دلایل محبوبیت شهید قاسم سلیمانی هر چه باشد، حضور دهها میلیون نفر در مراسم تشییع و بدرقه فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران، نشان داده است اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران همچنان دوستدار و علاقهمند به افرادی هستند که هر کدام نماد یا وجهی از منظومه عقیدتی انقلاب اسلامی ایران هستند. یا اینطور میتوان گفت که همچنان تنها فرزندان انقلاب هستند که میتوانند یک موج بیسابقه از مقبولیت و محبوبیت عمومی را در تراز آنچه در مراسمهای تشییع پیکر شهید قاسم سلیمانی دیدیم، ایجاد کنند.
اشتیاق مردم نهتنها در ایران، بلکه در گستره جغرافیای مقاومت در مراسم بدرقه و تشییع شهید سلیمانی یک واقعیت بسیار بزرگ را در مقابل دید همگان قرار داد و آن اینکه ملت و به تعبیری امت، همچنان دلداده مسیر انقلاب اسلامی و مردهای اصیل آن هستند. این مهمترین پیام، دلیل عمده ناراحتی و عصبانیت دشمنان جمهوری اسلامی و سربازان داخلی و خارجی آنهاست.
مراسمهای بدرقه پیکر پاک حاج قاسم سلیمانی و همرزمانشان و اشتیاق بینظیر مردم به پاسداران انقلاب اسلامی آنقدر مهم و واجد ارزش است که قاعدتا برای فهم مختصاتی از اثرات و ارزشها و پیامهای آن نیازمند گذشت زمان هستیم. با این حال چه خوب است اکنون و با فروکش کردن حدودی از احساسات و التهابات ۲ هفته اخیر، هر کسی در حد وسع خود به روایت و تفسیر آنچه از این حماسه بزرگ و اطراف آن دیده و فهمیده است، بپردازد.
۱- حاج قاسم سلیمانی از جنس مردان روزهای نخست انقلاب و مردان صدیق و خوشعهد روزهای دفاعمقدس بود. او از جنس همت و باکری و کاظمی و باقری و متوسلیان و زینالدین و دیگر همرزمانش بود. حاج قاسم یکی از بازماندههای فرماندهان محبوب و خوشنام دفاعمقدس مردم ایران در مقابل تهاجم رژیم بعث بود؛ فرماندهان محبوبی که هر کدام قهرمان مردم ایران شدهاند؛ قهرمانانی که تربیتیافته مکتب خمینیکبیر (ره) بودند و تمام هستی خود را صادقانه و خالصانه برای انقلاب، اسلام، ایران و مردم فدا کردند. سلیمانی یکی از بازماندگان آن قافله بود؛ قافلهای که عرق میریختند، جان میدادند، خون میدادند تا خرمشهر را از دست نجس بعثیها خارج کنند و به وقت نصر، مراد آنها خمینی (ره) به آنها نهیب میزد و میگفت «خرمشهر را خدا آزاد کرد» تا فرزندانش را در اوج فتح و پیروزی، از صحنه نبرد به مقام فنای فی الله رهنمون کند. سلیمانی از نسل سربازان و سرداران پاکبازی بود که با وجود پایان جنگ و امکان حضور موثری که در دیگر حوزهها برای پیش بردن کاروان انقلاب اسلامی داشت، اما نسبت به سیاست و پست و جایگاه نظرپاک بود! او که در دانشگاه انسانساز جنگ، یک عارف حقیقی شده بود، در سپاه قدس، اگرچه شمایلی سخت و نظامی داشت، اما تکلیف صدور نرمافزار انقلاب اسلامی ایران و تشکیل سپاه بدون مرز انقلاب اسلامی را بر عهده گرفت.
یکی از رموز محبوبیت سردار سلیمانی، همین شباهت بیش از اندازه او به فرماندهان محبوب دفاعمقدس و حراست او از این سلوک الهی بود.
