به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، مجتبی جوادی، از اعضای حلقه حکمرانی علوم اجتماعی مرکز رشد دانشگاه امام صادق (ع) نوشت: توجه کنید، «مرکز کنترل بیماریها (CDC) شستشوی دست را به عنوان اولین و مهمترین اصل برای کنترل عفونت و جلوگیری از انتقال بیماریها مطرح نموده است. هر سانتیمتر مربع از پوست دست، حدود ۱۵۰۰ باکتری دارد. تحقیقات اخیر نشان داده که برای پیشگیری از انتشار عفونتهای تنفسی، شستن دستها حتی از مصرف دارو هم مؤثرتر است.» از این اخبار فراوان شنیدهایم. واقعا خوشا به حال کسانی که راه و رسم «دست شستن» را میدانند. اصلا مواجهه با کرونا در نوع خودش آزمون «دست شستن» است. چه افراد و جوامعی قبل از این مواجهه میدانستند چگونه باید «دست شست»؟ البته فضای مجازی در این باب علاوه بر توصیه و آموزش نحوه شستشوی دستها، مشحون از لطیفهها و طنزها هم هست مثلا اینکه «آنقدر دستهایمان را شستهایم که ۱۸ و ۸۱ دستانمان محو شدهاند!».
مرجع پاسخگویی به این سؤال که «چگونه دستانمان را بشوییم؟» کیست؟ شاید در نگاه اول بدیهی به نظر برسد، پزشکان. ولی از نگاه کسی که علوم انسانی و اجتماعی میخواند، پاسخ به این سؤال مرجع دیگری نیز خواهد داشت، پژوهشگران علوم انسانی. یکی از سؤالهای تعیینکنندهای که باید علوم انسانی به آن پاسخ دهد همین سؤال است. علوم انسانی به ما میآموزد که چگونه از این دنیا دست بشوییم یا هم اتفاقا ممکن است به ما بیاموزد که چگونه به این دنیا دست بیازیم. هردو، به سنخ علم و مصدرشان بستگی دارند. سنخی از علوم انسانی ما را از آخر و عاقبت انسان با خبر میکند و قبر را انتهای انسان نمیداند ولی سنخی دیگر قبر را انتهای انسان دیده و انسان را گرگ انسان تعبیر میکند. علوم انسانی ما در ایران به کدام یک نزدیکتر است؟ پاسخ را در آزمون کرونا میتوان یافت.
علوم انسانی به فراخور انسانی بودنش بسیار پیچیده است. طوری که ممکن است سنجش کمّ و کیف آن قرنها بعد میّسر باشد. البته امروز این سنجش و عیارسنجی در ایران به تبعیت از علوم فنّی و مهندسی کاری بسیار آسان، ساده و در عین حال تصنّعی تلقی میشود. مثلا با ابزارهایی مانند شمردن تعداد مقالات، ایجاد استارت آپهای علوم انسانی، کاربردیسازیهای مهندسیگونه، در راهبری علوم انسانی سعی میشود. البته قصد مذمّت کردن راهبران علوم انسانی نیست چرا که انتظار از علوم انسانی وارداتی بیش از این نیست. هنوز علوم انسانی ما به خوبی شکل نگرفته است و بخش زیادی از دلایل این عدم شکلگیری در نوع مواجهه و راهبری آن است. بنابراین نوع راهبری علوم انسانی (اعم از سنجش و عیارسنجی و …) در مقایسه با علوم فنی و مهندسی مانند پیچیدگی روح انسان نسبت به بدن کالبدی است.
