به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، مقالی که پیش روی شماست، در بخش نخست واپسین فصل از تعامل مجلس با رضاخان را بازخوانده و در فصل واپسین زمینههای انفعال و وادادگی مجلس از بدو ظهور قزاق تا اخراج وی از کشور را مورد تحلیل قرار داده است. امید آنکه تاریخپژوهان معاصر و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
بیخبری مجلس از وقایع مهم کشور در دوره اشغال
در رژیمهای استبدادی و توتالیتر، گاه مسئولان میانی و در مواردی شاخص کشور نیز، از هر آنچه در اطراف آنان میگذرد بیخبر میمانند. نمایندگان مجلس شورای ملی نیز تا زمان تسلیم شدن دولت و شکست ارتش ایران از نیروهای متفقین در ۳ شهریور ۱۳۲۰، از تحولات کشور اطلاع دقیقی نداشتند! قرار بود مجلس در روز یکشنبه ۹ شهریور ۱۳۲۰ تشکیل جلسه بدهد، اما در پی تهاجم ارتش متفقین به مرزهای کشور در صبح دوشنبه ۳ شهریور، نخستوزیر وقت، علی منصور به اسفندیاری، رئیس مجلس اطلاع داد که فوراً در بعدازظهر آن روز جلسه اضطراری تشکیل شود تا او گزارش مهمی درباره رویدادهای کشور را به عرض نمایندگان برساند. نخستوزیر در میان موج حیرت و سکوت نمایندگان به طور اجمال گزارش داد که بهرغم اعلام بیطرفی از سوی ایران، دولتهای روس و انگلیس با اعلام نگرانی از فعالیت آلمانیها در ایران، اقدام به اشغال کشور کردهاند، درحالیکه دولت در دو نوبت در ۲۸ تیر و ۲۵ مرداد و بخش عمدهای از آلمانیهای مقیم ایران را اخراج کرده بود. اما دول روس و انگلیس به جای نشان دادن حس تفاهم و حل مسالمتآمیز ماجرا، در ساعت ۴ صبح ۳ شهریور یادداشتی به نخستوزیر تسلیم و مطالب گذشته را در آن تکرار کرده و در مورد اشغال نظامی کشور هشدار دادند. طبق گزارشهای واصله، در همان ساعاتی که نمایندگان روس و انگلیس با نخستوزیر مشغول مذاکره بودند، نیروهای آنها از مرزهای ایران عبور کرده و وارد کشور شده بودند. روسها آذربایجان را اشغال کرده و به سوی تبریز در حال پیشروی بودند و انگلیسیها هم بندر خرمشهر و بندر شاهپور را اشغال کرده و به سوی اهواز در حرکت بودند. بخشی از نیروهای انگلیس هم از مرز قصرشیرین به سمت کرمانشاه حرکت کرده بودند.
وقتی رضاخان دست به دامن فروغی شد...
رضاخان که وضعیت را بسیار خطرناک و بحرانی میدید، بلافاصله از فروغی که مدتها مغضوب و تحت نظر بود و بیمار به نظر میرسید کمک خواست تا تشکیل کابینه بدهد و مدیریت بحران کشور را به عهده بگیرد. فروغی پس از استعفای منصور در روز ۵ شهریور، کابینه خود را تشکیل داد و در روز ۶ شهریور در جلسه فوقالعاده مجلس، ضمن معرفی کابینهاش اظهار داشت که دولت فعلاً ضرورتی به ارائه برنامه تفصیلی نمیبیند، بلکه تمام تلاش خود را صرف حفظ مناسبات دوستانه با دول خارجی، بهخصوص همسایههای ایران خواهد کرد. مجلس به فروغی رأی اعتماد داد و روش دولت برای رفع بحران را تأیید کرد. فروغی و سهیلی وزیر امور خارجه، در ۱۸ شهریور ۱۳۲۰ در مجلس حضور پیدا کردند و درباره رویدادهای اخیر کشور و مبادله یادداشتها و نامهها با سفارتخانههای روس و انگلیس گزارشی را تقدیم مجلس و اعلام کردند که برای اثبات نیات صلحطلبانه ایران، از قوای نظامی کشور خواسته شده که در برابر قوای متفقین به هیچوجه مقاومت نکنند.
