«مردم» بهعنوان صاحبان اصلی «حکومت» و ولی نعمت مسئولان، سوژه اصلی فیلمسازان برای اعلام برائت از سیاست هستند؛ به عبارت دقیقتر، هر فیلمی که موضوع سیاسی دارد و از مردمی بودن تهی است، در خوانش رسمی و مردمی، چیزی جز سیاستبازی به حساب نمیآید. در طرف مقابل آن نیز هر فیلم سیاسی که در آن نگاه انتقادی با تاکید بر مصالح و منافع مردم باشد، نگاه کارگردان در آن سیاستورزی عقلانیِ بهدور از منافع شخصی تعبیر میشود و خود سندی بر نگاه مستقل فیلمساز است.
با این تفاسیر، سیاسیترین فیلم تاریخ سینمای ایران «قلادههای طلا» است، اما برای نام بردن از انتقادیترین فیلم سیاسی تاریخ سینمای ایران که جهت نقدش قدرت با نگاه مردمی باشد، به تأمل بیشتری نیاز است. چراکه فیلمسازان تعمداً به دنبال فرار از ساخت فیلم سیاسی هستند و عموماً اگر فیلم سیاسی هم می سازند تمایلی ندارند که فیلمشان سیاسی نامیده شود. میدانند نقد قدرت با مؤلفههای مشروعیت و مقبولیت نظام سیاسی خالی از هزینه نیست و برای کاهش تبعات این نقد، تمایل دارند فیلمهای خود را درامهای اجتماعی معرفی کنند!
البته این نسبت در چند سال اخیر بههمخورده و شاهد رشدِ تولید و نمایش فیلمهای سیاسی هستیم. در این بین میتوان از سهگانه سید محمود رضوی با محمدحسین مهدیان و بهروز شعیبی در «ماجرای نیمروز ۱ و ۲» و «سیانور» نام برد و فیلمهای «آشغالهای دوستداشتنی» ساخته محسن امیر یوسفی و «قاتل اهلی» ساخته مسعود کیمیایی را هم به فهرست فیلم های سیاسی دهه ۹۰ اضافه کرد. «دیدن این فیلم جرم است» اثر رضا زهتابچیان نیز با اینکه هنوز نتوانسته پروانه نمایش بگیرد، اما از جمله آثار سینمای سیاسی ایران است.
«خروج» ابراهیم حاتمیکیا هم از جمله فیلمهای سیاسی-انتقادی جشنواره فجر امسال است که آن را میتوان در زمره معدود آثار انتقادی سالهای اخیر دانست که سعی کرده با پرهیز از ورود به حوزه سیاهنمایی علیه کلیت سیستم اداره کشور، به نقد برخی از سیاستهای دولت بپردازد.
برای بررسی فیلمهای سیاسی سینمای بعد از انقلاب باید از دهه ۸۰ گذشت. در این دهه با یک رکود در تولید و نمایش فیلم سیاسی مواجه هستیم. در نیمه دوم دهه هفتاد میتوان از فیلمهایی سیاسی مثل «اعتراض» مسعود کیمیایی یا «متولد ماه مهر» احمدرضا درویش نام برد. «آقای رئیسجمهور» ابوالقاسم طالبی هم یکی از فیلمهای سیاسی دهه ۷۰ بود که هر چند در آن سالها به نمایش درنیامد، اما اثری پیشرو در سینمای سیاسی ایران به شمار میآمد.
آنچه این فهرست کم تعداد به ما میگوید این است که به دلیل نحیف و لاغر بودن ژانر سینمای سیاسی در کشور ما، اقبال مخاطب همچنان به فیلمهایی سیاسی بیشتر خواهد بود و مخاطبان هنوز هم تشنه دیدن نقد صریح قدرت بر روی پرده سینما هستند و از دیدن این ژانر بر روی پرده سینما اشباع نشدهاند.
