در این گزارش که به قلم «یوسی بیلین» عضو سابق کنست رژیم صهیونیستی و با عنوان «معامله اسرائیلی-آمریکایی ترامپ، یک طرح صلح نیست» است آمده: در ۲۸ ژانویه، طی مراسمی در کاخ سفید، آمریکا فرصتی برای احقاق حق اسرائیل به دست آورد. عدهای آنجا دور هم جمع شدند تا به سخنان دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، درباره «معامله قرن» گوش دهند که از سوی رئیس جمهور آمریکا ارائه و توسط نتانیاهو تأیید شد. آن، مراسمی بسیار عجیب بود. شماری از مفسران سیاسی تلاش کردند ببینند این طرح را میتوانند در کدام طبقه بندی در کتابخانه تلاشها برای برقراری صلح خاورمیانه، جای دهند.
به گفته عضو سابق کنست، این معامله در واقع، توافقی بین آمریکا و اسرائیل بود که فلسطینیان را در برابر عملِ انجام شده، قرار داد. از آنجایی که هیچ طرح صلح دیگری بین رژیم صهیونیستی و فلسطینیان وجود نداشت، دولت ترامپ در آمریکا پس از سه سال پنهان کاری، یک کتابچه ارائه و وانمود کرد که این یک توافقنامه صلح است. تدوین کنندگانِ آن، ادعا میکنند دست کم از نظر خودشان به این مسیر پایبند بوده و حتی از فرایند اسلو پیروی کردهاند که تأکیدی ویژه بر هماهنگی امنیتی بین رژیم صهیونیستی و فلسطینیان دارد. یک خواننده زود باور ممکن است به اشتباه فکر کند که این معامله، چیزی غیر از گسترش توافق اسلو نیست، اما این یک ارزیابیِ اشتباه است.
المانیتور در این گزارش آورده است: توافق اسلو نخستین توافق مهم در تاریخ روابط بین اسرائیل و فلسطینیان بود. تا سال ۱۹۹۳، فلسطینیان هرگز با تلاش برای دستیابی به توافق صلح با اسرائیل، موافقت نکرده بودند. اسرائیلیها نیز هرگز با گفتگو با تشکیلات خودگردان فلسطین که از سوی جهان عرب و جامعه بین المللی به عنوان نماینده مردم فلسطین به رسمیت شناخته شده بود، موافقت نکرده بودند. بر خلاف معاهده صلح بین اسرائیل و مصر در سال ۱۹۷۹ و توافق صلح بین اسرائیل و اردن در سال ۱۹۹۴، از نظر اسرائیلی ها، مشکل اصلی، شناسایی یک شریک معتبر در میان فلسطینیان بود تا بتوانند با وی به توافق صلح دست پیدا کنند. از آنجایی که در نهایت مشخص شد که تمام تلاشهای اسرائیل برای یافتن شرکای دیگر، با شکست مواجه شده بود، برای اسرائیل فقط یک شریک باقی ماند که هیچ تلاشی برای پنهان کردن مشارکتش در اقدامات تروریستی انجام نمیداد و نقشه رسمیِ آن نشان دهنده فلسطین در هر دو سوی کرانه رود اردن بود.
یوسی بیلین در ادامه نوشت: اکنون با گذشت حدود ۲۷ سال، یک توافق جدید به جهان عرضه شده است، اما این بار این اتفاق تنها با حضور اسرائیل رخ داده است. نیازی نیست به این مسئله بپردازیم که چه کسی در خصوص عدم حضور فلسطینیان در خلال کار کردن روی متن این توافقنامه یا در زمان ارائه آن، مقصر است. نتیجه نهایی، به مثابه عقب نشینی از توافق اسلو و نه تمدید آن است.
در این گزارش آمده است: از زمان دستیابی به توافق اسلو، تلاشهایی برای ایجاد گزینههای مختلف به منظور دست یافتن به یک راه حل دائمی، انجام شد و این موضوع نشان میدهد که اسرائیل یک شریک در ارتباط با این موضوع دارد. تنها آنهایی که نمیخواهند به توافق دست پیدا کنند، میگویند شریکی وجود ندارد. هر گونه توافقنامه فرضی که بین طرفین حاصل شود، نشان دهنده نهایی نبودن هر گونه اقدامی است. این موضوع سبب ایجاد ناامیدی و خشم در طرفی میشود که نادیده گرفته شده است. حتی تحت بهترین شرایط، چنین طرحی صرفاً یک توافقنامه موقتی در مسیر منتهی به مذاکرات برای دستیابی به راه حلی دائمی محسوب میشود.
عضو سابق کنست رژیم صهیونیستی در گزارش خود نوشت: غیبت شریک فلسطینی در طرح ارائه شده از سوی ترامپ یک موضوع کم اهمیت نیست. این بزرگترین اختلاف بین همه اقدامات انجام شده طی سه دهه گذشته و به اصطلاح معامله قرن است. مؤلفههای اقتصادی قبلی شامل مبالغی پول میشد. این در واقع تلاشی واقعی یا غیرواقعی برای این موضوع بود تا فلسطینیان بدانند در ازای جلوگیری از حل و فصل یک بخش قابل توجه از مشکلاشان، غرامتهای مالی دریافت خواهند کرد.
