سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

زن جوان: به خاطر رودربایستی با مرد غریبه آشیانه ام ویران شد و آبرویم بر باد رفت

زن ۳۷ ساله درباره ماجرای سوء تفاهمی که زندگی اش را نابود کرد؛ به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری میرزاکوچک خان مشهد توضیحاتی ارائه داد.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، فقط به خاطر یک سوء تفاهم ساده زندگی ام در آستانه نابودی قرار گرفته است اگر مهارت «نه» گفتن را می‌آموختم و به خاطر رودربایستی، آن مرد غریبه را به خانه ام راه نمی‌دادم امروز چنین آشفته و سرگردان نبودم و ۱۸ سال زندگی عاشقانه ام به باد فنا نمی‌رفت چرا که...

زن ۳۷ ساله در حالی که بیان می‌کرد اگر می‌دانستم این رفتار دلسوزانه من این گونه آبرویم را به باد می‌دهد داخل آسانسور می‌ایستادم و هیچ وقت وارد خانه خودم نمی‌شدم به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری میرزاکوچک خان مشهد گفت: دختری ۱۸ ساله بودم که عاشق پسر خاله ام شدم مهرش به دلم نشسته بود و به چیزی جز ازدواج با او نمی‌اندیشیدم «محمد» هم مرا عاشقانه دوست داشت و آشکارا به خانواده‌اش می‌گفت: فقط «عفت» را دوست دارم. وقتی یکی از بستگان پدرم در همین شرایط به خواستگاری ام آمد بی پرده مقابل پدرم ایستادم و به او گفتم من فقط «محمد» را دوست دارم!

پدرم آن قدر از رفتار‌های گستاخانه من ناراحت شد که تا چند هفته رفتار بسیار سردی با من داشت، اما من نمی‌توانستم محمد را در سرنوشت و آینده ام نادیده بگیرم. خلاصه محمد به خواستگاری ام آمد و ما با وجود همه مشکلات با یکدیگر ازدواج کردیم اگرچه همسرم درآمد اندکی داشت، ولی این زندگی عاشقانه با قناعت‌های من هر روز شیرین‌تر می‌شد تا این که صاحب دو فرزند پسر شدیم و مدتی بعد نیز منزل مناسبی خریدیم. زندگی من و محمد برای بسیاری از اطرافیانمان به یک الگو تبدیل شده بود دیگران از ما تعریف می‌کردند و من در جمع فامیل از همسرم تمجید می‌کردم چرا که احساسم این بود محمد را بیشتر از خودش دوست دارم خلاصه فرزندانم قد کشیدند تا این که پسر بزرگم در کلاس اول دبیرستان ترک تحصیل کرد و در یک اغذیه فروشی مشغول کار شد. آن جا با یکی از همکارانش که مردی باوقار و اهل استان فارس بود ارتباط برقرار کرد به طوری که آن مرد یکی از دوستان صمیمی پسرم شد چندین ماه از این ماجرا گذشت و آن مرد غریبه شغلش را عوض کرد چرا که به گفته پسرم، همسرش از این شغل ناراحت بود و نمی‌خواست شوهرش تا ساعت ۲ بامداد سرکار باشد.

آن مرد غریبه در یک نانوایی فانتزی مشغول کار شد که در نزدیکی منزل ما بود به همین دلیل من هم گاهی برای خرید کیک و کلوچه فانتزی به فروشگاه آن‌ها می‌رفتم تا این که روزی آن مرد در حالی که با شرمساری سخن می‌گفت از من تقاضای ۲۰۰ هزار تومان پول قرضی کرد. او گفت: اجاره منزلش عقب افتاده و درآمدش کفاف هزینه‌های زندگی اش را نمی‌دهد من هم که تحت تاثیر احساسات قرار گرفته بودم مبلغ ۱۰۰ هزار تومانی را که همراهم بود به او دادم و از فروشگاه بیرون آمدم. چند ماه از این ماجرا گذشت و من مبلغی را که به او داده بودم به فراموش سپردم تا این که چند روز قبل وقتی از خرید به منزل بازگشتم با آن مرد غریبه مقابل مجتمع مسکونی روبه رو شدم. او بعد از احوال‌پرسی و قدردانی از این که مبلغ ۱۰۰ هزار تومان راهگشای زندگی‌اش شده، ادامه داد: اکنون برای بازگرداندن قرضم آمده ام. سپس از من خواست اگر امکان دارد اجازه بدهم از سرویس بهداشتی منزلم استفاده کند به خاطر اعتمادی که از قبل به او داشتم و از سوی دیگر هم در رودربایستی قرار گرفتم و نتوانستم در این شرایط به او نه بگویم این اجازه را به او دادم و خودم نیز که از آسانسور بیرون آمده بودم وارد خانه شدم، اما هنوز چند دقیقه از این ماجرا نگذشته بود که ناگهان همسرم وارد خانه شد و با دیدن آن مرد غریبه که از سرویس بهداشتی بیرون می‌آمد همه چیز به هم ریخت. همسرم که باور نمی‌کرد مردی غریبه در منزلم باشد هزاران سوال بی پاسخ برایش به وجود آمد هر چه قسم خوردم که او فقط برای استفاده از سرویس بهداشتی به خانه آمده است و هیچ رابطه غیراخلاقی بین من و او وجود ندارد فایده‌ای نداشت گریه کنان به همسرم می‌گفتم من فقط به خاطر اعتماد و سادگی این اشتباه را مرتکب شدم، ولی این حرف‌ها برایش باورپذیر نبود. دوست داشتم به پای همسرم بیفتم و به خاطر این اشتباه عذرخواهی کنم اگر می‌دانستم این دلسوزی زندگی ام را نابود می‌کند حداقل داخل آسانسور می‌ماندم تا آن مرد از سرویس بهداشتی منزلم خارج شود اکنون مدتی است همسرم را ندیده ام. او با حقارت مرا از منزل بیرون انداخت و حتی قفل‌ها را نیز عوض کرد تا دیگر به خانه اش بازنگردم حالا که زندگی‌ام در آستانه نابودی قرار گرفته است باز هم فریاد می‌زنم که همسرم را عاشقانه دوست دارم و من فقط قدرت «نه» گفتن نداشتم و ...

