سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

تفکر ترقی‌ساز و اهمیت آن در زندگی

تفکر ترقی‌ساز که اولین بار توسط کارل دویک (Carol Dweck) مطرح شد؛ از جمله مسائل مطرح در علم روان‌شناسی و به ویژه روان‌شناسی تعلیم و تربیت است.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،  کارل این موضوع را در کتاب خود به نام «روان‌شناسی جدید موفقیت» توضیح داده است. دویک تفکر ترقی‌ساز را اختراع نکرده است که به ما یاد دهد چطور به موفقیت برسیم.

در واقع این طرز تفکر ویژگی خاصی است که او در افراد شادتر و موفق‌تر مشاهده کرده و باعث شده او دنبال راه‌هایی بگردد که این استعداد را در باقی افراد پرورش دهد.

اما معنای دقیق تفکر ترقی‌ساز چیست؟

وقتی دویک به عنوان یک محقق کار می‌کرد، متوجه شد بعضی کودکان خیلی بهتر از دیگر هم‌سالان خود در مواجهه با چالش‌های زندگی رفتار می‌کنند. حتی ممکن است بگویند چالش‌ها را دوست دارند یا انتظار دارند چیزی از آن‌ها یاد بگیرند به جای این که در مواقع سختی احساس بدبختی و بیچارگی کنند.

دویک برای کودکانی که از برخورد با موانع اجتناب می‌کنند، اصطلاح «تفکر رکودی» و برای کودکانی که دنبال چالش می‌روند و در مواجهه با آن‌ها تلاش خود را به کار می‌گیرند، اصطلاح «تفکر ترقی‌ساز» را انتخاب کرد. همه‌ی افراد یکی از این دو طرز تفکر را دارا هستند. اگر بخش‌هایی از زندگی خود که در آن تفکر ترقی‌ساز نداریم پیدا کنیم؛ می‌توانیم برای بهتر شدن آن جنبه‌های زندگیمان تلاش کنیم.

تفکر ترقی‌ساز و قدرت کلمه‌ی «هنوز»

برای این که نشان دهیم تفکر ترقی‌ساز دقیقاً چیست. بیایید آن را بیشتر با تفکر رکودی مقایسه کنیم. افراد با تفکر رکودی گمان می‌کنند مشخصات اخلاقی آن‌ها رو سنگ حکاکی شده است و هرگز قابل تغییر نیست. آن‌ها قاطعانه باور دارند که هوش و خلاقیت و شخصیت چیز‌هایی هستند که ما با آن‌ها به دنیا آمده‌ایم و به سختی می‌توان بهترشان کرد. افراد با تفکر ترقی‌ساز باور دارند که ما می‌توانیم این خصوصیات اخلاقی را با تلاش گسترش دهیم و مسیری که برای رسیدن به آن‌ها طی می‌کنیم از نتیجه‌ی نهایی بیشتر اهمیت دارد. از طرف دیگر تفکر رکودی به دنبال نتیجه گرفتن سریع است و آن قدر که به نتیجه‌ی نهایی اهمیت می‌دهد، در مورد مسیر تلاش برای رسیدن به آن اهمیتی قائل نیست. البته دویک انکار نمی‌کند که مردم از همان ابتدا با هم فرق دارند، اما او ادعا می‌کند که همه‌ی ما می‌توانیم از طریق پشتکار و تجربه تغییر و رشد کنیم.

عامل دیگری که این دو طرز تفکر را از هم جدا می‌کند، نوع دیدگاه و واکنش افراد نسبت به شکست است. افراد با تفکر رکودی بیشتر احساس می‌کنند که شکست می‌خورند و با شکست خوردن توانایی‌هایشان زیر سوال می‌رود. تنها برخورد با موانع کافی است تا به آن‌ها ثابت شود توانایی مقابله با آن‌ها را ندارند. از طرف دیگر، افراد با تفکر ترقی‌ساز شکست را یک انتخاب نمی‌دانند. موانع تنها فرصت‌هایی برای یادگیری و پیشرفت محسوب می‌شوند و رویارویی با آن‌ها و به طور کلی برخورد با مسائل جدید، از ما انسان‌های باهوش‌تری می‌سازد.