۲- حاج قاسم سلیمانی نماد سیاست منطقهای جمهوری اسلامی ایران بود. فرمانده نیروی قدس، سیاست ایجاد جغرافیای مقاومت و ابتنای آن بر مفاهیم و مواریث جهاد در منظومه فکری انقلاب اسلامی ایران را پیش برد. او وجهی از مبانی انقلاب و اهداف انقلاب را فرماندهی میکرد که تمایز و تعارض جمهوری اسلامی ایران با هندسه ظالمانه حاکم بر جهان و منطقه را برجستهتر میکرد. پس از ترسیم جغرافیای مقاومت، سلیمانی فرامین و رهنمودهای آیتالله خامنهای برای ساختارمند کردن هندسه عقیدتی انقلاب اسلامی بر گستره جغرافیای مقاومت را تا حدود بسیار زیادی محقق کرد. او که در کوران دفاعمقدس و در کلاس انسانسازی امام خمینی (ره) یک مجاهد و عارف آبدیده شده بود، در حسینیه ارشاد امام خمینی (ره) افقهای جدیدی برای ماندگاری و بهروزی انقلاب اسلامی و ایجاد تمدن نوین اسلامی را پیش روی خود دید. حاج قاسم فرمانده میدانی سپاه فرامرزی مقاومت شد و برای اولینبار سرداری از ایران فرمانده قلوب مردمانی از مرزهای چین و هند گرفته تا سواحل مدیترانه و خلیج عدن و شمال آفریقا شد. اما این همه آن چیزی نبود که حاج قاسم سلیمانی در مقام فرماندهی نیروی قدس بدون مرز ایران انجام داد. هنر و ظرافت حاج قاسم در این گستره تنها به تشکیل ارتش مردمی مجهز به قدرتمندترین مبانی دینی و عقیدتی محدود نشد، بلکه او راهنماییهای لازم را برای اینکه همین مردم مجاهد خود بر امورشان مسلط شوند و نظامات عادلانه و مردمسالار ایجاد کنند، دریافت و بخوبی در کریدورهای غیررسمی و دیپلماتیک به منصه ظهور رساند. او در حکم یک فرمانده میدانی، مقدمات این تمدن جدید را فراهم کرد و پیش برد. حاج قاسم شاید بیش از دیگران اهمیت راهبردی نگاه رهبر انقلاب به ایجاد تمدن مقاومت را شناخت و بیشتر از دیگران ثمرات پدیدار شدن این پهنه عقیدتی مهم را میدانست. شاید راز علاقه عجیب او به رهبر انقلاب و تبعیت محض او از فرامین ایشان تا حدود زیادی به همین شناخت و آگاهی او از معماری جهان مقاومت مرتبط بود.
بر همین اساس یکی از مهمترین پیامهای حضور بیسابقه مردمی در مراسمهای بدرقه و تشییع شهید قاسم سلیمانی، تایید رسمی و علنی سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی توسط اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران است.
