سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

بازخوانی جنجالی‌ترین پرونده عشقی-جنایی تاریخ ایران/ ماجرای جنایت خیابان گاندی از زبان بازپرس پرونده

پرونده سمیه و شاهرخ یکی از جنجالی‌ترین پرونده‌های قتل دهه ۷۰ در کشور بود.

به گزارش خبرنگار حوزه حوادث و انتظامی گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، دی، ماهی است که در آن شاهد یکی از جنجالی‌ترین پرونده‌های عشقی- جنایی تاریخ ایران بودیم، پرونده‌ای خونین که بیش از ۳ روز طول کشید تا جنایت رخ داده در آن رسانه‌ای شود. حال بعد از ۲۳ سال به بازخوانی زوایای پنهان این پرونده می‌پردازیم.

زمستانِ ۲۳ سال پیش (دی ماه سال ۷۵)، یکی از خانه‌های ویلایی کوچه بیست و سوم خیابان گاندیِ پایتخت شاهد اتفاقی بود که در آن زمان، تیتر اول تمام رسانه‌های کشور شد.

ماجرایی که به زعم دو بازیگر اصلی آن بر اساس عشقی واقعی بود، امّا دود ناپختگی‌اش نه تنها در چشم آن‌ها، بلکه در چشم خانواده‌هایشان هم رفت و با قربانی کردن دو کودک معصوم، یک تراژدی جنایی، اما غم انگیز را رقم زد.

داستان عشق زودگذر دختر و پسر نوجوانی که نامشان همچنان در فهرست پرونده‌های جنایی تاریخ ایران جزء اوّلین‌هاست و هنوز هم با گذشت دو دهه از وقوع این ماجرا، اگر صحبت از عشق‌های خام نوجوانی و عواقب آن شود، نام‌ سمیه و شاهرخ به زبان می‌آید و حتی اگر خانواده‌ای بخواهد نوجوان یا جوان خود را از چنین عشق‌های کودکانه‌ای برحذر کند، قصه آن جنایت را روایت می‌کند و از تیتر‌های روزنامه‌های کاهی و بعضا سیاه و سفید آن زمان و مقایسه کردن سمیه نوجوان با یک دختر ۸ ساله حافظ قرآن که در آن دوران در میان اغلب خانواده‌ها محبوبیت داشت، سخن به میان می‌آورد.

پرونده قتل سمیه و شاهرخ در نیمه دهه هفتاد و عشقی که خودشان از آن سخن می‌گفتند مصداق واقعی این بیت بود: " عشق‌هایی کز پیِ رنگی بُوَد/ عشق نَبوَد، عاقبت ننگی بود!

در این سال‌ها و با گذشت بیش از دو دهه از وقوع این جنایت، نمونه‌های مشابه قتل سمیه و شاهرخ کم نیستند، امّا شاید عمده‌ترین دلیل چهره شدن این قتل در اجتماع، فضای بسته‌تر دهه هفتاد در مقایسه با امروز بود.

نبودن حمایت اجتماعی، افزایش آمار خشونت در جامعه، آموزش نادرست و... هریک به تنهایی از عوامل ارتکاب جرم‌هایی از این دست هستند و باعث به وجود آمدن ناهنجاری‌های اجتماعی می‌شوند. از این رو، این یک واقعیت است که نباید جرائم کوچک را بی اهمیت دانست، چرا که خود بستری برای تولد جرائم بزرگتر فراهم می‌کند و هنگامی که قبح چیزی در خانه و اجتماع ریخته شد، افراد به راحتی هرچه تمام‌تر به خود اجازه قانون شکنی می‌دهند.

