سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

نگاهی به فیلم «روز بلوا» ساخته بهروز شعیبی؛

فیلمی محافظه‌کارانه و پرادعا

احسان رحیم زاده در یاد داشتی در مورد فیلم روز بلوا ساخته شعیبی نقدی نوشت.

به گزارش حوزه سینما  گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، احسان رحیم زاده منتقد سینما در یادداشتی درباره فیلم «روز بلوا» ساخته بهروز شعیبی نوشت.

«روز بلوا» بر خلاف ادعاهایی که درباره عبور از خطوط قرمز و افشای شبکه فساد اقتصادی دارد، فیلمی به شدت محافظه‌کارانه است. روایت فیلم در قصه‌گویی و درام پردازی درباره‌ شبکه فساد توفیقی دارد و نه در نزدیک شدن به شخصیت‌هایی که عضو این شبکه هستند. از این نظر با محتوایی متناقض مواجه هستیم. محتوایی که از یک سو ادعای جسوارنه‌بودن دارد و از سوی دیگر با ترس و لرز به سوژه اصلی نزدیک می‌شود.

شخصیت‌های فیلم هم در همین راستا رفتاری دوگانه دارند. فیلمنامه‌نویس قادر به ترسیم شخصیتی باورپذیر از یک روحانی مردمی و ساده‌دل نیست و تیپی آشنا را خلق می‌کند که شبیهش را در بسیاری از فیلم‌ها و سریال‌های دیگر دیده‌ایم. مخاطب حق دارد بپرسد عماد چگونه آدمی است که از یک سو خودش را مردمی جلوه می‌دهد و از سوی دیگر ماشین شاسی بلند میلیاردی سوار می‌شود. بر اساس آنچه می‌بینیم او رفتار صادقانه‌ای دارد و انسان ریاکاری نیست و همین نکته، تناقض گفته‌شده را برای مخاطب پررنگ‌تر می‌کند. از طرف دیگر روایت چندین بار تکرار می‌کند که عماد ( با بازی بابک حمیدیان) خودش عامدانه آلوده به هیچ فسادی نشده و دیگران از موقعیت او سو استفاده کرده‌اند. وقتی پیش فرض گناهکار نبودن قهرمان قصه را از همان ابتدا می‌دانیم، دیگر هیچ تعلیق و کشمکشی در ادامه شکل نمی‌کرد.

روحانی قصه پایش در یک پرونده فساد اقتصادی گیر است؛ ولی خودش هیچ سهم و تقصیری ندارد.  روایت فیلم سعی دارد با تکیه بر نا آگاهی روحانی این تناقض را توجیه کند. باید بپذیریم که روحانی درباره منشا و منبع پول‌هایی که دریافت می‌کرده بی‌خبر بوده. ادعایی که پذیرفتنش در یک فیلم اجتماعی واقع‌گرا سخت و دشوار است.

در یکی از دیالوگ‌ها قاضی پرونده خطاب به روحانی (بابک حمیدیان) می‌گوید: «پات توی قضیه بدجوری گیره؛ به خاطر حرمت لباسته که بیرونی». کارگردان فیلم هم انگار نظری مشابه به قاضی دارد و به خاطر حرمت لباس سراغ رنگ آمیزی شخصیت روحانی نمی‌رود.

بهروز شعیبی با این رویکرد ساکن و ایستا بهتر بود به سراغ قشر دیگری از جامعه می‌رفت. مثلا شخصیت اصلی می‌توانست یک آدم متدین غیر روحانی باشد که فریب خورده و عامدانه به دنبال کسب ثروت نامشروع رفته است. پشیمانی این آدم و بازگشتش به زندگی پاک و سالم، تاثیر حسی بیشتری را به مخاطب منتقل می‌کند. در نسخه فعلی پشیمانی آدمی که مرتکب هیچ خلاف و گناهی نشده منجر به خلق سکانس‌هایی خنثی و بی‌تاثیر می‌شود.

فیلمنامه در مرحله تحقیق و پژوهش به چند خبر روزنامه‌ای درباره مفاسد اقتصادی اکتفا کرده است. ماجرای خریدن شتر توسط شرکت‌های بیمه برای پایین آوردن نرخ دیه چندی پیش در رسانه‌ها منتشر شد. خرید کارخانه‌های ورشکسته و فروختن تجهیزات آنها و بیکار کردن کارگرها و همچنین سو استفاده از نوسانات نرخ ارز هم موضوعاتی است که بارها اخبارش را خوانده‌ایم و شنیده‌ایم. در این فیلم ایمان (با بازی محسن کیایی) مثل گوینده اخبار جلوی دوربین می‌ایستد و این گزارش‌ها را به سمع و نظر بینندگان می‌رساند. او درباره دور زدن قانون صحبت می‌کند؛ ولی نمی‌گوید این خلاف طی چه فرایندی و توسط کدام شخصیت‌ها صورت می‌گیرد.

 اتفاقات مرتبط با فساد اقتصادی در تار و پود قصه تنیده نشده و فقط در قالب دیالوگ وارد فضای داستان می‌شوند. روایت می‌توانست با تشریح یکی از این رفتارهای مجرمانه در قالب قصه، تصویر روشنی از شبکه فساد اقتصادی ارائه دهد.

در این فیلم حتی پایگاه اجتماعی دیگر شخصیت‌ها هم مشخص نیست. درباره داریوش ارجمند صرفا گفته می‌شود که او به بالا وصل است! ایمان، برادر فراری عماد هم فقط در یک سکانس می‌آید و چیزهایی می‌گوید و می‌رود.

روایت در مرحله گره‌گشایی دست به دامان جوان هکری می‌شود که با یک لب‌تاب می‌تواند اژدهای چندسر فساد را نابود کند! جالب است که او هم توانایی هک کردن را دارد و هم مهارت تجزیه و تحلیل اسناد مالی را. مراجعه عماد به این جوان هکر و پرهیز او از رفتن پیش پلیس «فتا» هم هیچ منطق روایی ندارد.

سکانس‌های سینمایی «روز بلوا» زمانی رقم می‌خورد که کارگردان دیالوگ را رها می‌کند و سراغ زبان تصویر می‌رود. مثلا در سکانس اعتراض مالباختگان یک موسسه اعتباری و مواجهه مستقیم روحانی با آنها کشمکش و درام واقعی شکل می‌گیرد. فیلمنامه از این‌گونه سکانس‌ها کم دارد و بیشتر بر کلی‌گویی استوار است.

موفق‌ترین فیلم «شعیبی» همچنان اولین اثرش «دهلیز» است. او در آن فیلم هم در قصه‌گویی موفق نشان داد و هم در نمایش احساسات درونی آدم‌هایی که درگیر مساله قصاص بودند. در فیلم «روز بلوا» شعیبی آن‌قدر گرفتار حاشیه‌ها و حساسیت‌ها بوده که نتوانسته و اتفاقات گفته شده در رسانه‌ها را دراماتیزه کند. او همچنین به خاطر ترس از سانسور توانایی ورود به لایه‌های عمیق شبکه فساد را نداشته است.

انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.