سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

روایت دست اول از آخرین ساعات زندگی شهید سردار سلیمانی

یکی از نیروهای لشکر فاطمیون روایت جالب و شنیدنی را از روز قبل ترور شهید سردار قاسم سلیمانی در صفحه شخصی خود منتشر کرد.

به گزارش خبرنگار حوزه اخبار داغ گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان، یکی از نیروهای لشکر فاطمیون روایت دسته اول و شنیدنی از روز پنجشنبه، آخرین روز و ساعات حیات سردار رشید اسلام شهید سپهبد قاسم سلیمانی را در فضای مجازی منتشر کرد که مورد توجه بسیاری از کاربران اینستاگرام قرار گرفت.

این رزمنده که روز قبل از ترور سردار سلیمانی در جلسات متعدد همراه او بوده است، در اینستاگرام خود می‌نویسد:

آخرین روز ....
پنج‌شنبه (۹۸/۱۰/۱۲)
ساعت ۷ صبح/ دمشق
با خودرویی که دنبالم آمده عازم جلسه می‌شوم.
هوا ابری است و نسیم سردی می‌وزد..
ساعت ۷:۴۵ صبح
به مکان جلسه رسیدم.
مثل همه جلسات تمامی مسئولین گروه‌های مقاومت در سوریه حاضرند..
ساعت ۸ صبح
همه با هم صحبت می‌کنند... درب باز می‌شود و فرمانده بزرگ جبهه مقاومت وارد می‌شود.
با همان لبخند همیشگی با یکایک افراد احوالپرسی می‌کند.
دقایقی به گفتگوی خودمانی سپری می‌شود تا اینکه حاج‌قاسم جلسه را رسما آغاز می‌کند...
هنوز در مقدمات بحث است که می‌گوید.
همه بنویسن، هرچی می‌گم رو بنویسین!
همیشه نکات را می‌نوشتیم، ولی اینبار حاجی تاکید بر نوشتن کل مطالب داشت..
گفت و گفت... از منشور پنج‌سال آینده ... از برنامه تک‌تک گروه‌های مقاومت در پنج‌ سال بعد... از شیوه تعامل با یکدیگر... از...
کاغذ‌ها پر می‌شد و کاغذ بعدی...
سابقه نداشت این حجم مطالب برای یک‌جلسه.
آن‌هایی که با حاجی کار کردند می‌دانند که در وقت کار و جلسات بسیار جدی است و اجازه قطع‌کردن صحبت‌هایش را نمی‌دهد، اما پنجشنبه اینگونه نبود... بار‌ها صحبتش قطع شد، ولی با آرامش گفت؛ عجله نکنید، بگذارید حرف من تموم بشه....
ساعت ۱۱:۴۰ ظهر
زمان اذان ظهر رسید
با دستور حاجی نماز و ناهار سریع انجام شد و دوباره جلسه ادامه پیدا کرد!
ساعت ۳ عصر
حدود هفت ساعت! حاجی هرآنچه در دل داشت را گفت و نوشتیم.
پایان جلسه...
مثل همه جلسات دورش را گرفتیم و صحبت‌کنان تا درب خروج همراهیش کردیم.
خوردویی بیرون منتظر حاجی بود.
حاج‌قاسم عازم بیروت شد تا سیدحسن‌نصرالله را ببیند....
ساعت حدود ۹ شب
حاجی از بیروت به دمشق برگشته
شخص همراه‌ش می‌گفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و خداحافظی کردند.
حاجی اعلام کرد امشب عازم عراق است و هماهنگی کنند.
سکوت شد...
یکی گفت.
حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نرین!
حاج‌قاسم با لبخند گفت.‌
می‌ترسین شهید بشم!
باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد
_ شهادت که افتخاره، رفتن شما برای ما فاجعه‌ست!
_ حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم
_ ...
حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمرده‌شمرده گفت:
میوه وقتی می‌رسه باغبان باید بچیندش، میوه رسیده اگر روی درخت بمونه پوسیده می‌شه و خودش میفته!
بعد نگاهش رو بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضی‌ها اشاره کرد؛ اینم رسیده‌ست، اینم رسیده‌ست....
ساعت ۱۲ شب
هواپیما پرواز کرد.
ساعت ۲ صبح جمعه
خبر شهادت حاجی رسید
به اتاق استراحتش در دمشق رفتیم
کاغذی نوشته بود و جلوی آینه گذاشته بود..
(راوی؛ ستاد لشکر فاطمیون)

انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۹
در انتظار بررسی: ۰
الهه
۱۴:۰۸ ۱۱ مهر ۱۳۹۹
بی تو حس می کنم چیزی در دنیا کم است کاش بودی و دنیا کامل می شد . سردارم دلمان برایت خیلللللی تنگ شده
راضیه
۲۲:۵۵ ۱۰ بهمن ۱۳۹۸
تنها ظهور گل نرگس میتواند آتش دل ما را که از دوری سردار زبانه میکشد، خاموش کند.
ناشناس
۱۶:۳۹ ۰۹ بهمن ۱۳۹۸
فقط جايتان خاليست و دلتنگيم....
ناشناس
۰۶:۱۹ ۰۹ بهمن ۱۳۹۸
حاج قاسم عزیز ایران عزیز دل رهبرومالک اشترسیدعلی به خداقسم که داغت آنقدرجانسوز است که سینه مان برای همیشه میسوزد،چگونه مخلصانه وعاشقانه برای خدابندگی ودر راه دین خدا جان افشانی کردی که اینقدرعزیز دلهاشدی این دنیا که لیاقت نداشتیم خدا کند آن دنیا مقام و مرتبه آن را بدانیم گرچه چون تویی رانیازبه دعای ما نیست اما ازخداوند میخواهیم تورا همنشین آل الله و زانو به زانوی پنج تن آل عبا قراردهدان شاءالله
ای بزرگ مردتاریخ درعین تواضع وای عبد صالح خداما
را هم شفیع باش
زملازمان سلطان که رساند این دعا را
که به شکرپادشاهی زنظرمران گدا را
ناشناس
۰۲:۱۸ ۰۹ بهمن ۱۳۹۸
داغت سنگین سردار
ناشناس
۱۶:۵۷ ۲۵ دی ۱۳۹۸
دلم خیلی برایت تنگ شده
م.ک
۱۷:۴۷ ۲۴ دی ۱۳۹۸
سردار خیلی دلتنگتیم
M
۱۵:۵۷ ۲۴ دی ۱۳۹۸
الله اکبر
مهرو
۱۳:۵۳ ۲۴ دی ۱۳۹۸
من آمادگی مرگ را ندارم
خیلی کارهاست که برگردنمه

خوش به حال سردار..........