پس از انتشار خبر قتل توسط سمیه و شاهرخ، برخی از مردم شروع به شایعه پراکنی و حتی قضاوت‌هایی کردند. امّا چند ساعت پس از وقوع این جنایت هولناک، پلیس وارد اصل ماجرا شد و سرتیپ ابوالفتحی، فرمانده وقت نیروی انتظامی تهران در جمع خبرنگاران اظهار کرد:«وقتی کارآگاهان در محل حادثه حاضر شدند، جسد پسر ۹ ساله خانواده به نام محمّدرضا را در وان حمام و دختر ۱۳ ساله به نام سپیده که خفه شده بود را در اتاق خواب کشف کردند. مادر خانواده که در این حادثه با ضربات چاقو مجروح شده بود در تحقیقات اولیه تناقضات آشکاری در گفته‌هایش داشت که مشخص می‌کرد جنایت توسط افرادی آشنا صورت گرفته است. ماموران در کمتر از ۱۰ ساعت به پسر ۱۶ ساله‌ای به نام شاهرخ به همراه دختر بزرگ خانواده مقتولان، به نام سمیه مشکوک شدند و آن‌ها را دستگیر کردند. متهمان اعتراف کردند که یک سال پیش در پارک با هم آشنا شده و دیدار‌های مخفیانه‌ای داشتند و قرار ازدواج با هم گذاشته بودند. آن‌ها اعتراف کردند که در روز حادثه به گمان مخالفت اعضای خانواده با ازدواج آن‌ها، اقدام به قتل خواهر و برادر سمیه کرده و ابتدا سپیده و سپس محمّدرضا را در وان حمام خفه کردند.»

وی در ادامه گفت: «خانواده مقتولان از امکانات رفاهی برخوردار بوده و از دستگاه ماهواره نیز استفاده می‌کردند و علت وقوع قتل، یادگیری قاتلان نوجوان از برنامه‌های ماهواره‌ای بود.»

هنگامی که دو قاتل نوجوان دستگیر شدند و دستگاه قضا کار خود برای بازجویی و رسیدگی به این پرونده جنایی را آغاز کرد، سمیه و شاهرخ لب به اعترافاتی گشودند که بهانه خوبی برای روزنامه‌ها و مجلات زرد بود، چرا که توانستند افکار عمومی به ویژه نوجوانان و جوانان آن نسل را تحت تأثیر و خود را کانون توجه آن‌ها قرار دهند. عشقی کودکانه و زودگذر که سناریوی آن به کودکانه‌ترین شکل ممکن نوشته شده بود، اما قربانیان بی گناه ۹ و ۱۳ ساله آن، این قصه را به یک تراژدی غم انگیز تبدیل کردند.

سمیه و شاهرخ برای رسیدن به خواسته خود دست به هر کاری زدند که تلخ‌ترین آن، قتل دو کودک معصوم بود. برخی انگشت اتهام را به سمت خانواده سمیه بردند و فکر می‌کردند شاید این دو در شرایطی نبودند که تصور درستی از ارتکاب جرم خود داشته باشند، در مقابل، برخی دیگر بدون هیچ امّا و اگری این دو نوجوان شانزده ساله را مقصران اصلی این حادثه دانستند که هر دو دیدگاه ناشی از فشار روانی و احساسی حاکم بر جامعه آن زمان بود، چرا که با وجود انزجار از این عمل، با سمیه و شاهرخ نیز همدردی کرده و در دادگاه خیالی خود برای آن‌ها حکم‌های متفاوتی را صادر می‌کردند.

این عشق کودکانه آن قدر برای سمیه جدّی و بزرگ بود که حتی در روز بازجویی، با انگشتری در انگشتِ حلقه در دادگاه حاضر شد تا تعهد و وفاداری خود را به شاهرخ و حاضران نشان دهد و شاهرخ هم این کار او را بی پاسخ نگذاشت و در بخشی از این جلسه اذعان کرد: «هر وقت نمی‌تونستم سمیه رو ببینم، سرم رو به دیوار می‌کوبیدم.»

داستان جنایت خانه ویلاییِ خیابانِ گاندی از یک سال پیش از وقوع قتل و با آشنایی سمیه و شاهرخ در یک پارک شکل گرفته بود. این آشنایی در مدت زمان کوتاهی آن چنان پیش رفت که دیدار‌های پنهانی این دو نوجوان، شکل علنی تری به خود گرفت، به طوری که گاهی شاهرخ بدون اطلاع و دور از چشم پدر سمیه به خانه آن‌ها می‌رفت و سمیه نیز دعوت او به خانه‌شان را بی پاسخ نمی‌گذاشت.

این دو در دادگاه از مخالفت خانواده سمیه با ازدواجشان تا نقشه فرار و گریختن به شهری دیگر پرده برداشتند که التماس‌ها و اشک‌های مادر سمیه باعث بازگشت آن‌ها شد، اما این پایان ماجرا نبود و منجر به کشیدن نقشه شوم قتل شد که اگرچه نقطه پیکان به سمت مادر سمیه بود، امّا سپیده و محمدرضا قربانیان عشق کورکورانه خواهر بزرگتر خود و شاهرخ شدند.