هرچقدر که فیلمهای سیاسی به موضوعات سیاسی معاصرتری بپردازند، خلق درام سختتر میشود، چراکه شاهدان عینی، فیلم را بر اساس واقعیتی که در خلق آن نقش داشتند، میسنجند و روایت فیلمساز را مورد نقد قرار داده و آنها را منتسب به جریانهای سیاسی مختلف میکنند تا فیلم را خارج از داوری سینمایی، به لحاظ محتوایی و در یک نقد فرامتنی زیر سوال ببرند. این یعنی واقعیت در فیلمهای سیاسی بر روی درام سوار است و قصه از دل واقعیت بیرون میآید. این ادبیات و گزارههایی بیان شده برای مخاطب ایرانی کاملاً آشناست، ولی همه واقف هستیم که در سینمای جهان «سینمای سیاسی» وزن قابل ملاحظهای دارد. در سینمای جهان میتوان فیلمهای صریح و روشن سیاسی را نام برد که سوژه اصلی آنها سیاست است؛ سیاست اعم از سیاستمداران تا نقد نظام سیاسی تا نمایش اعتراضها و شورشهای مردمی به تصمیمات سیاستمداران که زندگی آنها را تحت تاثیر قرار داده است. این فیلمها عموماً مورد استقبال مخاطبان هستند و بعد از پخش نیز توانستند در جامعه باب گفتگو را در مورد موضوع مورد پرداخت فیلم باز کنند. در ادامه این گزارش نگاهی به چند فیلم مهم از سینمای سیاسی جهان داریم؛ آثاری که برخی از آنها در زمره بهترین فیلمهای تاریخ سینما قرار میگیرند.
همه مردان رئیسجمهور (۱۹۷۶)
سیاست در فیلم «همه مردان رئیسجمهور» حضور مستقیم دارد و به شکل رسمی و رسانهای متهم شماره یک پرونده است. همه مردان رئیسجمهور جسورانهترین اثر «آلن جی پاکولا» ست. مخاطب در این فیلم قدمبهقدم همپای دو خبرنگار واشینگتن پست با نامهای باب وودوارد با بازی «رابرت ردفورد» و کارل برنستاین با بازی «داستین هافمن» با «رسوایی واترگیت» آشنا میشود؛ اتفاقی که منجر شد قدرتمندترین مرد جهان یعنی رئیسجمهور ایالت متحده به شکل مفتضحانهای رسوا شود و استعفا کند. آلن جی پاکولا فیلمسازی را در اواخر دهه پنجاه آغاز کرد. در ابتدا در ژانرهای مختلف سرک کشید و ساخت درام ورزشی تا وسترن، رومانس و میستری را تجربه کرد و سه فیلم «کلوت»، «منظر پارالکس» و «همه مردان رئیسجمهوری» او بیتردید از مهمترین و بهترین آثاری است که به تئوری توطئه سیاسی میپردازند. همه مردان رئیسجمهوری نامزد هشت جایزه اسکار بود که چهار جایزه بهترین بازیگر مرد نقش مکمل (جیسون روباردز)، بهترین طراحی صحنه، بهترین صدا و بهترین فیلمنامه اقتباسی (ویلیام گلدمن) را دریافت کرد.
جیافکی (۱۹۹۱)
«جیافکی»، اول نام «جان اف. کندی» سیوپنجمین رئیسجمهور ایالات متحده آمریکاست. الیور استون در این فیلم به یکی از پرحاشیهترین وقایع تاریخ معاصر آمریکا میپردازد و در آن همهی مسئولان درجه یک وقت آمریکا را هدف علامت سوال و حتی اتهام قرار میدهد. موضوع فیلم جیافکی درباره ترور جان اف کندی، رئیسجمهور آمریکاست. در این فیلم «کوین کاستنر» در نقش جیم گریسون بازی میکند. جیافکی نامزد دریافت هشت جایزه اسکار بود که موفق به دریافت دو جایزه در بخش تدوین و فیلمبرداری شد. این فیلم اکران شده و چند برابر هزینهاش هم فروش کرد. الیور استون در این بازجویی از سوءقصد به جان اف. کندی، تاریکترین و عمیقترین دسیسههای آمریکایی را رو میکند. فیلم تنها درباره آن چیزی نیست که اتفاق افتاده بلکه نشاندهنده هنر فیلمساز است در این که در حقیقت سازمانهای قدرت است که اجازه میدهد چنین چیزی اتفاق بیفتد.
