سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

روایت فداکاری های همسر یک جانباز را «در حسرت یک آغوش» بخوانید

«در حسرت یک آغوش» خاطرات همسر یک جانباز است که عاشقانه از همسرش پرستاری کرد.

به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات  گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، کتاب «در حسرت یک آغوش»، خاطرات شفاهی زهرا رحیمی همسر شهید سید محمد موسوی است که توسط سعیده زراعتکار به رشته تحریر در آمده و خاطرات بانویی است که ۳۴ سال عاشقانه از همسر جانبازش پرستاری کرد.

این کتاب در ۴ فصل با نام فصل‌های سال؛ بهار، تابستان، پاییز و زمستان این داستان‌های زیبا را روایت می‌کند.

در بخشی از کتاب «در حسرت یک آغوش» می‌خوانیم:

مدتی بود که خبردار شده بودیم قرار است چندین نفر از جانبازان قطع نخاعی را برای مداوا از ایران به آلمان بفرستند. پروندۀ پزشکی سید هم در کمیسیون مطرح شده بود و منتظر خبر بودیم.

هنوز روز‌های اول شروع ساخت خانه بود که از بنیاد شهید اطلاع دادند محمد هم یکی از اعضای تیم اعزامی به آلمان است. بلاتکلیف بودم که باید خوشحال باشم یا ناراحت؛ گاهی خوشحال می‌شدم و می‌گفتم شاید سید برود و آن جا بتوانند گلوله‌ای را که شش سال زیر نخاع گردنش جا خوش کرده، درآورند و از این شرایط خلاص شود، گاهی هم ناراحت می‌شدم به خاطر دوری‌اش. خیلی این حس دوگانه‌ام را با او در میان نمی‌گذاشتم، اما خودش بیشتر موافق رفتن بود. پیشنهاد رفتن به آلمان امیدی دوباره را در دلم ایجاد کرده بود؛ امیدی که چند ماهی می‌شد به دلم رخنه نکرده بود.

سید مهیای رفتن شد. گفتند خیلی طول نمی‌کشد، نهایتاً یک ماه. باید تنها می‌رفت.گفتند: «نمی‌شه برای هر نفر یک همراهی ببریم. خودمون باهاشون همراه می‌فرستیم.» سید رفت. بیشتر از من برای بچه‌ها سخت بود. چند سالی بود که سید تمام‌وقت کنار بچه‌ها بود. از شروع کلاس اولِ سمیه سه ماه می‌گذشت. مجبور بودم بیشتر روز‌های هفته را به خاطر مدرسۀ سمیه در کاشمر بمانم. هر چند روز یک بار به بنیاد جانبازان می‌رفتم تا خبر از سید بگیرم. می‌گفتند رسیده و حالش خوب است و قرار است اقدامات درمانی آغاز شود.

رفتن سید از مرز یک ماه گذشته بود، اما خبری از برگشتش نبود. علت را که پرسیدم گفتند درمانش طول کشیده است. دلم می‌خواست با او صحبت کنم تا لااقل خیالم راحت شود که خوب است. شماره‌ای به من دادند. به مخابرات رفتم. شماره را برایم گرفتند و بعد از چندین تماس به سید وصل شد. از شرایط و حالش تعریف می‌کرد؛ اما تنهایی کمی آزرده خاطرش کرده بود. می‌گفت یک ماه است که تک و تنها داخل یک اتاق است و با هیچ کس صحبت نکرده، جز یکی دوباری که مترجم به سراغش آمده و دربارۀ شرایط و وضعیتش سؤال کرده، چرا که سید آلمانی نمی‌دانست.

گفتنی است کتاب «در حسرت یک آغوش» سعیده زراعتکار توسط نشر ستاره‌ها وارد بازار نشر شده است.
انتهای پیام/

برچسب ها: ادبیات ، کتاب
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.