آوی باخنهایمر، نویسنده، محقق، استاد دانشگاه و باستانشناس استرالیایی دانشگاه کمبریج است که ریاست دفتر پژوهشهای مؤسسه مطالعات تاریخ و جامعه ایران باستان را برعهده دارد.
او متولد تهران است. پدر او آلمانی و مادرش ایرانی است. نخستین مطالعات باستانشناسی در آرامگاه ناتمام داریوش سوم در تخت جمشید توسط وی انجام شد و این روزها نیز مشغول بررسی دروازه نیمه تمام اردشیر سوم در تخت جمشید است. جمع آوری نخستین فرهنگ لغات زبان هخامنشی فارسی باستان از دیگر فعالیتهای اوست. ضمن آنکه تخصص او در زمینه تاریخ و باستانشناسی هخامنشی منجر به همکاری نزدیکش با موزه ملی ایران و سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد یونسکو شدهاست.
استاد دانشگاه و باستانشناس دانشگاه کمبریج میگوید: هرچند آنها توانستند ترجمه خوبی ارائه دهند، اما اینکه آیا هر یک از علامتهای میخی دقیقا چه آوایی دارد و اینکه آیا گرامر این زبان چگونه بوده، هنوز جای تحقیق و بررسی دارد. ضمن آنکه طی این سالها شاهد سایش و فرسایش کتیبه بیستون بودیم. میدانیم افرادی که برای نخستین بار کتیبه بیستون را مطالعه کردند با دوربین و از پایین آن را خواندند که به دلیل فاصله و زاویهدار بودن میتوان تایید این خوانش را زیر سوال برد.
باستانشناس و ایرانشناس تصریح میکند: با زیر سوال رفتن این خوانش؛ ارایه ترجمه جدید یا ترجمه دقیق از کتیبه بیستون و مطالعه مشخصات اثر و فرسایشهایی که بر روی آن انجام شده، الزامی به نظر میرسد. در سال ۱۹۱۷ "وایسهوفر" هر سه کتیبه بیستون که به زبانهای آکدی، ایلامی و فارسی باستان است را خوانش کرد و مطابقت داد. به غیر از آن عملا هیچ مطالعه تطبیقی و زبانشناسی بر روی این کتیبهها انجام ندادهایم تا تفاوت معنایی بین کتیبههای اکدی، ایلامی و فارسی باستان را عنوان کنند. دراین میان، وایسهوفر فقط خوانش انجام داد و معنا نکرد. او تنها عنوان کرد در کتیبه ایلامی چه نوع آواهایی وجود دارد و با چه ترتیبهایی عنوان شده. هدف ما آن است که سوالهایی برای پژوهشها طراحی کنیم تا بتوانیم به جوابهای مناسب برسیم.
این باستانشناس ایرانیالاصل با اشاره به آنکه اکنون تصویربرداری ستون یکم کتیبه فارسی بیستون به اتمام رسیده، در ادامه میگوید: در حال خوانش علامتهای آن هستیم. سعی ما بر آن است تا بتوانیم در آینده ترجمهای خوب از آن ارائه دهیم.
باخنهایمر در پاسخ به این سوال که آیا تفاوتهای مشخصی در مورد خوانش امروز با خوانشهای گذشته از این کتیبه شاهد هستیم، میگوید: به اعتقاد من در برخی از جاها مشخص است افرادی که در گذشته بر روی این کتیبه کار کردهاند به صورت تقریبی و تخمینی درباره آنچه که خواندهاند نظر دادهاند؛ امروز متوجه شدهایم که شاید بسیاری از این خوانشها نادرست باشد، مخصوصا در نقاطی که شاهد فرسایش هستیم این امر هویداتر است. این فرسایشها در نقاطی که آب در آن جریان داشت بیشتر نمود پیدا کرده. ضمن آنکه آب علاوه بر فرسایش سنگ میتواند لایه رسوبی روی آن درست کند و نوشتهها را بپوشاند. اگر بتوانیم از تصویربرداری استفاده کنیم که زیر لایههای رسوب را نشان دهد، میتوانیم خوانش بهتری داشته باشیم. اکنون یک گروه آلمانی مشغول این کار است و دکتر هنکلمن؛ سرپرستی این گروه را برعهده دارد. سعی ما بر آن است یافتههای خود را با آنچه آن گروه ارائه میدهد، تطبیق دهیم.
وی همچنین از تفاهمنامهای خبر داد که قرار است بین دانشگاه کمبریج و وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی منعقد شود.
این پژوهشگر دوره هخامنشی با تاکید برآنکه خوانش ستون اول به پایان رسیده، درخصوص آنچه میتوان از این خوانش برداشت کرد، میگوید: کاتبان به دستور داریوش اول پادشاه هخامنشی کتیبه بیستون را نوشتهاند. متن کتیبه به داستانی اشاره دارد که چگونگی به قدرت رسیدن داریوش را نشان میدهد سپس به تلاشهای داریوش در خصوص متحد نگاه داشتن امپراتوری هخامنشی میپردازد. اینکه او با چه روشهایی کار را انجام میداد و... تمام این کتیبه در قالب اول شخص نقش شده به این معنا که داریوش از زبان خود میگوید چنین کارهایی انجام داده است. بهطور مثال: سواران خود را از رود دجله عبور دادم سپاه دشمن خود را شکست دادم و ...
