از میان هزاران هزار شاعر و شخصیت ادبی که دستی در کار داشتهاند و در این دهههای نزدیک با ما زندگی کردهاند، «صدای پای آب» تشخص و ویژگیهای ممتاز یک اثر دست اول، صاحب سبک و تقلید نشده را با خود دارد که هر چند گوینده و آفرینندهی آن خود زندگیاش را در نهایت گمنامی و سکوت فارغ از هیاهوی رایج اهل عصر به پایان رسانید، امّا سرانجام با ثبت تناقض ارزشمند هنری «شهرت بر پایهی گمنامی» که پیش از این کسانی، چون خیام و حافظ به آن دست یافته بودند، یک بار دیگر نشان داد که ارزشهای هنری میتواند همهی مرزهای عادّی زمان و مکان را در هم نوردد و به قول قدما «جنّت طراز» شود.
سهراب سپهری با عمری که عرض آن از طولش بیشتر است و بیماری جانکاهی آن را ناتمام تمام کرد، توانست به مدد انس و علاقهی صمیمانهاش به فرهنگ ایرانی و ادب فارسی و به اعتبار ابتکار و خلاقیت هنری نهفته در وجودش، روشنی را در میان شاعران پس از نیما یوشیج به یادگار گذارد. پس از او هر کس با هر شکل و جایگاهی که به این شیوه نزدیک شده، در حدّ مقلّدی شیفته و دلباخته بیشتر ظاهر نشده است.
در شعر سپهری عناصر شایسته و بایستهی هنرمندی و هنرپروری فراوان و با بسامدی معنیدار به چشم میخورد. صداقت، صمیمیت، دوستی و مهربانی واژهها و مضامینی هستند که با جستوجویی مرورگونه میتوان فراوانی آنها را در مجموعهی «هشت کتاب» به چشم دید و این چیزی است که بسیاری از داعیهداران شعر، شاعری، انجمنداری و مرید پروری از آن بیبهره و برکنارند و به راستی مگر میتوان بیصداقت و مهربانی و بیعشقورزی به همهی مظاهر طبیعت «از خُنج تا پلنگ» طبعی شاعرانه و اندیشهای عارفانه و منشی قلندرانه داشت؟
سهراب در عرفان از پیروان خاص پیر هرات و از مریدان متشخص شیخ اجل سعدی بود؛ زیرا در تدوین «هشت کتاب» سبک و سیاق آنان را دنبال کرده و به خوبی از عهده برآمده؛ یعنی همان گونه که خواجه عبدالله گفتگوهایش را با خالق و خلق در قالب نظم و نثر ریخته و با کلمات قصار به توصیف پروردگار و عجز و نیاز خویش پرداخته و آن را در مجموعهی «هشت رساله» از خود باقی گذاشته، سعدی نیز با اقتباس از آن مراد مبادرت به تدوین «گلستان» در هشت باب نموده و در قالب نظم و نثر به ارشاد جامعه و ابراز نیاز بشر و رابطهی خالق و مخلوق دست برده است.
سهراب هم که تحت تأثیر این دو گوینده و نویسندهی بزرگ قرار گرفته، معلومات و نیاز خود را در قالب نظم و نثر تحت عنوان «هشت کتاب» از خود باقی گذارده است.
در بخشی از کتاب «در کنار سهراب: تحلیلی بر هشت کتاب سهراب سپهری» میخوانیم:
سهراب طبیعتگرا بوده و با مواهب طبیعی، چون آب و خاک و ماه و خورشید و ابر و آسمان و کوه و جنگل و دشت و صحرا و موجودات زنده اعم از چرنده و پرنده و خزنده الفتی دیرینه داشته، به هرکدام به نوعی اشتیاق میورزد و در مباحثی که دربارهی آن به قلم متوسل میشود، از لا به لای اصطلاحات و واژهها کلماتی را انتخاب میکند که هر خوانندهای بدون تعمُّق و تفکر از آن نمیتواند بهرهبرداری کند. این شگرد هنر اوست.
وقتی میگوید «صدای پای آب»، خوانندهی بیمایه و ظاهرگرا با خود میگوید مگر آب هم پا دارد تا ایشان صدایش را شنیده باشد؟! پس بیتوجه و دلسرد از خواندن بقیهی مطالب میگذرد، ولی اگر تعقُّل کند، میبیند که آری آب فرزند برومند ابری است که از دریا بارور گردیده و در گسترهی دشت و صحرا در آن هنگام که تراکم تودههای ابر بارانزا در فضای بیکرانهی آسمان به وسیلهی باد به حرکت در آمده، با یکدیگر برخورد و تصادم مینمایند، ضمن ایجاد صاعقه و روشن نمودن اطراف و اکناف زمین با خروش رعدآسایی گوشهای خواب آلودهی انسان و حیوان و گیاه را متوجّه باران و بهرهوری از این نعمت بیشائبهی الهی مینماید.
از این روی سهراب هم که تداعیگر این موارد است، قصد دارد روشنگر راه جوانان شده، خوابآلودگان انسانی را به حقایق زندگی متوجّه کند. این واژه را عنوان کتاب پنجمش کرده و به تشریح دقیق مسائل و رهنمودهای عارفانه میپرازد و چگونه زیستن را یادآوری میکند. آری، او در این کتاب بدوا به توصیف وجودی و اعتقادی خویش پرداخته، زادگاه و محل زندگی خود و مرام و مسلک خانوادهاش را بیان میدارد. سپس برخوردهایی را که در مسیر زیستن با مردم داشته همراه با اندوه و شادمانی خویش و معضلات و مشکلات اجتماعی مردم عصر خود همراه با برداشتی که از سیر و سفرهای داخل و خارج از کشور به دست آورده، به وجه مطلوبی مطرح مینماید.
گفتنی است کتاب «در کنار سهراب» نوشته سید رضا میرجعفری توسط انتشارات مرسل راهی بازار نشر شده است.
انتهای پیام/