دویک تفاوت میان این دو طرز تفکر را بیشتر از یک حرف ساده برای رسیدن به موفقیت توضیح داده است. او هم‌چنین اشاره کرده که چقدر بهتر است به جای گفتن «تو در این کلاس شکست خوردی» به دانش‌آموزان بگوییم: «هنوز موفق نشده‌ای». زیرا این جمله به آن‌ها نشان می‌دهد حتی اگر الآن نمی‌توانند بر مشکلی غلبه کنند، یک زمانی بالاخره که موفق خواهند شد.

البته اگر از جوانب مختلف با موانع درگیر شوند و تلاش کنند. استفاده از کلمه‌ی «هنوز» نشان می‌دهد باید به مسیر توجه کنیم، نه نتیجه‌ی نهایی. هم‌چنین به کودکان یاد می‌دهد که قرار نیست به خاطر نمره درس بخوانند. بلکه باید به خاطر آیندشان درس بخوانند و رویا‌های بزرگ داشته باشند و به جای تمرکز بر نمره‌های امتحانات مدرسه، به این که فکر کنند می‌خواهند در زندگی چه کار کند.

تمام ایده‌ی قدرت کلمه‌ی «هنوز» و تفکر ترقی‌ساز چیزی نبود که دویک یک شبه به آن رسیده باشد. او و بسیاری از محققان دیگر به مدت طولانی تحقیق کردند که اگر تفکر ترقی‌ساز به کودکان آموزش داده شود، آن‌ها نمرات و نتایج بهتری نسبت به قبل می‌گیرند. حتی ممکن است نمرات‌شان از سایر هم رده‌های آن‌ها در مدارس مرفه بهتر شود که نشان می‌دهد تفکر ترقی‌ساز راه بسیار خوبی برای ایجاد برابری در نظام آموزشی است.

دو ویژگی مهم تفکر ترقی‌ساز این است که حتماً جواب می‌دهد و قابل یادگیری است و چیزی نیست که با آن به دنیا آمده باشیم.

تفکر ترقی‌خواه اشتباه کدام است؟

قبل از پرداختن به موضوع هیجان‌انگیز پرورش این نوع تفکر، باید کار مهم‌تری انجام دهیم. این روز‌ها وقتی در مورد تفکر ترقی‌خواه می‌خوانیم، مثل هر مبحث رایج دیگری در آموزش و پرورش، به سختی می‌توان از کلمه‌هایی مانند «باید» و «ضروری» و «همه» اجتناب کرد. اغلب بیان می‌شود که همه‌ی ما باید تفکر ترقی‌خواه را در خود پرورش دهیم، زیرا بسیار سودمند است که البته این اظهار نظر اصول اولیه‌ی مفهوم تفکر ترقی‌خواه را نادیده گرفته است.

اولاً تفکر ترقی‌خواه چیزی نیست که بتوانید یک شبه به آن برسید. تلاش بسیاری می‌طلبد و در طول زمان گسترش می‌یابد. ثانیاً مانند دکمه‌ی فرار نیست که هر موقع با مشکلی رو‌به‌رو شدید، آن را فشار دهید و نجات پیدا کنید. دویک اشاره می‌کند که ما مخلوطی از هر دو تفکر ترقی‌خواه و رکودی را داریم که در زمان‌ها و قسمت‌های مختلف زندگی یکی از آن‌ها بر دیگری غلبه می‌کند.

دویک هم‌چنین اظهار می‌کند مردم اغلب ادعا می‌کنند تفکر ترقی‌خواه دارند، در صورتی که واقعا ندارند یا از تفکر رکودی استفاده می‌کنند تا برای شکست خوردن افراد بهانه‌تراشی کنند، در صورتی که چیزی به نام شکست خوردن در تفکر ترقی‌خواه وجود ندارد. ممکن است فکر کنیم تشویق کودکان و تحسین تلاش‌های آنان برای گسترش تفکر ترقی‌خواه بسیار آسان است. در واقع کمی پیچیده‌تر از این حرف‌هاست، چون مسئله فقط تحسین کرد نیست. بلکه تحسین کردن به روشِ درست است.

چطور می‌توان تفکر ترقی‌ساز را پرورش داد؟

پرورش تفکر ترقی‌ساز روند پیچیده‌ای دارد، ولی غیرممکن نیست و در واقع می‌تواند به عنوان اولین مانع بزرگی در نظر گرفته شود که باید به وسیله‌ی آن روی طرز تفکر خود تمرین کنیم.