۳- حاج قاسم سلیمانی یک ضدآمریکایی به تمام معنا بود. نه در مقام حرف، بلکه او در عمل جایی قرار داشت که مهمترین مانع بر سر راه منافع جنگی آمریکاییها در منطقه و مهمترین مهره در مقابل تحرکات آمریکاییها در صفحه شطرنج سیاست بوده است. اساسا جایگاه او به عنوان فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نوک پیکان بردارهای اقدامات او را در مقابل آمریکا قرار میداد. در عراق او شکست حداکثری اهداف «پل برمر» و ایجاد مقاومت مردمی عراق برای جلوگیری از چپاول اموال و سرمایههای عراق را بنیان گذاشت. خروج بخش عمدهای از نظامیان آمریکایی از عراق نخستین میوه ایجاد مقاومت مردمی علیه آمریکا در این کشور بود. درباره نقش سردار سلیمانی در ایجاد نیروی حشدالشعبی و سیطره آنها بر تروریستهای دستآموز آمریکاییها نیز بارها و بارها گفته شده است. نقش سردار سلیمانی در فرآیند دولتسازی عراق و حاکمیت مردم عراق بر امورشان نیز بسیار مهم بود؛ به گونهای که ۱۵ سال پس از اشغال نظامی عراق توسط آمریکا، مردم این کشور در انتخابات پیشین یک مجلس و یک دولت مردمی و ضدآمریکایی را بر سر کار آوردند. در سوریه نیز حراست سردار سلیمانی از حکومت مستقر مرکزی و تاراندن تروریستها یکی دیگر از اهداف آمریکاییها را نقش بر آب کرد. در لبنان نیز سلیمانی مجری سیاست جمهوری اسلامی ایران برای حراست از نظام حکومتی و مردمنهاد لبنان در مقابل رژیم صهیونیستی بود و هم در جنگ ۳۳ روزه و هم پس از آن در فتنههای داخلی لبنان، او توانست از نظم جدید حاکم در این کشور کوچک، اما مهم منطقه بخوبی حراست کند و نقشههای آمریکاییها برای ایجاد ناامنی در لبنان با هدف افزایش ضریبهای امنیتی برای رژیم صهیونیستی را نقش بر آب کند. در یمن نیز مقاومت شکل گرفت و جغرافیای مقاومت توانست به خلیج عدن و بابالمندب گسترش یابد و در همین مدت کم نیز انصارالله توانست استانداردهای لازم برای مقابله هم در جبهه جنگ و هم در ایجاد ساختارهای حاکمیتی را بخوبی بیاموزد و یک تحقیر تمامعیار را برای دوست و متحد آمریکا در منطقه یعنی رژیم سعودی رقم بزند. در افغانستان نیز آمریکاییها نتوانستند پس از ۱۹ سال یک حکومت غربگرای وابسته به خود را بنیان گذاشته و تثبیت کنند. آمریکاییها در تمام این جبهه از ایران و جریان مقاومت شکست خوردند و جبهه مقاومت توانست از مردم مظلوم منطقه در مقابل سیاستهای چپاولگرانه آمریکا پاسداری کند. همین تحقیر آمریکاییها بود که در انتخابات ریاستجمهوری گذشته آمریکا زبان ترامپ را دراز و پس از آن با آن لحن مضحک بارها از هدر رفتن ۷ تریلیون دلار سرمایهگذاری آمریکا در منطقه گلایه کرد. بر همین اساس میتوان گفت ملموسترین اقدامات ضدآمریکایی ایران طی ۲۰ سال گذشته در قالب سیاستها و فعالیتهای نیروی قدس سپاه و جبهه منطقهای مقاومت انجام شده است. ترور حاج قاسم سلیمانی توسط آمریکاییها و ادبیات توهینآمیز ترامپ و سایر مقامات کاخ سفید علیه سردار محبوب مردم ایران به وضوح کینهتوزی آمریکاییها از فرمانده نیروی قدس و دوستان و همرزمانش را نشان میدهد. در واقع مهمترین سند و نشانه ضد آمریکایی بودن حاج قاسم سلیمانی، ترور وی توسط آمریکا و اعلام رسمی پذیرش این ترور توسط شخص رئیسجمهور آمریکاست.
بدون تردید یکی از دلایل تهییج و ترغیب مردم به حضور در مراسمهای بینظیر بدرقه و تشییع فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران، کینه مردم ایران از آمریکا و خشم آنها نسبت به اقدام بزدلانه در ترور سردار سلیمانی بوده است. شاید این اجماع ملی بر آمریکاستیزی بزرگترین نمود احساسات و مطالبات ضدآمریکایی مردم ایران تاکنون بوده است و حتی حوادثی مانند فتح لانه جاسوسی نیز تا این اندازه احساسات ضدآمریکایی مردم ایران را ملموس و محسوس نشان نداده است. از همین رو است که رهبر انقلاب تاکید کردهاند مطالبه انتقام از سوی مردم ایران و حضور گسترده آنها در مراسم بدرقه و تشییع سردار سلیمانی، به مثابه اهرم قدرت و مشروعیت و مقبولیت برای شلیک موشکهای ایران به مقر نظامیان آمریکایی در پایگاه عینالاسد عراق بوده است.
