهتر است آدم سریال یا فیلم تلویزیونی ببیند.

در این روز‌های اخیر، چند کار موفق قدیمی و جدید شما از تلویزیون و شبکه نمایش خانگی چندباره پخش می‌شود، از جمله سریال پدرسالار و فیلم برادرم خسرو. مواجهه خودتان با این آثار چطور است؟ یعنی اگر ببینید شبکه‌ای دارد این کار‌ها را پخش می‌کند، مکث می‌کنید و کمی از آن را می‌بینید یا نه؟

حقیقتش از آن‌ها فراری هستم. پدرسالار را که سال‌هاست ندیده‌ام. اما این‌که مردم هنوز در بازپخش‌ها آن را می‌بینند و دوست دارند، خوشحال می‌شوم. فیلم برادرم خسرو را هم همان دوره و در جشنواره، چهار پنج بار دیدم و دیگر آن را ندیدم و دوست نداشتم آن را ببینم. نه دوست دارم خودم را ببینم ــ، چون هر بار که بازی خودم را می‌بینم، متوجه می‌شوم اشکالات دارد زیاد می‌شود ــ و نه خود فیلم را، چون آثاری از این دست که تلخ هستند مرا افسرده و حالم را بد می‌کنند. خانه پدری را هم یک بار بیشتر ندیدم و دیگر نمی‌خواهم ببینم. این مربوط به روحیه من می‌شود.

فکر کنم میزان کتک‌کاری‌هایتان در این دو فیلم، از دعوا‌های کل زندگی‌تان بیشتر بود!
(می‌خندد) برای من که از دعوا و کتک‌کاری دو نفر در خیابان فراری هستم و از خودم خجالت می‌کشم، بازی‌کردن در نقش چنین آدم‌هایی سخت و جالب است.

گفتید که چند قسمتی از سریال کامیون با بازی برادرتان، آقای مهدی هاشمی را هم دیدید. نظرتان چیست؟ اساسا فارغ از تعارفات برادرانه، درباره کار‌های همدیگر نظر می‌دهید و آن را نقد می‌کنید؟
فکر می‌کنم کلا از هم شناخت داریم و طی سال‌ها زندگی و صحبت، هر دو از نظرات هم مطلع هستیم. نظراتمان خیلی به هم نزدیک است؛ مگر این که نکته جدیدی پیش بیاید و صحبت کنیم. خود مهدی این قدر آدم باهوشی است که همه این‌ها را می‌داند و خودش کارهایش را دسته‌بندی کرده است. جدا از این، کار ما بازیگران طوری است که جای فراوانی برای نقد و نظر دارد، از این جهت خوش به حال کسانی که پشت دوربین هستند. هر بازیگری حتی آن‌هایی که درجه یک هستند، گاهی اوج‌هایی دارند و گاهی هم در یک چاله‌هایی می‌افتند؛ ضمن این که بازیگرانی که در ایران هستند، شرایط بازیگران آمریکایی و اروپایی را ندارند. اینجا یک بازیگر باید کار کند تا زندگی کند و کسی به کمکش نمی‌آید. اینجا ممکن است بازیگری شناخته‌شده که نشان داده مهارت دارد، به دلیل شرایط زندگی، در چاه و چاله‌ای بیفتد. این چیز‌هایی که می‌گویم به طور کلی است و ربطی به مهدی ندارد.

البته با همین صحبت ها، نقدتان دریافت شد!
(می‌خندد) حتما مهدی دلایلی برای حضورش در این سریال و هر کار دیگری دارد و خودش بهتر از هر کسی می‌تواند درباره آن صحبت کند. به هرحال این فیلم‌ها و سریال‌ها ساخته می‌شود و مردم و منتقدان هم می‌بینند و نظر می‌دهند و این جریان ادامه دارد.

یک پیشنهاد ضدکرونایی
همه حرف‌ها درباره مراقبت‌های بهداشتی و حفظ سلامت و در خانه ماندن و مطالعه کردن و... در این روز‌های کرونایی گفته شده که خیلی هم درست است و باید آن‌ها را جدی گرفت. البته حرف‌های این طوری اگر از اندازه خودش خارج شود، حالت پند و نصیحت به خودش می‌گیرد. اما جدا از این‌ها من با خودم فکر می‌کنم، آیا می‌شود آدم یک روزی از خواب بلند شود و بگویند تمام شد و کرونا رفت؟ درحالی که این طوری نیست، یعنی باید کمی دورتر را ببینیم.

البته چه بهتر که این اتفاق بیفتد و کرونا یکباره از بین برود، اما به نظر می‌رسد این مساله ادامه دارد. پس ما باید برای ماه‌های آینده برنامه‌ریزی داشته باشیم. جدا ازاین که خودمان را کنترل کنیم تا از این فشار و عصبیت رها شویم، باید کمک کنیم که NGO‌ها و تشکیلات مردمی شکل بگیرند. قدیم‌ها این طوری بود که افراد کوی و محل و برزن به داد همدیگر می‌رسیدند. دولت، تشکیلات مردمی، بزرگان، ثروتمندان، متفکران و خیرین باید به کمک هم بیایند تا هوای همدیگر را به‌ویژه از نظر اقتصادی داشته باشیم.

منبع: جام جم

انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۷
در انتظار بررسی: ۰
زهرا
۱۳:۴۳ ۲۶ فروردين ۱۳۹۹
خیلی با وقار وبدون حاشیه، موفق باشد
ناشناس
۰۴:۰۰ ۲۵ فروردين ۱۳۹۹
هنرپیشه ای باخرد ومتین وبا شخصیت هستید اقای ناصر هاشمی امیدوارم موفق باشید
جواد
۲۱:۲۱ ۲۴ فروردين ۱۳۹۹
ماشاالله.یه عالمه ماشاالله.
ناشناس
۱۵:۱۶ ۲۴ فروردين ۱۳۹۹
64 سال؟
مگه می شه؟
مطمئنید؟
ماشا الله
ماشا الله
ناشناس
۱۷:۵۰ ۲۴ فروردين ۱۳۹۹
متولد ۲۲ فروردین ۱۳۳۵، لنگرود
فریبا
۰۹:۵۰ ۲۵ فروردين ۱۳۹۹
سلام افرین به ناصر هاشمی باسریال اموزنده وبه یاد ماندنی پدرسالار اشاله همیشه سرزنده باشند هرکجا که هست
ناشناس
۰۷:۲۴ ۲۶ فروردين ۱۳۹۹
یعنی تو سریال پدرسالار 37 ساله بوده ولی انگار که واقعا یه جوان25 ساله بوده اون زمان