روایت یک کهنهسرباز از وادادگی نظامی رضاخان در شهریور ۲۰
رضاخان در طول حاکمیت خویش، فراوان به ایجاد ارتش نوین و بازسازی آن تفاخر میورزید. این در حالی بود که این ارتش، از کوچکترین مقاومتی در برابر نیروهای اشغالگر سر باز زد. سرهنگ غلامرضا مصور رحمانی در این باره، در خاطرات خویش روایتی جالب توجه دارد:
«عین صحبتهای رضاشاه در چهارم شهریور ۲۰ از این قرار است: سربازهای ما بسیار خوب هستند و خوب میجنگند، ولی گوشت بدن جلوی تانک و هواپیما چطور میتواند طاقت بیاورد؟... مدرکی بالاتر از این اقرار برای نشان دادن اینکه بزرگ ارتشتاران فرمانده، وسایل لازم برای سربازان خوب و جنگنده آماده نکرده بود، میتوان تصور کرد؟ این اقرار صریح، بدون شک پرده از روی حقایق تلخ وقایع شهریور ۲۰، که ماحصل و نتیجه مستقیم سلطه مشقتانگیز رضاشاه بر ملت رنجیده ایران بود برمیدارد؛ چراکه ملت باستانی ایران، فرزندان خود را که به اقرار شاه سربازان بسیار خوبی بودند و خوب میجنگیدند، با کمال بردباری برای حفظ آب و خاک در اختیار او گذاشت، هر مالیاتی که بر آن ملت پرحوصله تحمیل شد، با کمال سخاوت پرداخت کرد و تمام ارز حاصل از نفت را یکجا در اختیار وی گذاشت. آن وقت شاه، که میبایست حقاً و متقابلاً با نهایت قدردانی و قدرشناسی، شب و روزش را صرف کند که چگونه آن موجبات را به مصرف برساند که در روز مبادا، آن سربازان خوب و جنگنده فقط با گوشت بدنشان جلوی تانک و هواپیمای حریف ظاهر نشوند، و تعداد یکصد هواپیمای بمباران، که طبق گفته شخص او، میدانست چگونه با استفاده از آن با تعرض روس و انگلیس معارضه کنند، برای روز مبادا آماده داشته باشد، نه فقط به انجام کوچکترین عمل مثبت نپرداخت، درست برعکس به فکر فرار افتاد! کجای این وضع شایسته صفت قدرت چنان فرمانده است؟ او، که خوب میدانست گوشت بدن جلوی تانک و هواپیما نمیتواند طاقت بیاورد، چگونه پذیرفت در تمام ایران، پناهگاهی برای حفاظت مردم در قبال بمباران هواپیما، بنا نکند؟ ساختن پناهگاههای اولیه به هیچ وسیلهای که از خارج وارد شود محتاج نبود، و به وسیله همان سربازان به خدمت احضار شده، با کمی صرفهجویی از برنامه رژه و سان قابل ساختن بود.»
جلسه تاریخی ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ مجلس شورای ملی
در جلسه ۲۵ شهریور ۱۳۲۰، فروغی در مجلس متن استعفانامه رضاخان و انتقال سلطنت به پسر او، محمدرضا پهلوی را قرائت کرد و به این ترتیب، با از بین رفتن حکومت استبدادی رضاخان، مجلس و سایر نهادهای قانونی جان تازهای یافتند. فروغی از جانب شاه جدید قول داد که قانون اساسی کاملاً رعایت خواهد شد و ایشان در امر مملکتداری کاملاً یک پادشاه قانونی خواهد بود. سپس از نمایندگان خواست فردای آن روز یک جلسه رسمی تشکیل بدهند تا شاه در مجلس حضور پیدا کند.
در این جلسه یکی دو تن از نمایندگان از رضاخان انتقاد کردند. از جمله سید یعقوب انوار اشاره کرد که امیدوار است همه خرابیهای سابق ترمیم شوند و مجلس حق داشته باشد وزرا را استیضاح کند و آنان موظفند بلافاصله برای پاسخگویی در مجلس حاضر شوند. همچنین تأکید کرد که باید به مطبوعات اجازه انتقاد داده شود و مردم بتوانند از طریق آنها صدایشان را به مجلس و به مسئولان برسانند. کارها تحت نظارت مجلس اداره شوند و همه در کنار هم برای آبادانی و سعادت کشور تلاش کنند. در جلسه ۲۲ شهریور از وزیر دارایی در مورد انتقال جواهرات سلطنتی و پشتوانه اسکناس توسط رضاخان به خارج از کشور سؤال شد و او صراحتاً اعلام کرد که این خبر کذب محض است و جواهرات سلطنتی در بانک نگهداری میشوند و هیئت نظار و مأموران ویژه بر این کار نظارت دارند و مجلس هم میتواند برای حصول اطمینان، بازرسان مورد وثوق خود را گسیل دارد.