۴- شهید سپهبد قاسم سلیمانی به واسطه ویژگیهای شخصیتیاش که او را در قامت یک انسان متواضع و مردمی و صادق نشان میداد، هم مورد اعتماد مردم بود و هم واجد احترام مردم. از سوی دیگر به واسطه نقشی که سلیمانی در تامین امنیت داشت، احساس مؤانست نزد جامعه و این سردار سپاه به طرز بیسابقهای پدیدار شد. از سوی دیگر سلوک سیاسی و مدیریتی حاج قاسم نیز درسآموز است. شاید هیچگاه سیاسیون و نخبگان ایرانی بیانیه حاج قاسم در اعلام عدم کاندیداتوری در انتخابات ریاستجمهوری را فراموش نکنند. در حالی که در صورت ورود وی به کارزار انتخابات در قامت یک کاندیدا، محبوبیت او چنان بود که سایر رقبا باید بساط خود را از کارزار انتخابات جمع میکردند، اما حاج قاسم سلیمانی در عین حال که مهمترین راهبرد سیاست منطقهای ایران را پیش میبرد، چشمداشتی به ظواهر و منافع سیاسی نداشت. او بنا به گفته خودش سالها بود کاندیدا شده بود، اما نه در انتخابات سیاسی، بلکه کاندیداتوری برای شهادت. نقل قول معروفی از حاج قاسم سلیمانی روایت کردهاند که میگوید سالهاست در جبههها به دنبال قاتل خود میگردم و او را نمییابم. این مرتبه خلوص و عزم یک انسان در ترک دنیا را در کدام مکتب میتوان یافت؟ سلیمانی با این خصایص شخصی و با آن ویژگیهای مهم عقیدتی و سیاسی، حالا خود به یک مکتب و در کنار آن به یک خاکریز بزرگ در مقابل دشمنان جمهوری اسلامی تبدیل شده است. سلیمانی اگر چه قهرمان مردم ایران و ملتهای منطقه است و سالهای سال مادران افغان و ایرانی و عرب برای فرزندانشان از رشادتهای حاج قاسم روایتها و داستانها خواهند گفت، اما آنچه پس از بدرقه بیسابقه پیکر پاک او و همرزمانش میتوان فهمید، این است که او اکنون فراتر از یک قهرمان، تبدیل به یک گفتمان شده است. گفتمان سلیمانی امتزاجی از خصایص انسانی و راهبردهای عقیدتی و سیاسی است؛ یک انسان مخلص و پاک و یک سرباز و سردار انقلابی استکبارستیز. سلوک سلیمانی مانند یک دستورالعمل و نسخه انسانساز در تراز مدیر و مجاهد انقلابی شفابخش است و ویژگیهای انقلابی و سیاسی او همچون یک مرز و منظومه بسیار شفاف و تفسیرناپذیر در مسائل مختلف داخلی و خارجی راهگشا و چراغ راهنماست.
***
این موارد تنها بخشی از مهمترین نکاتی است که شاید بتوان آن را تحت عنوان شناسنامه حاج قاسم سلیمانی شناخت. اما با نگاهی وسیعتر، حاج قاسم سلیمانی را میتوان شناسنامه جریان مقاومت دانست. او الگو و نمود و تبلور عینی جهاد در منظومه انقلاب اسلامی ایران است. اگر تا پیش از این در توصیف و ضرورت جهاد و مقاومت باید به وجوه متنوع اثرگذاری این مفهوم در شئون مختلف پرداخته میشد و از این منظومه بزرگ و الهی در مقابل گزند منافع سیاسی پاسداری میشد؛ حالا با نام سلیمانی، با محبوبیت سلیمانی و با نفوذ سلیمانی در قلبها و عقلها میتوان امیدوارانه به ماندگاری این مفهوم و اثرگذاری آن در جغرافیای وسیع غرب آسیا نگریست.
منبع: وطن امروز
انتهای پیام/