چنین مواردی برای پزشکان مدرن شناخته شده است، افراد مشابهی در بین کسانی که اکنون زندگی میکنند وجود دارند، با این وجود، وجود ادوارد موردایک زیر سوال میرود، زیرا شرایط زندگی وی بسیار باورنکردنی به نظر میرسد. با وجود این، تصویر شخصی با دو چهره که از زشتی رنج میبرد و مجبور به همزیستی با دومین "من" خود است، برای نویسندگان، هنرمندان، موسیقیدانان جذاب است و به همین دلیل در هنر مورد استفاده زیادی قرار گرفته و میگیرد.
اطلاعات اولیه در مورد زندگی این فرد از کتاب "ناهنجاریها و کنجکاویهای پزشکی"، که در سال ۱۸۹۶ منتشر شد، بدست آمده است. نویسندگان آن، دو پزشک آمریکایی، جورج م. گولد و والتر ل. پیل، انواع موارد پزشکی عجیب و غریب را در این اثر جمع آوری کردند، از جمله داستان ادوارد ماردراک. گفته میشود این مرد در سال ۱۸۸۷ در یکی از مهمترین خانوادههای انگلیس به دنیا آمد. کودک با زشتی غیرمعمول به دنیا آمد: از پشت، روی سر، چهره دیگری داشت که علاوه بر این، "زنده" بود! میتوانست چشمانش را باز کند، بخندد و گریه کند، اما هرگز نگفتند که میتواند غذا بخورد یا نه؟ مرد جوان علی رغم ناهنجاری، خوش تیپ شد و با استعداد بزرگ شد:
همه دوستانش از ادوارد ماردراک به عنوان یک مرد آگاه و فهمیده سخن میگفتند. دوستان گفتند که او به لطف خدا تیزهوش بوده است، و با سازهای مختلف موسیقی آشنا بوده و به خوبی مینواخته است. کسانی که ادوارد ماردراک را میشناختند میگویند که او چهرهای بسیار خوش تیپ داشت، اما فقط چهره جلویی زیبا بود. اما در پشت سر او، فرد دیگری که شر و بدجنسی از او تراوش میکردو بسیار زشت بود، وجود داشت!
سپس کتاب یک توضیح منطقی داده، که این ناهنجاری پزشکی به عنوان شناخته شده پارازیتیکوس Craniopagus " - یک دوقلوهای به هم چسبیده است که تقریبا به طور کامل توسط برادر قویتر جذب شده است. باید بگویم که علم در آن زمان واقعاً چنین مواردی را میدانست.
ادوارد ماردراک در سریال داستان آمریکایی ترسناک
با وجود این واقعیت که زشتی به وضوح از نظر جسمی با ادوارد اختلال ایجاد نمیکرد، اما به تدریج سلامت روانی وی دچار اختلال شد. آنها متوجه شدند که "شخص دوم" غالباً احساسات متضاد ابراز میکرد - به نظر میرسید وقتی جوان ناراحت بوداو خوشحال بود و برعکس، وقتی روحیه خوبی داشت، چهره زشت گریه میکرد.
وی گفت: "در زمانی که افراد اطراف هرگز کلمه گفته شده توسط شخص دوم را نشنیده بودند، ادوارد سوگند یاد کرد که غالباً از خواب بیدار میشود که شخص دوم چیزی را نجوا میکند. به گفته این مرد، وی مرتباً از جراحان خواسته تا صورت دوم او را از بین ببرند، او آماده یک عمل پیچیده بود و ادعا کرد که صورت "شر" او شبها سخنان شرورانه را به او زمزمه میکند. هیچ کدام از پزشکان از ترس نتیجه کشنده عمل جراحی تصمیم نگرفتند که این نوع عمل را برای ادوارد ماردراک انجام دهند. "
علی رغم نظارت هوشیارانه پزشکان، خانواده و دوستان، در سن ۲۳ سالگی، ادوارد ماردراک با شلیک نفر دوم خودکشی کرد. وی در یادداشت خودکشی، از او خواست که قبل از دفن، "دیو" را از بدن او جدا کنند. درست است، همانطور که نویسنده خاطر نشان میکند، آیا پزشکان از این درخواست پیروی کرده اند، ناشناخته مانده است.
اگر در مورد منبع خود صحبت کنیم، به نظر میرسد این کتاب، اگرچه توسط پزشکان نوشته شده است، اما ضمانت کافی ندارد. واقعیت این است که حدود یک سال قبل از انتشار آن در روزنامه بوستون پست، مقالهای از نویسنده داستانهای علمی چارلز لوتین هیلدرت با عنوان "معجزات علم مدرن: هیولای نیمه انسانی به عنوان فرزندان شیطان" منتشر شد. این برای اولین بار بود که داستان ادوارد ماردراک در آن شرح داده شد، و به نظر میرسد که نویسندگان ارجمند به سادگی آن را از آنجا نوشتند و آن را برای انتشار علمی منتشر کردند.
امروز، این داستان به همراه عکسی از ادوارد دو چهره، گاهگاهی در اینترنت ویروسی میشود. در حقیقت، یک عکس واقعی از Mordrake وجود ندارد و در تصویر تکرار شده، یک موم وجود دارد که توسط هنرمندان بر اساس یک نقشه معروف ساخته شده است. اینکه آیا چنین شخصی واقعاً وجود داشته است، مشخص نیست. با وجود باورپذیر بودن داستان.
از یک طرف، در واقع موارد مشابهی از همجوشی دوقلو وجود دارد، به آنها کرانیوپاژی انگلی (از مغز به هم چسبیده) گفته میشود. به عنوان مثال، کودکی به نام "پسر دو سر از بنگال" در سال ۱۷۸۳ به دنیا آمد و در اثر نیش کبرا در ۱۷۸۷ درگذشت. جمجمه وی در کالج جراحی رویال نگهداری میشود.
امروز در دنیا یک پسر با ناهنجاری مشابه وجود دارد که تا سن ۱۵ سالگی زنده مانده است. درست است که او فقط به لطف فداکاری والدین و پزشکی مدرن موفق شد. سه جانسون از برنی، میسوری، مانند ماردراک، "مردی دو نفره" نامیده میشود؛ بنابراین، در اصل، رد کردن این چنین مواردی از دیدگاه پزشکی غیرممکن است.
با این حال، در مورد جزئیات شخصیت ثروتمند Mordrake و استعداد موسیقی او شک و تردید وجود دارد. اگر چنین پدیدهای میتوانست در قرن نوزدهم زنده بماند و رشد کند، در عین حال او در واقع هیچ شانسی برای داشتن یک فرد تمام عیار نداشت. این امکان وجود دارد که نویسنده با در نظر گرفتن یک مورد واقعی از تولد یک انگل دوقلو، واقعیت آراسته و خلاقانهای را ایجاد کرده، در حالی که تصویری تاریک، اما دلسوزانه از مردی را که وادار به حمل شخصیت شیطانی برادرش بوده که با او ادغام شده است.
منبع: سیارک
انتهای پیام/