در ادامه این گزارش آمده است: تا به امروز، مردمی که در طرف اسرائیل قرار دارند بر روی سخنرانی اسحاق رابین نخست وزیر پیشین اسرائیل متمرکز بوده اند که در ۵ اکتبر ۱۹۹۵ در کنست ایراد کرد، چند روز پس از آن که او توافق نامه موقت اسلو را با یاسر عرفات در واشنگتن امضا کرد. در بخشی از آن سخنرانی، رابین مواضع اسرائیل را در آستانه برگزاری آن مذاکرات بر سر یافتن یک راه حل دائمی بیان کرد که دو طرف قرار بود در ۴ مه ۱۹۹۶، برگزار کنند. رابین هرگز فرصت حضور در آن مذاکرات را پیدا نکرد، زیرا او در ۴ نوامبر ۱۹۹۵ ترور شد. رابین در بیان مواضع اسرائیل، به وجود یک قدس واحد تحت حاکمیت اسرائیل و "دولت" فلسطینیان و عدم بازگشت به مرزهای ۱۹۶۷، اشاره کرد.
المانیتور درباره توافق اسلو نوشت: از زمان ایراد آن سخنرانی، مسائل زیادی تغییر یافته است. در مذاکرات بر سر یافتن یک توافق دائمی، گفتگوها حول محور تشکیل یک دولت فلسطینی غیرنظامی بود، به ویژه در گفتگوهایی که در زمان ایهود باراک و ایهود اولمرت نخست وزیران اسرائیل و گفتگوهایی که بین نتانیاهو و جان کری وزیر امور خارجه وقت آمریکا، برگزار شد. با وجود این تمرکز، فلسطینیان هرگز خواستار در اختیار داشتن حق تشکیل ارتش خاص خود نشدند. در ارتباط با قدس، اسرائیل آماده شده بود تا به مناطق عرب نشین اطراف شرق بیت المقدس اجازه دهد تحت حاکمیت فلسطین قرار گیرند. در حالی که در گفتگوها در ارتباط با مرز بین دو کشور، دائماً و آشکارا بر روی این موضوع تأکید شد که با مرز سال ۱۹۶۷ متفاوت خواهد بود. اما همواره این موضوع اعلام میشد که فلسطینیان به سبب الحاق هر بخش از کرانه باختری از سوی اسرائیل غرامت دریافت خواهند کرد.
یوسی ایلین معتقد است: فرض اساسی تدوین کنندگان طرح مورد نظر ترامپ بر این بود که اگر رابین امروز زنده میبود، همچنان بر روی مواضع اعلام شده خود اصرار میورزید. البته، من با این موضوع موافق نیستم. گفتن این موضوع اشتباه نیست که رابین در ارتباط با تغییرات در شرایط حساس بود. با توجه به این که همه نخست وزیران پس از او آماده پذیرش ایجاد یک کشور غیرنظامی فلسطینی بودند، او احتمالا به همین نتیجه میرسید و دست از ایده ایجاد کشور نصفه و نیمه دست بر میداشت. در هر صورت، به نظر میرسد این ایدهای بسیار تصنعی باشد که طرح ترامپ بر اساس سخنان رابین است.
وی در ادامه مینویسد: نزدیکترین طرح به طرح کنونی ارائه شده از سوی دونالد ترامپ، طرح آلون است که توسط ییگال آلون معاون نخست وزیر اسرائیل یک ماه پس از جنگ سال ۱۹۶۷، تدوین شد. در آن زمان، آلون بر این باور بود که بزرگترین تهدید پیش روی امنیت اسرائیل از شرق نشأت میگیرد و به همین دلیل او اهمیت زیادی برای کنترل کرانه باختری رود اردن قائل بود. او اعلام کرد یک کشور فلسطینی باید از همه طرف توسط قلمرو و حاکمیت اسرائیل تحت محاصره قرار داشته باشد. اما از آن زمان به بعد، اسرائیل یک توافق نامه صلح را با اردن امضا کرد که بخشهای وسیع آن، شامل مهمترین منطقه حائل اسرائیل در مقابل عراق و ایران محسوب میشود. این موضوع الحاق کرانه باختری رود اردن را به اقدامی غیرضروری تبدیل کرده است. تصرف ۳۰ درصد از قلمرو کشور فلسطینی سبب میشود کل طرح ترامپ یک جانبه باشد و این موضوع خطراتی را نیز در پی خواهد داشت.
عضو سابق کنست رژیم صهیونیستی در پایان میگوید: توافق ترامپ، یک طرح صلح نیست. مناقشه با مقامات فلسطینی و غیبت فلسطینیان سبب نشان دادن چراغ سبز به اسرائیلیها برای الحاق یک سوم از کرانه باختری میشود. حمایت آمریکا از این اقدامِ اشتباه، احتمالاً ادامه خواهد داشت.
انتهای پیام/