سگ را بجنبان (۱۹۹۷)
گروهی از دختران پیشاهنگ به کاخ سفید میروند و مهمان پرزیدنت میشوند. یکی از آنها که مبهوت تابلوی فرانکلین شده با پرزیدنت به پشت دفتر ریاست جمهوری میروند و به این ترتیب سیاست آمریکا آبستن حوادث دیگری میشود. ۱۱ روز مانده به انتخابات پرزیدنت دچار رسوایی اخلاقی شده و مشروعیت او زیر سوال میرود. این موضوع فیلم «سگ را بجنبان» به کارگردانی «بری لوینسون» است. در این فیلم وقتی رئیس جمهور ایالات متحده ۱۱ روز قبل از انتخابات به بدرفتاری جنسی متهم میشود، سخنگوی کاخ سفید با بازی «رابرت دنیرو» (که این روزها نیز با فیلم «مرد ایرلندی» نامش در سر زبانهاست) با کمک یک تهیهکننده سرشناس هالیوودی (داستین هافمن) سعی میکنند برای دور کردن افکار عمومی از این رسوایی، جنگی ساختگی را در آلبانی ایجاد کنند. فیلم سیاسی «سگ را بجنبان» یک کمدی هوشمندانه و هجوآمیز است که با ارتباط ناگسستنی بین رسانهها و سیاست سروکار دارد و به آسانی به کار این دو حوزه در دستکاری و سوءاستفاده از افکار میپردازد که با در دست داشتن منابع و ایدهها و اطلاعات میتوانند به راحتی افکار عمومی را به سمتی که میخواهند متمایل سازند. این فیلم باعث میشود که بینندگان چشمهایشان را باز کرده و به گفتههای سیاستمداران و رسانهها با دیده شک و تردید بنگرند. سازندگان فیلم سگ را بجنبان در تیزرهای تبلیغاتی فیلم گفتهاند این فیلم تنها یک فیلم نیست و باید نگاهی جدیتر به آن داشت و کارگردان فیلم بری لوینسون از بینندگانش تقاضا میکند، نگاه سرگرمی به این فیلم نداشته باشند.
مرگ استالین (۲۰۱۷)
فیلم «مرگ استالین» در ژانر کمدی است که در سال ۲۰۱۷ منتشر شد و همانطور که از نامش پیداست به استالین مربوط بوده و موضوع آن سیاسی است. این فیلم داستان روزهای آخر زندگی استالین و روزهای پس از مرگ وی را روایت میکند. چیزی که پس از مرگ وی شروع میشود، جنگ بر سر قدرت توسط اعضای این کشور است. مرگ استالین یک کمدی سیاه و پرجزئیات است که به طرز عجیبی لذتبخش است و توسط هجویهساز سیاسی بریتانیایی، «آرماندو یانوچی» که بیشتر شهرتش را بهعنوان خالق سریال «Veep» کسب کرده، ساخته شده است و به هجو یکی از بیرحمترین حکومتها در تاریخ بشر میپردازد. این فیلم از رمان مصور فرانسوی به همین نام نوشتهی فابین نوری و تیری رابین اقتباس شده است. شاید خرده بگیرید که مرگ استالین در روسیه و توسط یک فیلمساز روس ساخته نشده و در این کشور هم به نمایش در نیامده است. باید بگویم که این انتقاد وارد است و طبق آنچه در رسانههای اعلام شد با اینکه وزیر فرهنگ روسیه پیشتر به خبرنگاران اطمینان داده بود که ممنوعیتی برای نمایش فیلم «مرگ استالین» وضع نخواهد شد، اما در نهایت از نمایش آن جلوگیری به عمل آمد و وزارت فرهنگ روسیه از ارائهی مجوز پخش برای این فیلم خودداری کرد.
نبرد الجزیره (۱۹۶۶)
موضوع پیچیده سیاسی «نبرد الجزیره» برای استقلال، اساس این فیلم به کارگردانی «جیلو پونته» کوروو است. این فیلم تنها چهار سال پس از به دست آمدن استقلال الجزایر از فرانسه ساخته شد و بر شورش جبهه آزادیبخش ملی علیه فرانسه متمرکز است که در سالهای ۱۹۵۴ تا ۱۹۵۷ در پایتخت الجزایر رخ میدهد. نبرد الجزیره به خاطر به تصویر کشیدن پیچیدگیهای جنگ چریکی و فیلمبرداری سیاه و سفید مستندگونه و بسیار هیجانانگیز خود توسط «مارسلو گاتی» شناخته میشود که بهشدت تحت تاثیر آثار نئورئالیسم ایتالیایی قرار داشت. پونته کوروو بهشدت به واقعیتهای این وقایع پایبند بوده و از هیچ یک از طرفین جانبداری نمیکند و همزمان جنایات و قساوتهای دو طرف نبرد را به تصویر میکشد. روایت مستندگونه و پایبندی کارگردان بر واقعیت را باید وجه شاخص فیلم نبرد الجزیره دانست.
به این فهرست میتوان فیلمهای بی شمار دیگری را هم اضافه کرد که در آن به صورت صریح، واضح، روشن و مستقیم به نقد سیاست و رفتارهای سیاستمداران پرداختند؛ آثاری که برخی از آنها منطبق بر واقعیت و برخی دیگر نیز در تضاد با حقایق تاریخ و کنشهای آن سیاستمداران بودند با این همه ساخت آنها توانسته زمینهساز خلق درامهایی جذاب در تاریخ سینما شود.
انتهای پیام/