شایان ذکر است به دستور سرهنگ محسن باقی‌زاده حکاک (رئیس کلانتری میرزاکوچک‌خان) تلاش کارشناسان اجتماعی کلانتری با دعوت از همسر این زن جوان برای حل مشکلات آنان آغاز شد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

منبع: ایران

انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۸
در انتظار بررسی: ۰
ديدو
۲۳:۳۵ ۲۶ اسفند ۱۳۹۸
مقصر اصلی خود این خانم هستش،که چرایک‌مرد غریبه رو توی خونه اش راه داد همه چیز زندگی اش رو از دست داد
ناشناس
۱۹:۴۸ ۲۶ اسفند ۱۳۹۸
حماقته كه غریبه رو خونه راه بدی کار اون مرده هم مرض بوده بیرون دستشویی نبوده که بره خونه زنه ....قابل باور نیست
ناشناس
۱۹:۴۸ ۲۶ اسفند ۱۳۹۸
حماقته كه غریبه رو خونه راه بدی کار اون مرده هم مرض بوده بیرون دستشویی نبوده که بره خونه زنه ....قابل باور نیست
mehr
۱۹:۱۲ ۲۶ اسفند ۱۳۹۸
ببخشید ولی اصلا تو کت من یکی نمیرود ... احساس میکنم پشت پرده چیزی بوده ... یا واقعا مرد به صورت خاصی از سرویس بیرون آمده بوده ( مثلا بدون پیراهن)
یا موردی از قبل دیده بوده شوهر این خانم.
چون این مورد با این حالت چیز خاصی نبوده ....
طرف غریبه نبوده و آشنا بوده ... تقاضای استفاده از سرویس رو کرده .......

به هر حال اینجوری نمیتونسته بوده باشه .....

کیا با بنده هم نظر هستند لطفا مثبت بدهند..

با تشکر
ناشناس
۰۳:۰۳ ۲۷ اسفند ۱۳۹۸
در این موارد اصل بر بیگناهی است مگراینکه خلاف خلاف ان ثابت شود
ناشناس
۲۰:۰۲ ۲۵ اسفند ۱۳۹۸
متاسفانه از این ماجرا بوی پنهان کاری می آید ؟ چرا وقتی پول قرض دادی به همسرت نگفتی و چه دلیلی دارد که با این شخص ارتباط برقرار کنی زمانی پسرت پیش او کار می کرده . این دلیل برای نزدیک شدن به او نمی تواند باشد .آمد است که گفته ها صادقانه باشد خدا کمک کند تا به زندگی قبلی بر گردید .انشاال...ه
حمید
۱۹:۱۴ ۲۵ اسفند ۱۳۹۸
چه مرد عاشقی که حرف زنشو باور نداره
ناشناس
۰۵:۰۶ ۲۵ اسفند ۱۳۹۸
این دو تا شگرد به دنبال داره یکی اینکه از کجا معلومه این سناریو را خود شوهرش با این مرد طراحی کرده باشد و ۲ بالاخره تو این دوره وزمانه اونم تو این مشهد که پر از مریض و هزار تا ادم موادی و...هست حالا رو حساب رحم دلی و این کار که اشتباه هست واقعا .واقعا باید یه مشاوره این مرد و راهنمایی کند و بر گردد سر خونه زندگی زن بنده بی گناه است خدا یا کمکشون کن به حق امام رضا