در روز ۲۶ شهریور ۱۳۲۰، محمدرضا پهلوی در مجلس حاضر شد و برای پاسداری از مشروطه و رعایت اصول تفکیک قوا و تضمین همکاری دولت، مجلس و دستگاه قضائیه سوگند یاد کرد. با پیگیری مجلس در زمینه ضرورت آزادی زندانیان سیاسی و غیرسیاسی، در روز ۲۸ شهریور، فرمان عفو عمومی صادر شد. با سقوط رضاخان، قدرت به دست مجلس افتاد و مجلس طبق قانون اساسی بر اوضاع مسلط شد و در انتقاد از رضاخان از مطبوعات پیشی گرفت.
وقوع زودهنگام مشروطیت نشان داد که تا تکوین بنیانهای تئوریک و زمینهسازی برای دموکراسی پارلمانی و بسترهای اجتماعی و اقتصادی ضروری در ایران، هنوز سالیان طولانی باید سپری شود. به همین دلیل استفاده از دستاوردهای دموکراسی غربی در فضای سنتی ایران که هنوز مقدمات قبول دموکراسی در آن فراهم نشده بود، نتیجهای جز بالا گرفتن منازعات سیاسی و جدال نهادها و نخبگان و بیثباتی سیاسی و دامن زدن به بحران نداشت. مجلس با توجه به جایگاه بلندش در ساختار نظام مشروطه و با توجه به مبانی حقوقی نمیتوانست در جریان رو به تکامل پویش دموکراسی در ایران نقش مسلطی را ایفا کند، چون نهادهای نظام مشروطه حاصل تفکرات و نظریهپردازهای متفکران ایرانی نبودند؛ با اقتضائات سیاسی- اجتماعی و مبانی فرهنگی و ملی و دینی ایرانیان تناسبی نداشتند و فقط تقلیدی ناقص از الگوهای غربی بودند که در غرب پس از سالها تلاش و تفکر به نتیجه رسیده بودند.
زمینههای تاریخی انفعال مجلس در دوره رضاخان
فراهم نبودن بسترهای دموکراتیک، سلطه طبقات ثروتمند، فزونخواهی دولت و دربار و دخالت قدرتهای بیگانه، عملاً مجلس را به صحنه درگیری سیاسی اقشار ماقبل مدرن تبدیل کرده بود. درنتیجه کابینهها از خود اختیار و ابتکار عملی نداشتند و منازعات دائمی گروههای صاحب نفوذ در همه نهادها در جهت تأمین منافع خود و از همه مهمتر گسترش روزافزون بیثباتی سیاسی مملکت را گرفتار بحران کرده بود. این نابسامانیها با آغاز جنگ جهانی اول و انحلال مجلس سوم به اوج خود رسیدند. بحرانهای اجتماعی و اقتصادی ناشی از جنگ، تشدید فشارهای خارجی و اشغال کشور توسط آنها، شیوع بیماریهای مسری و بالا رفتن آمار مرگ و میر در اثر بیماری و قحطی، گسترش ناامنیهای فزاینده و ظهور جنبشهای سیاسی- مذهبی واگرا و ناکارآمدی دولتمردان و سیاستمداران در مهار بحرانها، سرخوردگی فزاینده از مشروطه و دستاوردهای آن را به دنبال داشت. ضرورت تجدیدنظر اساسی در همه سیاستها، شیوهها و روشهای اداره کشور، سرآغاز گرایش به سوی حاکمیتی مقتدر، تمرکزگرا و متجدد بود. با توجه به بسترهای مناسب داخلی و خارجی و بهویژه حمایت انگلیس از رضاخان، شکلگیری گفتمان استبداد روشنفکرانه در ایران را تسهیل کرد تا با نوسازی غربگرایانه و ایجاد دولتی اقتدارگرا، نهادهای سنتی و ناکارآمد از بین بروند و نظم نوینی جایگزین آنها شود. این گرایشها و نگرشها، زمینههای نظری و عملی کودتای ۱۲۹۹ را رقم زدند.