استاد دانشگاه و باستانشناس استرالیایی دانشگاه کمبریج ادامه میدهد: بخش ابتدایی ستون اول شجرهنامه داریوش اول را نقل میکند و داریوش توضیح میدهد که چرا چنین حقی برای خود قائل است که بیاید و ایالتهای مختلف را آرام کند. او توضیح میدهد همانطور که کوروش از نسل هخامنش بود من هم از شاخهای دیگر از نسل هخامنش هستم و میشود نهمین پادشاه خانواده هخامنشیان. سپس توضیح میدهد کوروش را پسری بود که وقتی پسرش بعد از مرگ کوروش به سلطنت رسید، این دو برادر به نامهای بردیا و کمبوجیه برای سلطنت با یکدیگر رقابت کردند و ... اینگونه شد که کشور در آشوب فرورفت و اهورامزدا مرا یاری داد تا کشور را آرام کنم. اینگونه به نظر میرسد که داریوش در کتیبه بیستون تاریخ را برای آیندگان نقل میکند و مانند یک مورخ عمل میکند.
باخنهایمر در ادامه از کشف کتبیهای در قسمت بالایی کتیبه بیستون خبر داده و میگوید: یکی دیگر از اتفاقاتی که در بیستون رخ داد و تیم تحقیقاتی علاقمند است روی آن کار کند، این است که مطلع شدیم در قسمت بالایی صخره بیستون سمت راست کتیبه بیستون، کتیبه دیگری پیدا شده که بیش از کتیبه هخامنشی قدمت دارد. در آن بخش یک کتیبه ایلامی وجود دارد و متوجه شدیم احتمالا این کتیبه یک نسخه یا کپی اولیه برای کتیبه بیستون است که بعدها بعد از سنگنگاری بیستون آن کتیبه را با سنگ سابیدهاند. اکنون توانستهایم نقوش ظریفی از آن را پیدا کنیم که نیاز دارد بتوانیم با پهباد تصویربرداریهای لازم را انجام دهیم تا آن را بخوانیم این کتیبه در بالاترین نقطه کتیبه بیستون قرار دارد. احتمال میدهیم در دوره هخامنشیان بعد از آنکه کتیبه بزرگ نقش شد بر روی نوشته اولیه ساییده شد. شاید دلیل داشتن فضای بزرگتر نقش کتیبه باشد.
مطالعه دروازه ناتمام اردشیر سوم در تخت جمشید از دیگر پروژههای باخنهایمر در ایران است. او در این خصوص نیز میگوید: دروازه نیمه تمام اردشیر سوم یکی از پروژههایی است که مدتی است روی آن کار میکنیم. در دوره پایانی امپراتوری هخامنشیان به دلیل افول این امپراتوری و تهاجم اسکندر به پهنه ایران تعداد زیادی از پروژههایی که در تخت جمشید در دست احداث بود ناتمام باقی میماند از اینرو مطالعه این پروژهها از چند جهت میتواند برای ما حائز اهمیت باشد نخست آنکه متوجه میشویم پروژهها در دوره هخامنشی از ابتدا چگونه طراحی و چگونه ساخته میشدند در واقع میتوان در جریان روند ساخت پروژهها در دوره هخامنشیان قرار میگرفت. از نظر سنگشناسی نیز این تحقیقات به ما کمک میکند. همچنین میتوانیم روش سنگتراشان را مورد بررسی قرار دهیم. بین تحقیقاتی که ظرف ۲۰۰ سال گذشته در خصوص هخامنشیان انجام شده تاکید کمتری بر روی مطالعه پروژه ناتمام تخت جمشید صورت گرفت. البته نمیتوان از کاهش جذابیت مطالعات بر روی بناهایی که در دورههای آخرین پادشاهان هخامنشی ساخته شده نیز چشمپوشی کرد.
این باستانشناس در ادامه میگوید: چند پروژه ناتمام در تخت جمشید وجود دارد یکی از آنها مقبره داریوش سوم است که در جنوب تخت جمشید قرار دارد. مطلع هستم یکی از مرمتگران مشهور ایران کار مرمت آن آرامگاه ناتمام را به پایان رساندهاند. دروازه ناتمام اردشیر سوم نیز یکی از این پروژههاست که البته هیچ سند مشخصی نداریم که این دروازه را به اردشیر سوم نسبت دهد، اما مطالعات تاریخی این احتمال را به ما نشان میدهد. از آنجا که پروژههای هخامنشی بلندمدت و بیش از ۲۰ تا ۳۰ ساله بودند به نظر میرسد این پروژه از آن اردشیر سوم باشد.
استاد دانشگاه و باستانشناس استرالیایی دانشگاه کمبریج با بیان این مطلب که اکنون تصویربرداری هوایی و تصویربرداری از تک تک سنگهایی که در دروازه اردشیر سوم استفاده شده، انجام و نقشههای آن تهیه شده طراحیها انجام و مطالعات ساختاری صورت گرفتهاند، تاکید میکند: متوجه شدیم بنا بود در این بخش گاو بالدار وجود داشته باشد که اندازه آن بسیار بزرگتر از سایر بناهایی است که در تخت جمشید شاهد هستیم. حتی میتوان گفت اگر این بنا تمام میشد بزرگترین بنای تخت جمشید نام میگرفت. میتوان گفت دروازه ملل به لحاظ حجم و ارتفاع سه چهارم دروازه اردشیر سوم است.
به اعتقاد باخنهایمر، بررسیها نشان داده است کارکرد این دورازه ناتمام آیینی بوده یعنی قرار بود برای مراسمهایی که برگزار میشد شرکتکنندگان از دروازه اردشیر سوم عبور کنند و به حیاط بزرگ حیاط تالار سرستون برسند. تمام این صحبتها در حالی مطرح میشود که هنوز کارکرد کاخ ۳۲ ستون که در کنار دورازه ناتمام اردشیر سوم قرار دارد را نمیدانیم.
منبع:ایلنا
انتهای پیام/