چه مواقعی میتوان به طور طبیعی به باطن یک جامعه یا همان علوم انسانی جاری در آن پی برده و عیار علوم انسانی یک جامعه را سنجید؟ قطعا یکی از آنها هنگامه آزمایش است. زیرا از یک سو «علوم انسانی روح دانش است. حقیقتاً همهی دانشها، همهی تحرکات برتر در یک جامعه، مثل یک کالبد است که روح آن، علوم انسانی است.» [۱] و از سویی دیگر «فی تقلّب الأحوال عُلِم جواهر الرّجال» [۲]. بنابراین در بحرانها میتوان روح جامعه (یا همان علوم انسانی جامعه) را به طور طبیعی سنجید که توحیدی و معاد اندیش است یا مادّی و امانیستی.
با انتشار خبر شیوع کرونا در ایران شاهد جریان یافتن چه معنایی در جامعه بودیم؟ صفهای طولانی فروشگاهها، اثرپذیری بیش از حد مردم از رسانههای دروغپراکن غربی، قیمتهای نجومی ماسک و مواد ضدعفونیکننده، احتکارهای فراوان اقلام ضروری، مشکلات ساختاری مواجهه با کرونا، خوانش کاملا مادی از مواجه با این ویروس و ترویج فراگیر نا امیدی و ترس توهمی از مرگ و نهایتا منفعتطلبیهای سوداگرانه نشان از جریان کدام معنا و روح در زندگی جامعه ایرانی است؟ این معنا در حقیقت نشانگر سریان سنخی از علوم انسانی است که به عیان قابل مشاهده است. از سویی دیگر کشاندن عرصه مبارزه به بسیج محلات، ورود هیئات حسینی برای کمک به مردم، پرکاری پزشکان و پرستاران به جای فرار از خدمت، ترویج خوانشهای دینی و ابتلاء گونه، کمک به سالمندان و بیماران دیگر، ورود خیّرین و تأمین مالی برخی نیازها نیز حاکی از جریانگونهای از معنا و نگاه به انسان و علوم انسانی در جامعه ایرانی است. جریان اول انسان را تشویق میکند که به این دنیا دست بیازد و تا میتواند منفعت شخصی خودش را تضمین کند و جریان دیگر انسان را به سمت دست شستن از دنیا و پاکباخته بودن سوق میدهد.
همه جوامع در اینگونه آزمایشها، معنا و باطن خود را به منصه ظهور میرسانند و این برههها فرصتی برای شناخت و عیارسنجی علوم انسانی است. این عیارسنجی میتواند مسیر را برای راهبران علوم انسانی مشخص سازد. نشان میدهد که تا کنون چگونه پیش آمدهاند و مسیر آیندهشان به کدام سمت است؟. اگر در نگاه اسلامی قائل به این هستیم که نفسهای انسان گامهایی است که انسان به طرف مرگ برمیدارد [۳]، آنگاه یکی از جدیترین سؤالهای علوم انسانیاش باید این باشد که «راه و رسم دست شستن از این دنیا چیست؟» و همه رشتهها و حوزههای علوم انسانیاش باید با این سؤال عجین باشند.
فرصت این محک را باید غنیمت شمرد. آزمون کرونا به ما مروّجان، خوانندگان و راهبران علوم انسانی نشان خواهد داد که چه جامعهای ساختهایم. اکنون اگر وضعیت جامعه را دیدیم، مردم را سرزنش نکنیم. پر واضح است که مردم نمیتوانند در بیمعنایی زندگی کنند و اگر ما نتوانسته باشیم معنایی تولید کنیم، به ناچار با معناهای وارداتی زندگی خواهند کرد. جایگاه اصلی علوم انسانی این است نه اینکه آن را در امتداد علوم فنی ببینیم انتظار خروجیهای آنی، تصنّعی و صوری و از آن داشته باشیم.
بنابراین مخلص کلام این است که اولا باید بدانیم علوم انسانی چیست و ثانیا از فرصت کرونا برای سنجش آن استفاده کنیم و ثالثا نتیجه این آزمون را فراموش نکنیم و آن را پلّهای برای ساخت آینده علوم انسانی در بستر انقلاب اسلامی قرار دهیم.
منبع:مهر
انتهای پیام/