"خواهرم رو صدا کردم، اومد داخل اتاق. شاهرخ هم بود. گرفتیمش. فکر می‌کرد شوخی می‌کنیم. می‌خندید. این طوری گلوش رو فشار دادیم و بعد آمپول هوا... دست و پا می‌زد و می‌گفت: تو رو خدا ولم کنین. بعد سراغ برادرم رفتیم. وقتی فهمید خواهرم رو کُشتیم، لگد زد. به زور به طرف وان بردیمش و سرش رو داخل آب کردیم. دست و پا می‌زد و بعد تموم شد."

این‌ها بخشی از اعترافات سمیه شانزده ساله‌ای بود که طبق شواهد موجود، در چهره او هیچ گونه احساسی دیده نمی‌شد و پخش ویدیویی از بازجویی او و شاهرخ از طرف روابط عمومی دادگستری تهران برای خبرنگاران، سکانس‌های متفاوتی را به همراه داشت.

از یک سرباز که در گوشه‌ای نشسته و صورت خود را به آرنجش تکیه داده بود و سعی می‌کرد اشک‌هایش را مخفی نگه دارد تا ذکر‌هایی که مادر سمیه زیرلب می‌خواند و سکوت سنگینی که حاکم بر فضا بود. حتی در شرایطی هم که دختر نوجوان از جزئیات ارتکاب قتل خواهر و برادرش صحبت کرد، مادرش نتوانست احساسات مادرانه خود را سرکوب کند و با وجود اینکه از مقتول بودن دو کودک خود ناراحت بود، از قاتل بودن سمیه‌اش درد بیشتری می‌کِشید، به طوری که با همان حس مادرانه، او را در آغوش می‌گرفت و موهایش را نوازش می‌کرد و حتی تشریح نقشه قتل مادر هم از مِهر مادری اش کم نکرد.

با این وجود، سمیه هنوز امیدوار به وساطت مادر برای بخشیده شدن از طرف پدر بود تا عشق کودکانه خود و شاهرخ را به سرانجام برساند، به طوری که رو به قاضی کرد و گفت: «آقای قاضی، من و شاهرخ میتونیم با هم ازدواج کنیم! اگر بابام سند بذاره، من میتونم از بازداشتگاه به خونه برم.»

با همان نگاه امیدوارانه به پدر خود التماس می‌کرد: "سند میذاری من بیام خونه؟ "که با نگاه سرشار از سکوت پدر و نوازش‌های مادر روبرو شد.

حمیدرضا گودرزی، بازپرس دادگاه سمیه و شاهرخ در گفت‌وگو با خبرنگار حوزه حوادث و انتظامی گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، به تشریح این پرونده پرداخت و گفت:روزی که ماجرای دو کودک در خانه‌ای در گاندی اعلام شد، اصلا قضیه به صورت یک جنایت داخلی مطرح نبود، بلکه تصور بر سرقت مسلحانه و قتل همزمان با آن از سوی مرتکبین سرقت وجود داشت.

وی افزود: پس از حضور در صحنه و بررسی ابعاد جنایت با توجه به دیوار‌های بسیار بلند ساختمان‌های اطراف که امکان ورود کسی از خارج از منزل وجود نداشت و با توجه به اینکه هیچ اشیاء و اموالی سرقت نشده بود و ردی و نشانه‌ای از ورود فرد یا افراد خارجی در صحنه مشهود نبود موضوع سرقت مسلحانه در همان ساعات اولیه منتفی شد و جریان به صورت یک جنایت داخلی مطرح شد.

بازپرس دادگاه سمیه و شاهرخ با اشاره به مادر سمیه به عنوان یکی از قربانیان نجات یافته از این قتل اظهار کرد: مادر خانواده که زنی دلسوز و مهربان بود، از طرح این موضوع که دخترش در جنایت دخالت داشته اجتناب می‌کرد و همین، کار را برای گروه تحقیق جنایی سخت کرد که به ناچار تحقیقات و پرسش‌های طولانی از سمیه دختر بزرگ خانواده با حدود ۱۶ سال سن شروع شد و پس از آن که سمیه بخشی از حقایق را مطرح کرد، تکمیل فرآیند قانونی جرم و کشف حقایق آغاز شد.

