ژستی که برای مردم گران تمام شد
کاتوزیان در کتاب خود، عملاً همه وجوه سیاستهای رژیم پهلوی را در قبال روستاییان و زندگی آنها مورد توجه قرار میدهد و با دلایل مختلف، ثابت میکند که بخشی از روند تخریب روستاها و آوارگی روستاییان در شهرها، ناشی از سیاست شاه برای پاک کردن صورت مسئلهای به نام «کشاورزی سنتی» بود؛ در واقع، محمدرضا پهلوی با ژست ایستادن بر «دروازههای بزرگ تمدن» و رسیدن به کشوری مدرن، میخواست هر آنچه را که میتواند ادعای او را به چالش بکشد، از صفحه گیتی محو کند! این رویکرد نامعقول، عواقبی وخیم برای کشور در پی داشت. کاتوزیان معتقد است که بالا رفتن عواید ناشی از نفت، این احساس را در محمدرضا پهلوی به وجود آورد که دیگر نیازی به درآمدهای کشاورزی و لاجرم، توسعه این بخش در داخل کشور ندارد. (صفحه ۳۵۳) * او مینویسد: «[رژیم پهلوی]برای نخستینبار در تاریخ ایران توانست زندگی و کار اجتماعی در روستاها را تحت سلطه استبدادی خود درآورد. از لحاظ تاریخی، دولت همواره عامل استثمار روستاها بود که مازاد تولید را میگرفت، اما از این گذشته، جامعه روستایی را به حال خود رها میکرد؛ اما دولت شبهمدرنیست نفتی (که از لحاظ اقتصادی بینیاز از کشاورزی بود)، به ده وارد شد که آن را نابود کند و یا بماند و زندگانی ساکنانش را اداره کند. روانشناسی مسئله این بود که یک کشاورزی سنتی گسترده مایه شرمندگی و نشانه عقب ماندگی است؛ جامعهشناسی آن عبارت بود از دولت استبدادیای که به آخرین حد خود رسیده است ... از جنبه اقتصادی این بود که دولت دیگر وابسته به مازاد محصولات کشاورزی به عنوان منبعی برای تأمین مالی، غذایی و صادرات نبود، زیرا عواید نفت به راحتی از دست دادن حتی تمامی عواید کشاورزی را جبران میکرد و وجه سیاسی آن عبارت بود از استبداد.» (صفحه ۳۵۳)
پیش به سوی زدودن جامعه روستایی!
در دوران نخستوزیری هویدا که مصادف با بالارفتن قیمت نفت یا به اصطلاح انفجار درآمدهای نفتی بود، واردات محصولات کشاورزی، بدون هیچ محدودیتی آزاد شد؛ دسترسی ارزان به محصولات وارداتی، کشاورزان و باغداران ناتوان از رقابت با قیمت محصولات کشاورزی و دامپروری وارداتی را به خاک سیاه نشاند و رژیم شاه، اینگونه بینیازی خود را از تولیدات کشاورزی، به رخ روستاییان درمانده میکشید! دکتر کاتوزیان مینویسد: «نتیجه [اقدامات رژیم شاه]این بود که الف) دولت هیچ اشتیاقی به توسعه بخش کشاورزی نداشت؛ و ب) با اشتیاقی تمام میخواست با روشهای فاجعهبار ایجاد کشت و صنعت و شرکتهای زراعی، یک بخش کشاورزی مدرن کوچک ایجاد کند و اکثریت جمعیت روستایی را به کارگران مزدور شهرنشین بدل کند. این خود شاه بود که اوایل سال ۱۳۵۲ (یعنی حتی قبل از انفجار عواید نفت) بر خود میبالید که تا سال ۱۳۵۹ بیش از دو میلیون نفر بر روی زمین کار نخواهند کرد [!]» (صفحه ۳۵۴)
