به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، خوب میدانم اختلافات شدید بین من و همسرم که به آستانه طلاق کشیده است ریشه در مسائل فرهنگی و تحصیلی دارد، اما پنهان کاری برخی موضوعات خانوادگی در مراسم خواستگاری و همچنین آشنایی همسرم با یک زن دیگر در فضای مجازی به شدت به این اختلافات و ناسازگاریها دامن زده است تا جایی که...
زن جوان که به اتهام کتک کاری و ترک انفاق از همسرش شکایت کرده بود با بیان این که همسرم به خاطر تنوع طلبی و ارتباط با زنان دیگر هیچ رابطه عاطفی با من ندارد درباره سرگذشت خودش به کارشناس اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: دومین فرزند یک خانواده شش نفره هستم که پدرم با کارگری و بدبختی هزینههای زندگی ما را تامین میکرد مادرم نیز همانند پدرم تحصیلات ابتدایی داشت و به امور خانه داری مشغول بود. در این شرایط من تا مقطع دبیرستان درس خواندم، اما نتوانستم به دلیل مشکلات اقتصادی و خانوادگی تحصیلاتم را تا پایان دبیرستان ادامه بدهم و به همین دلیل ترک تحصیل کردم تا این که فروردین سال ۹۱ «مختار» به خواستگاری ام آمد. او مدرک تحصیلی کارشناسی اش را در یکی از رشتههای علوم انسانی دانشگاه آزاد گرفته بود، اما پدرش اهل یکی از روستاهای شهری در خراسان رضوی بود که همه اطرافیانم از اهالی آن شهر میترسیدند نمیدانم چرا همه خانواده و دوستان و آشنایانم بسیاری از اهالی آن شهر را افرادی عصبانی و خشمگین تصور میکردند به همین دلیل پدرم بلافاصله به خواستگارم جواب رد داد چرا که معتقد بود ریشه نسبی خواستگارم به آن شهر باز میگردد و من در زندگی خوشبخت نخواهم شد، اما مادر خواستگارم که از اهالی سمنان بود همچنان بر این خواستگاری پافشاری میکرد و مدعی بود پسرش به شهر مد نظر ما رفت و آمدی ندارد و خصوصیات اخلاقی اش نیز با پدرش تفاوتی از زمین تا آسمان دارد. خلاصه این اصرارها و رفت و آمدها حدود یک سال و نیم به طول انجامید تا این که در نهایت پدرم به این ازدواج رضایت داد و من و مختار با هم به گفتگو پرداختیم. او که در یک شرکت خصوصی کار میکرد و ماهیانه ۳۰۰ هزار تومان حقوق دریافتی داشت مدعی بود پدرم از همسر اول خود صاحب فرزندی نشده و به همین دلیل با مادر من ازدواج کرده است و من هم بیشتر به زادگاه مادرم در سمنان تعلق خاطر دارم. خلاصه طولی نکشید که پای سفره عقد نشستم و در حالی به زندگی مشترک با مختار ادامه دادم که او به تحصیلاتش ادامه داد و مدرک فوق لیسانس گرفت. این گونه بود که با افزایش ناگهانی حقوق همسرم زندگی ما رونق دیگری یافت، اما متاسفانه از آن چه میترسیدم بر سرم آمد چرا که همسرم دست بزن داشت و توهین و فحاشی میکرد وقتی از نظر مالی اوضاع اقتصادی ما بهتر شد همسرم نیز به دنبال تنوع طلبی رفت و مدام با زنان غریبه در فضاهای مجازی ارتباط داشت. به همین دلیل روابط عاطفی ما هر روز سردتر میشد و اختلافاتمان شدت میگرفت.
مختار ادعا میکرد من یک دختر بی سواد و خانه دار روستایی هستم و او از همراه بودن با من خجالت میکشد همسرم میگوید تو در شأن من نیستی و من باید حداقل با یک دختر پزشک ازدواج میکردم از سوی دیگر زمانی که به زادگاه مادرش رفته بودیم تازه فهمیدم که مختار درباره تعداد همسران پدرش نیز به من دروغ گفته است و پدر شوهرم دارای سه زن رسمی است و از همسر اولش نیز پنج فرزند دارد. مادر مختار نیز پس از طلاق از همسر اولش و در حالی که صاحب یک پسر بوده با پدر همسرم ازدواج کرده و بعد از آن نیز زن دیگری را به عقد خودش درآورده است. وقتی به مختار اعتراض کردم که چرا در جلسه خواستگاری به من دروغ گفته است با عصبانیت فریاد زد این که پدرم چند زن دارد ربطی به تو ندارد! اختلافات و ناسازگاریهای بین من و همسرم در حالی شدت میگرفت که او هر بار مرا کتک میزد و دختری بیسواد خطاب میکرد. با وجود این من به خاطر دختر یک ساله ام همه این مشکلات را تحمل میکردم تا شاید روزی همسرم به آغوش خانواده اش بازگردد و دست از ارتباط با زنان غریبه بردارد، ولی او تصمیم گرفته است با یکی از همان زنانی که در فضای مجازی با او آشنا شده ازدواج کند و من دیگر تحمل سرزنشها و کتک کاریهای او را ندارم. از سوی دیگر نیز همسرم با ندادن مخارج زندگی مرا برای گرفتن طلاق در تنگنا گذاشته است، اماای کاش...
شایان ذکر است، به دستور سرهنگ عابدی (رئیس کلانتری قاسم آباد) پرونده شکایت این زن جوان در دایره مددکاری اجتماعی و توسط کارشناسان زبده کلانتری مورد رسیدگی قرار گرفت تا آنها به زندگی مشترک خود با رفع اختلافات ادامه دهند.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
منبع: خراسان
انتهای پیام/
بی حساب
واقعا فاتحه ای شده برای بسیاری از زندگی ها
حتی زندگی هایی که به ظاهر ماانها راخوشبخت ونرمال میبینیم
متاسفانه افرادی معتاد اشناییهای مجازی و روابطش شدند که هزار سال هم به خودمون اجازه نوچین تصوری به انها نمیدادیم...