گودرزی در رابطه با آشنایی این دو نوجوان و انگیزه سمیه از انجام این قتل ادامه داد: پس از این اتفاق، معلوم شد که سمیه با پسر نوجوانی به نام شاهرخ طرح دوستی ریخته و با وی رابطه داشته است که به مراحل عمیق‌تر و طولانی تری انجامید و خانواده هم که از این ماجرا کاملاً مطلع بودند با ازدواج آن‌ها به طور جدی مخالفت کرده بودند. سمیه که خانواده‌اش را مانعی در راه ازدواج با شاهرخ می‌دید با تصورات بیمارگونه و ذهنی که از جهت روانی آشفته بود، تصمیم به از میان بردن تمام اعضای خانواده‌اش گرفت تا به تصور خودش بتواند در غیاب اعضای خانواده با شاهرخ ازدواج کند.

وی با اشاره به اقدامات دیگری که سمیه برای از بین بردن خانواده خود انجام داده بود، تصریح کرد: طبق اظهارات سمیه که به تأیید مادرش هم رسید، قبل از اقدام به قتل یک بار شیر گاز را بر روی خانواده باز کرده بود تا در حالت خواب باعث فوت همه اعضای خانواده شود که با مطلع شدن مادرش در نیمه‌های شب شیر گاز را بسته، پنجره را باز کرده و خانواده را از مهلکه رهانیده بود و پس از آن هم سمیه تعدادی مارمولک را داخل غذا ریخته تا به خورد اعضای خانواده بدهد و آن‌ها را بکشد که باز هم با توجه و اطلاع مادرش از این ماجرا جلوگیری شده بود.

بازپرس دادگاه سمیه و شاهرخ در ادامه به بی توجهی خانواده این دو نوجوان اشاره کرد و گفت: خانواده سمیه و شاهرخ هیچ اقدامی برای معرفی این دو نوجوان به روانپزشک نکردند که همین موضوع می‌توانست مشکلات فکری آن‌ها را لااقل کنترل و اداره کند؛ حتی مادر سمیه که پس از یکبار فرار دخترش و شاهرخ به اصفهان متوجه خطر جدی قضیه شده بود سعی کرد به جای آن که تدبیر جدی تری بیندیشد به نحوی موضوع را رفع و رجوع کند.

گودرزی در رابطه با پنهان کردن این مسئله مهم از طرف مادر سمیه بیان کرد: در گذشته موضوع ازدواج افراد کم سن و سال (حدود ۱۶ و ۱۷ ساله) در حالی که کاملاً با هیجانات دوران بلوغ مواجه بودند، عموماً مورد قبول خانواد‌ها نبود و حتی اکنون هم در جامعه چنین امری پذیرفته نیست.

وی افزود: در زمان برخورد با یک بحران جدی و عمیق بهتر آن است که تدبیری اندیشیده شود، این در حالی است که مادر سمیه سعی کرده بود بیشتر، این مسائل را پنهان کند و حتی پدر خانواده را هم کاملاً در جریان همه جزئیات قرار ندهد.

بازپرس این پرونده با اشاره به نقش اصلی سمیه در ارتکاب این قتل و الهام گرفتن او و شاهرخ از یک فیلم سینمایی افزود: در روز جنایت برنامه ریز اصلی سمیه بوده و شاهرخ کاملاً تحت تأثیر وی قرار داشت و چنین به نظر می‌رسد که اگر سمیه دست از سر این اقدامات بر‌می‌داشت، شاهرخ مسلماً هیچ اقدامی نمی‌کرد.

گودرزی گفت: از لابلای اظهارات متهمان چنین استنباط شد که شیوه ارتکاب جنایت را از روی یک فیلم سینمایی که قتل در وان حمام در آن به نمایش گذاشته شده بود، کپی برداری کرده بودند، امّا این موضوع مسئله عمده‌ای نبود، چرا که تماشای فیلم‌های جنایی و حتی مطالعه کتاب‌های جنایی عموماً ممنوعیتی برای افراد ندارد، گرچه تحت تأثیر همین ماجرا و نظایر آن مدت‌ها فیلم‌های جنایی با مطالعه جدی‌تری پخش می‌شد و حتی اخبار جنایی که شیوه ارتکاب قتل یا نحوه کشف جنایت را مطرح می‌کردند تحت بررسی و دقت جدی‌تری پخش می‌شدند، امّا پس از مدتی این موضع کاملاً منتفی شد، چون با وجود رسانه‌های وسیع که در اختیار عموم قرار دارد چنین اقداماتی موثر نبود و امکانپذیر هم نیست.