این رویکرد، آثار و تبعات خود را از حدود یک دهه قبل آشکار کردهبود. توزیع نامناسب زمین و فقدان ساختار مناسب حمایت از روستاییان، هجوم آنها به سمت شهرها را سبب شد؛ آنچه دکتر کاتوزیان با عنوان «کارگران مزدور شهرنشین» مورد توجه قرار داده است، خیلی سریع معضلات اجتماعی خود را رو کرد؛ بیپولی، سرگردانی و رو آوردن به بزهکاری، بخشی از این مشکلات بود که روستاییان مهاجر را درگیر خود میکرد؛ افرادی که در زادگاهشان نیرویی مولد و کارآمد بودند و میتوانستند افزون بر تأمین زندگی خود، مایحتاج عمومی کشور را هم تولید و عرضه کنند. به نوشته دکتر کاتوزیان، بین سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷، سهم کشاورزی از تولید ناخالص ملی به شدت کاهش یافت و رقم بازدهی این بخش مولد و راهبردی، به صفر و حتی زیر صفر رسید (صفحه ۳۵۴). رژیم پهلوی، آشکارا در تخصیص منابع نیز، طریقی را میپیمود که به زمینگیر کردن بقایای جامعه روستایی میانجامید؛ دکتر کاتوزیان مینویسد: «تقریباً تمام اعتبارات دولتی و خصوصی صرف دو طرح فاجعهبار شرکتهای زراعی و کشت و صنعتها میشد و به دلایل سیاسی اقتصادی و نهادین، هر دو این بخشهای مدرن عملکرد به غایت بدی داشتند. [از سوی دیگر]بخش سنتی با قحطی منابع مالی مواجه بود و از مزاحمتهای ژاندارمری و سایر مأموران دولتی، از جمله مسئولان و اعضای تعاونیها در زحمت بودند. بنابراین، بخش مدرن دچار شکست رقتانگیزی شد، در حالی که بخش سنتی که گویی با موانع عمدی متعددی روبهرو بود، نمیتوانست چنان عمل کند که شکست بخش دیگر را جبران کند.» (صفحه ۳۵۵) نتیجه این عملکرد، سقوط کشاورزی ایران و از هم پاشیدگی جامعه روستایی بود؛ اتفاقی که دیگر نمیشد به سادگی آن را جبران کرد. یک پژوهش علمی نشان میدهد جمعیت روستایی ایران که در سال ۱۳۴۵، حدود ۷۰ درصد جمعیت کل کشور را تشکیل میداد، در سال ۱۳۵۵، به کمتر از نصف جمعیت کشور کاهش یافت و تنها ۳۰ درصد نیروی مولد کشور، در بخش کشاورزی فعالیت میکرد. (صفحه ۳۰۶)
آتش بر خرمن دامپروری
تنها بخش کشاورزی نبود که به بلای دولت شبهمدرنیست گرفتار شد؛ بخشی از تولیدات روستایی و عمده تولیدات عشایری کشور، مبتنی بر محصولات دامی است. دکتر کاتوزیان در کتاب خود، ابتدا به افزایش تقاضای بازار ایران، طی سالهای دهه ۱۳۵۰، برای محصولات دامی اشاره و سپس، علت عمده نایابی این محصول در داخل و رو آوردن به واردات آن را، سیاست استبدادی رژیم در قبال عشایر، به عنوان تولیدکنندگان عمده محصولات دامی بیان میکند. او مینویسد: «علت اصلی کمیابی اولیه [محصولات دامی]... سیاست استبدادیای بود که در قبال تولیدکنندگان عمده آن، یعنی عشایر، در پیش گرفته شد. کوچنشینان به مذاق شبهمدرنیستها خوش نمیآمدند، زیرا بارزترین شاهد عقبماندگی بودند.» (صفحه ۳۵۶) در واقع، رژیم پهلوی به جای آنکه برای تغییر شرایط به حالتی که فکر میکرد نمایانگر مدرنیسم است، اقدامی انجام دهد، دست به پاک کردن صورت مسئلهها زد و با اتکا به درآمدهای نفتی به جان ساختارهای سنتی کشاورزی و دامپروری کشور افتاد که میلیونها نفر زیر سایه آن زندگی میکردند و روزگار میگذراندند.
*فرازهای منتخب کتاب «اقتصاد سیاسی ایران»، برگرفته از ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی است که توسط نشر مرکز در سال ۱۳۷۳ منتشر شد.
منبع: خراسان
انتهای پیام/