نکته‌ی اصلی که دویک به آن اشاره دارد این است که تفکر ترقی‌ساز به وسیله‌ی تحسین پرورش می‌یابد، اما نه تحسین رایجی که با دستیابی به هدف می‌آید. بلکه آن تحسینی که روی روند یادگیری تمرکز می‌کند. البته به این معنا نیست که کودکان را به خاطر هر تلاشی که میکنند، در تحسین و تمجید غرق کنیم، اما می‌توانیم آن‌ها را به خاطر استراتژی‌هایی که به کار می‌برند تا به هدف‌شان برسند تحسین کنیم. یک مثال ساده این است که به آن‌ها بگوییم: «از این که برای حل مشکلت راه‌های مختلف را امتحان کردی تا آخر راه حل مناسب را پیدا کنی، خیلی خوشم آمد.» به جای این که بگوییم: «آفرین، میدانستم به هدفت می‌رسی. تو باهوشی!»

این مثال به خوبی نشان می‌دهد که ما باید مسیر رسیدن به هدف را تحسین کنیم، نه توانایی‌های رسیدن به آن را. تحسینِ توانایی‌ها تفکر ترقی‌ساز را تقویت می‌کند که به اصطلاح یعنی این چیز‌ها روی سنگ حک شدند و تغییر نمی‌کنند و پرورش نمی‌یابند. به علاوه باعث می‌شود کودکان فکر کنند هر کاری را در صورتی می‌توانند انجام دهند که در آن استعداد و توانایی داشته باشند و کار‌هایی را که نمی‌توانند انجام دهند، یعنی در آن‌ها هیچ استعدادی ندارند.

البته دویک اصرار دارد پیامِ «نتیجه مهم نیست و تلاش فقط محسوب می‌شود.» بی‌فایده است، زیرا به دانش‌آموزان اجازه می‌دهد باور کنند اگر به سختی تلاش کنند، موفق می‌شوند. حال آن که فرقی ندارد چه استراتژی و راه حلی برای موفقیت در پیش گرفته باشند. تاثیر این طرز فکر آن جاست که باعث می‌شود آن‌ها یک استراتژی بیهوده را بار‌ها و بار‌ها به کار بگیرند.

اما پافشاری در مسیر و استفاده از چندین استراتژی تا وقتی بر موانع غلبه کنند و هم‌چنین تحسین تلاش‌هایشان به آن‌ها می‌آموزد که باید استراتژی‌های خود را تغییر دهند تا مشکلات را حل کنند. هم‌چنین به آن‌ها یاد می‌دهد که می‌توانند از تمامی منابع در دسترس استفاده کنند و هر وقت لازم داشتند کمک بخواهند؛ و در آخر دویک اشاره می‌کند که حتی از شکست باید به عنوان عاملی که در یادگیری نقش دارد، یاد شود.


می‌توانیم از بچه‌ها بپرسیم: «این شکست چه چیزی به ما یاد می‌دهد؟ دفعه‌ی بعد باید چکار کنیم؟» به جای این که تلاش‌شان را تحسین کنیم یا سعی کنیم از آن‌ها محافظت کنیم و با گفتن جملاتی مثلِ «نگران نباش، همه که نمی‌تواند در همه چیز خوب باشند. تو تنها کسی نیستی که شکست خوردی.» به آن‌ها دلگرمی دهیم. در هر دو مورد، در حال پرورش تفکر رکودی در کودک خود هستیم و در واقع اجازه می‌دهیم او بداند که ما باور داریم نمی‌تواند بهتر از این کاری را انجام دهد. در صورتی که تغییر این طرز تفکر به او کمک می‌کند موفق‌تر عمل کند و در زندگی آینده نیز به کارش می‌آید.

اگر از الآن به فکر انجام این ایده‌ها در بزرگ کردن فرزندتان هستید، خبر بهتری برایتان داریم! تفکر ترقی‌ساز چیزی نیست که فقط در اوایل دوران کودکی بتوان آن را پرورش داد. دویک می‌گوید هیچ‌وقت برای تغییر دیر نیست. پس چرا این روش را روی خودتان امتحان نمی‌کنید تا ببینید چطور می‌شود؟

منبع: برترین ها

انتها یپیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.