وی در خصوص نظر کمیسیون روانپزشکی مبنی بر جنون نداشتن سمیه و شاهرخ حین ارتکاب قتل خاطر نشان کرد: شاهرخ و سمیه در حین ارتکاب جرم مبتلا به جنون نبودند و روانپزشکان پس از مطالعات گسترده چنین اظهار نظر کردند که این دو نفر در حین وقوع جنایت مسئول اعمال و رفتار خود بودند، یعنی متوجه و آگاه بودند که چه افعالی را انجام می‌دهند، امّا وجود مشکلات روحی و عصبی در آن‌ها کاملاً ملموس بود.

بازپرس این پرونده درمورد تحولی که در سال ۱۳۹۲ در قانون مجازات اسلامی رخ داد، اذعان کرد:تحولی که در سال ۱۳۹۲ در قانون مجازات اسلامی رخ داد در زمان وقوع ماجرای سمیه و شاهرخ چنین اختیاراتی برای دادگاه‌ها وجود نداشت و اکنون طبق مواد ۹۱ و ۹۳ از قانون مجازات اسلامی، اگر افراد بالغ کمتر از ۱۸ سال ماهیّت جرم انجام شده یا حرمت آن را درک نکنند یا در رشد و کمال عقل آنان شبه وجود داشته باشد با توجه به سن آن‌ها به مجازات‌های پیش بینی شده محکوم می‌شوند که دادگاه می‌تواند مراتب آن را از پزشکی قانونی استعلام کند.

گودرزی با بیان این که در آن زمان، این قانون وجود نداشت، تصریح کرد: بین یک فرد بالغ زیر ۱۸ سال با یک فرد کاملا رشید مثلا ۲۵ ساله تفاوتی وجود نداشت که ممکن بود سمیه و شاهرخ هم طبق نظریه پزشکی قانونی شامل این موارد جدید شوند و راه‌های بهتری برای کمک روحی به آن‌ها وجود داشت.

وی در پاسخ به این سوال که " آیا اتهام شاهرخ مشارکت یا معاونت در قتل بوده است؟ " گفت: به دلیل اینکه در تحقیقات مشخص شد که در زمان قتل، شاهرخ در داخل وان حمام دست و پای بچه‌ها را گرفته بود و با همکاری سمیه آن‌ها را داخل وان فرو بردند و نگه داشتند، موضوع عملیات ارتکابی از طرف شاهرخ هم شرکت در قتل تشخیص داده شد، چون هر دو با هم بچه‌ها را به داخل وان فرو برده و نگهداشته بودند تا خفه شوند؛ بدین جهت اتهام هر دو متهم شرکت در ۲ فقره قتل عمدی تشخیص داده شد.

بازپرس این پرونده در رابطه با بخشش پدر سمیه و آزادی هر دو نوجوان پس از تحمل حبس چند ساله، اظهار کرد: پس از پایان دادرسی و صدور حکم قصاص پیش از آن که مهلت اعتراض و تجدیدنظرخواهی پایان یابد، خانواده اولیاء دم از هر دو متهم اعلام گذشت کردند که به لحاظ نقش مهم‌تر سمیه در ارتکاب جرم به حبس بیشتری محکوم شد و مدت‌ها پس از تحمل حبس هر دو متهم با آزادی مشروط از زندان آزاد شدند.

گودرزی با بیان اینکه پرونده سمیه و شاهرخ یکی از جنایی‌ترین پرونده‌های قتل در دهه‌های اخیر کشور است، تصریح کرد: بسیاری از خانواده‌ها در آن زمان همچون امروز فرزندان زیر ۱۸ سال داشتند که نگران آن‌ها و سرنوشت‌شان بودند و امروز هم نمی‌توانند به دیده بی‌توجهی بر چنین حوادثی نگاه کنند.این پرونده از یک طرف دلسوزی و تأثیر خانواده‌ها نسبت به دو کودک معصوم و بی‌گناه را همراه داشت، از یک طرف غم فرزندانی، چون سمیه و شاهرخ که در آتش یک جنایت می‌سوختند و دست و پا می‌زدند، در حالی که چهره و رفتار دردناک آن‌ها نشان می‌داد که اصلاً نمی‌توانند آدم‌های جنایتکاری باشند.