رضاخان با حمایتهای بیدریغ تجددگرایان و با کمک سازمانهای نوظهور و با قدرتی، چون ارتش نوین و سرکوب جنبشهای سیاسی و نیروهای یاغی و خودسر و استقرار امنیت در سراسر کشور، نهایتاً توانست به عنوان قدرتمندترین چهره سیاسی روز ایران، بر اریکه قدرت تکیه بزند. او با فرصتطلبی و زیرکی با بهرهگیری بهموقع از انفعال نخبگان و در پرتو ناکارآمدی نهادهای اصلی و حساسی، چون مجلس و هیئت دولت و با کنترل مطبوعات و هدایت محافل فکری و سیاسی و دامن زدن به منازعات دائمی جناحها و فراکسیونهای مختلف، از سردارسپهی به نخستوزیری ارتقا پیدا کرد، با قدرت همه رقبا را از میدان به در کرد و از همه مهمتر با کمک مجلس، همه راهها را به روی شاه ناتوان ایران، احمدشاه بست.
نوع تعامل رضاخان با مجلس از ظهور تا افول
رضاخان پس از رسیدن به نخستوزیری، با حمایتهای مستمر و بیدریغ محافل فکری و سیاسی طرفدار خود، جنبش جمهوریخواهی را به راه انداخت تا نظام سیاسی را از مشروطه به جمهوری تغییر دهد، خود به عنوان رئیسجمهور کاملاً بر اوضاع مسلط شود و با اقتدار و تمرکزگرایی مطلق، برنامههای شبهمدرنیستی و تجددگرایانه موردنظرش را اجرا کند، اما در مجلس پنجم بهرغم آنکه رضاخان با دخالت در انتخابات جمع کثیری از هواداران خود را به مجلس فرستاده بود، به دلیل ریشهدار نبودن این حرکت و مخالفتهای جدی رهبران مذهبی و تلاشهای مجدانه جناح اقلیت مجلس به سردمداری مدرس، سرانجام طرح جمهوریخواهی وی شکست خورد، اما رضاخان با سلسله تاکتیکهای مذهبی و استفاده از راهکارهایی، چون استعفا و قهر و جلب نظر عدهای از علما، توانست موقعیت از دست رفته خود را بازسازی کند. سپس با غلبه بر شیخ خزعل و همکاری و نزدیکی مزورانه با اقلیت مجلس، نمایندگان مجلس را وادار کرد تا مهمترین اختیارات قانونی احمدشاه یعنی فرماندهی کل قوا را با تغییر برخی از اصول قانون اساسی در اختیار او قرار دهند و به این ترتیب موقعیتی استوار و حساس پیدا کرد، به گونهای که دیگر نه امکان برکناری او وجود داشت و نه این کار به صلاح کشور بود. از این به بعد او به عنوان نخستوزیر، لوایح مورد نظر خود را از طریق مجلس به تصویب میرساند و در آبان ۱۳۰۴ با سلطه هوادارانش بر مجلس توانست ماده واحده انقراض سلسله قاجار را به تصویب برساند و با منزوی کردن مخالفانش، تشکیل مجلس مؤسسانی مرکب از نمایندگان وفادار خود، در قانون اساسی مشروطه تجدیدنظر و سلطنت را از سلسله قاجار به سلسله پهلوی منتقل کند.
از این زمان فصل تازهای در حیات پارلمانتاریسم ایران گشوده شد که از بسیاری از ابعاد بینظیر بود. در این دوره، مجلس به عنوان مدافع منافع ملی، بهسرعت جایگاه خود را از دست داد و مردمیترین رکن نظام سیاسی مشروطه نابود شد. با تغییر نمایندگان مجلس و حذف مخالفان دیکتاتوری از صحنه سیاست، مجلس کاملاً در اختیار رضاخان قرار گرفت و از آن پس تنها وظیفه آن تصویب فوری و بیچون و چرای لوایح و قوانین مورد نظر شاه و نهادینه کردن تصمیمات او به عنوان ابزاری نیرومند و ایجاد موانع حقوقی و قانونی در راه آزادیهای سیاسی و مدنی بود. لغو مصونیت سیاسی نمایندگان مجلس و وزیران، لغو فعالیت مطبوعات آزاد و احزاب و... از جمله اقدامات رضاخان در راه دستیابی به حکومت مطلقه بود. مجلس هم به اقدامات شبهمدرنیستی و تجددمآبانه رضاخان جنبه قانونی داد و با مصوبات خود، پایههای حکومت استبدادی او را مستحکم کرد. به این ترتیب مجلسی مطیع و وابسته شکل گرفت، به طوری که نیازی به انحلال آن یا تشکیل نهادهای همعرضی، چون مجلس سنا یا تغییر قانون اساسی و امثالهم نبود، زیرا مجلس درست در خدمت حکومت خودکامه رضاخان بود.
منبع: روزنامه جوان
انتهای پیام/