ساختار سیاسی جهان را اگر به دو بخش چپ و راست تقسیم کنیم رژیمهای توتالیتر در انتهای هرکدام قرار میگیرند. اگر چپ افراطی متاثر از دیدگاه و ایدئولوژی کارل مارکس و تجدید نظر طلبانی همچون لنین است، راست افراطی نیز منجر به تشکیل حکومتهای فاشیستی میشود.
این دو ساختار اگرچه در انتهای چپ و راست قرار میگیرند، اما دارای ویژگیهای مشترکی هستند که از جمله هرگونه حرکت مخدوش کننده نظم موجود و اختلال ایجاد کننده بر ساختار قدرت حاکم را از متن به حاشیه برده و با روشهای تنبیهی یا گاه اعمال خشونت تلاش میکنند با مسائل پیش روی برخورد کنند. در این زمینه باید به نظریه معروف چکش در دست کودک اشاره کرد که استدلال میکند زمانی که به یک کودک چکشی داده میشود تا یک میخ را بکوبد کودک تصور میکند میتواند هر مشکل را با کوبیدن چکش حل کند که اشاره به دیدگاه سرکوبی دارد!
در چنین ساختاری به جای اینکه پیشگیری مهمتر از درمان باشد با حرکتی معنادار تلاش میشود فرد هشداردهنده از مسیر حرکت خارج شده و بدون توجه به هشدارهای وی با یک موضوع بهداشتی با نگاه سیاسی و سهلانگاری برخورد شود. با همین دلیل است که گاه دیده میشود در برخی متون اشاره میکنند که منشا ویروس بیوتروریسم از سوی ایالات متحده به قصد تضعیف اقتصاد چین است. حتی اگر چنین بود نیز باید گفت دولت چین با توجه به ادعای قدرت خود باید مانع ازهمه گیر شدن این بیوتروریسم میشد.
به طور کلی علت کرونا بیوتروریسم باشد یا عامل طبیعی ناشی از سبک زندگی و تغذیه چینیها، آنچه اهمیت دارد این است که باید با توجه ویژه به نظریات پزشک هشدار دهنده این موضوع از طریق سیستم سلامت چین پیگیری میشد و کار به اینجا کشیده نمیشد که از کرونا به عنوان یک چالش جهانی نام برده شود. در این زمینه دولت چین نه تنها به مردم خود بلکه باید در سطحی جهانی پاسخگو باشد.
منبع: آفتاب
انتهای پیام/