وی به یکی دیگر از دلایلی که باعث شده پرونده سمیه و شاهرخ یکی از پرونده‌های جنایی ایران در دهه‌های اخیر اشاره و خاطرنشان کرد: پدیده‌ای بنام عشق ورزیدن، دوست داشتن و دلباخته شدن در زندگی بشری یک پدیده واقعی است که نمی‌توان از آن فرار کرد، امّا جامعه آن روز‌ها اصرار داشت که از این واقعیت اجتماعی فرار کند و به همین خاطر، این موضوع که برای نسل نوپا و برای خانواده‌ها جاذبه داشت به طور جدّی محل توجه افکار عمومی قرار گرفت.

این بازپرس ادامه داد: پس از آن که جرائمی نظیر این ماجرا رخ داد و موضوع محل بحث و چالش جدّی در جامعه قرار گرفت و پس از منتشر شدن و در دسترس همگان قرار گرفتن خبر‌ها به صورت گسترده‌تر و بیشتر، به طور بدیهی از اهمیت چنین اخباری کاسته شد گرچه هرگز چنین ماجرا‌هایی به عنوان مسائل جدّی و چالش برانگیز جامعه هرگز اهمیت خود را ازدست نداده و نخواهند داد.

بازپرس پرونده سمیه و شاهرخ درباره این که قانون در مورد افراد زیر ۱۸ سال نیاز به اصلاحات دارد، تاکید کرد: هنوز هم قانون در مورد افراد زیر ۱۸ سال نیاز به اصلاحات جدی تری دارد و در حقیقت بیشتر افراد زیر ۱۸ سال در جامعه امروز به رشد و کمال عقلی و آگاهی مطلق نرسیده اند که مسئولیت تام و تمام رفتار خود را به عهده بگیرند، امّا این چنین وقایعی نیاز به بررسی جامعه شناسان و روانشناسان داشته و دارد که جای آن‌ها در آن روز‌ها خالی بود.

وی با اشاره به این که سمیه و شاهرخ از نظر روحی و روانی دچار بیماری روانی بودند، اما میزان بیماری آن‌ها به نحوی نبود که جنون تلقی شود، گفت: در این که سمیه و شاهرخ از نظر روحی و روانی دچار بیماری روانی بودند تردیدی وجود نداشت، امّا میزان بیماری آن‌ها به نحوی نبود که جنون تلقی شود.

گودرزی در پاسخ به این سوال که "مقصر اصلی این پرونده شاهرخ بوده یا سمیه؟ "بیان کرد:پاسخ واقعی آن است که هیچ کدام نه تنها مقصر نبودند بلکه مقصر اصلی خانواده و جامعه بود و بی توجهی آنان به شرایط جوانان؛ اما اگر سوال آن است که از نظر عملیات اجرایی منتج به جنایات چه کسی نقش بیشتری داشته قطعا و یقینا باید گفت سمیه مقصر اصلی بوده است چرا که اصرار او بر ارتکاب جرم و حتی باز کردن شیر گاز و نظایر آن نشان می‌دهد که او بر اجرای این ماجرا مصرتر بوده است و شاهرخ هم با وی در زمان وقوع جنایت همکاری و مشارکت داشته که به همین خاطر میزان حبس او هم کمتر تعیین شده بود.

وی ادامه داد: جامعه ما همیشه افراد زیر ۱۸ سال را طفل دانسته و اکنون هم می‌داند لذا هرگونه واقعه راجع به آن‌ها را به گونه‌ای توام با هیجانات عاطفی بررسی و دنبال می‌کند.

بازپرس پرونده سمیه و شاهرخ با تاکید بر این که جامعه ما هیچ وقت آمادگی روحی برای ازدواج بچه‌های زیر ۱۸ ساله را نداشته و ندارد، افزود: فکر می‌کنیم بچه هنوز درسش تمام نشده و هنوز شغل ندارد. صبح که از خواب بیدار می‌شود باید چای را بدهی دستش و هنگامی که می‌خواهد به مدرسه برود باید لوازم او را به دستش بدهد و وقتی این بچه در این سن و سال می‌خواهد ازدواج کند در وهله اول با مخالفت جدّی والدین روبرو می‌شود که این موضوع در آن روز‌ها بیشتر مطرح بود چرا که در آن زمان نه اینترنتی وجود داشت و نه فضای مجازی و اینستاگرام و حتی وسایلی که بچّه‌ها در سن و سال‌های بسیار پایین‌تر امروزه از آن‌ها استفاده می‌کنند. امروزه بچّه‌ها به هر جای جهان سرک می‌کِشند و چنین اطلاعات وسیعی دارند.

گودرزی در باره برداشته شدن گام‌هایی به منظور اصلاح قانون و چاره جویی برای نسلی که به عنوان کودک از آن یاد می‌شود گفت: قانونگذار با تصویب مواد ۹۳ و ۹۱ قانون مجازات اسلامی و بسیاری مواد دیگر گام‌هایی برای اصلاح قانون و چاره جویی برای نسلی که به عنوان کودک از آن‌ها یاد می‌کنیم، برداشته است، امّا هنوز هم با کنوانسیون‌های بین المللی فاصله زیادی داریم و اساسا باید مجازات قصاص برای این رده‌های سنی از صحنه قوانین موضوعه حذف شوند.

وی در پاسخ به این سوال که " از نظر قضایی، جنایت خیابان گاندی به عنوان یک معضل اجتماعی مورد بررسی قرار گرفت یا خیر؟ " اظهار کرد: از نظر قضایی، این پرونده و نظایر آن باعث شدند که به عنوان یک معضل اجتماعی مورد بررسی قرار گیرند و سبب ایجاد تحول در سیستم قانونگذاری کشوری شوند چرا که پس از آن، موضوع اتهامات افراد زیر ۱۸ سال با نگاه جدیدی مورد بررسی قرار گرفتند و تصویب مواد ۹۰,۹۱,۹۳ و دیگر مواد از قانون مجازات اسلامی از دلایل و نمونه‌های آن است.

بازپرس پرونده سمیه و شاهرخ در ادامه اضافه کرد: آن روز‌ها دست مراجع قضایی بسته بود و نمی‌توانستند براحتی در هر موردی تصمیم بگیرند، امّا اکنون با توجّه به اختیار تعیین مجازات‌های جایگزین حبس و نظایر آن، امکان اتخاذ تصمیمات مناسب تری وجود دارد گرچه نیاز به تحولات بیشتر در این زمینه هنوز هم احساس می‌شود و گرچه قصاص حق اولیا دم است، امّا با استفاده از اختیارات قانونی می‌توان در این موارد موانع جدّی تری ایجاد نمود و در راه حذف چنین مجازات‌هایی در مورد کودکان گام برداشت.

وی در پایان به جدا شدن مسیر زندگی سمیه و شاهرخ پس از تحمل چند سال حبس اشاره کرد و افزود: سمیه و شاهرخ پس از تحمل چند سال حبس، با صدور حکم آزادی مشروط آزاد شدند، امّا دیگر در پی رابطه با هم نرفتند و هریک راه خود را برگزیدند و این نشان می‌دهد که اگر هیجانات آن روز‌ها کنترل می‌شدند با گذشت زمان، قضیه رفع و رجوع می‌شد و همین زندگی جداگانه امروزی سمیه و شاهرخ حکایت از آن دارد که با توجّه خانواده به شرایط روحی جوانان و نوجوانان می‌توان گره از کار فروبسته آنان گشود.

توجه جدی به مشکلات نسل جوان و مسائل روحی و روانی آن‌ها و ایجاد دیوارهای آهنین و سدهای محکم در برابر افکار و خواسته‌هایشان کافی نیست، چراکه در موضوع روابط پنهانی و آشکار سمیه و شاهرخ فقط کافی بود خانواده‌های این دو نوجوان روزنه‌ای را به آن‌ها نشان دهند و امیدشان را کاملاً ناامید نکنند و با معرفی آن‌ها به یک روانپزشک و اعلام موافقت خود با یک نامزدی ساده، روابط سمیه و شاهرخ را به رسمیت در آورند و بر جرقه‌های خشم و جنایتی که در رفتار آن‌ها مشخص بود، سرپوش نگذارند؛ این در حالی است که خانواده این دو نوجوان عاشق پیشه با چشم پوشی بر احساسات تند آن‌ها و اجازه ندادن برای تشکیل زندگی مشترک، نه تنها اجازه هرگونه حرکت و اقدام مجاز و شرعی را از آن‌ها سلب کردند، بلکه باعث افسارگسیختگی خشم آن‌ها شدند که در نهایت منجر به این جنایت هولناک شد.

گزارش از فاطیماه میرزایی دخت


انتهای پیام/

برچسب ها: حوادث ، پرونده قتل
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۸۲
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۱۰:۴۵ ۲۷ آبان ۱۳۹۹
سمیه واقعا بی رحم بوده.. بعدشم شاهرخ بی رحم بوده..
این اسمش عشق نبوده.. پیروی از شیطان شهوت و هوس وجودشون باعث این جنایت شده و بس..
اسم عشق رو خراب کردن..
Unknown
۰۰:۵۶ ۱۵ خرداد ۱۳۹۹
خیلی بی رحمانه و جالب بود...واقعا نفهمیدم چیکار به خواهر و برادرش داشت:/من ۱۷سالمه مثل بقیه در جریان این قتل نیستم ولی خب بنظرتون ممکن نیس بازم دروغ گفته باشن و علت مرگ اون۲کودک چیز دیگه ای بوده باشه؟!
فاطمه
۱۷:۴۶ ۰۲ خرداد ۱۳۹۹
واقعا سمیه بعد از این ماجرا که مثل بمب صدش تو کل کشور پیچید ازدواج کرد؟؟؟؟ چه شوهر جوانمردی
ناشناس
۱۷:۵۷ ۲۰ دی ۱۳۹۸
اون وقتا ما هم نوجوون بودیم عشق و کشک زیاد نمیدونستیم چیه.سرمون تو کارخودمون بود
گاهی مجله و روزنامه میخوندیم برای سرگرمی که اونام توش از این خبرا بود یادمه یه دختر کوچولوی بیگناه رو هم پدر یا نامادریش کشته بودن ، این خبرا اون موقع برای ما خیلی ناراحت کننده بود و فکرمونو درگیر میکرد. اما الان انگار خیلی چیزا عادی شده.
سیده طوبی
۰۳:۳۱ ۲۰ دی ۱۳۹۸
من یادم میاد حتی تو روزنامه یه قسمت گفته بودن سمیه وقتی میخواست پاشه از اتاق بره بیرون ، شاهرخ برگشته بهش گفته ( نروووو سمیه ، نرو )
زهرا
۲۳:۴۸ ۱۹ دی ۱۳۹۸
من هم این پرونده رو یادم هست ولی واقعا آخرش نفهمیدم انگیزه شون از کشتن این دو بچه چی بود؟؟؟؟؟؟؟
ناشناس
۲۲:۲۳ ۱۹ دی ۱۳۹۸
من هنوز مطلبو نخوندم. ولی میگم
فقط اعدام.
ناشناس
۲۲:۰۷ ۱۹ دی ۱۳۹۸
فکر کنم الان هردو تیمارستان باشن.
ناشناس
۲۰:۴۷ ۱۹ دی ۱۳۹۸
لطفا اینجور مطالبی نزارید خودمان گرفتاری کم نداریم !!
مجید
۲۰:۰۲ ۱۹ دی ۱۳۹۸
پس از ۲۳ سال دوباره برایم یاد آوری شد و متاثر شد. امیدوارم با درک درست خانواده ها از نوجوانان زمینه های رفتار درست در آنها تقویت گردد
ناشناس
۱۹:۴۷ ۱۹ دی ۱۳۹۸
اين سالي يه بار كنكور جوونا رو ديوونه كرده
Abe
۱۹:۴۳ ۱۹ دی ۱۳۹۸
اخرش این دو ازدواج کردن یا نه ..ایشالا ازدواج کرده باشن بعد بچه هاشون امین بلا رو زر خودشون بیاره
علیرضا ج
۱۹:۴۰ ۱۹ دی ۱۳۹۸
این پرونده دقیقا یادمه
اون زمان خیلی سر و صدا کرد
اون زمان سوم راهنمایی بودم
باورم نمیشه ۲۳ سال گذشته باشه
هر روز روزنامه شو میخریدم
آی روزگار
ناشناس
۱۸:۵۴ ۱۹ دی ۱۳۹۸
بالاخره ازدواج کردن با هم ؟
ناشناس
۰۱:۴۷ ۲۰ دی ۱۳۹۸
نوشته بعد حبس راهشون جدا شد
ناشناس
۱۸:۴۸ ۱۹ دی ۱۳۹۸
خدایا شکر که ما جای اونها نیستیم. خداوندا اگر قراره روزی همچین غلطایی تو زندگیم بکنم قبلش منو ببر حتا اگه گناهکارم! اولا چقدر بیرحم. چطور تونس چند دقیقه جون کندن و دستو پا زدن خواهر و برادر خودشو تو دستاش تحمل کنه!!! کاش اعدام می شدن. بعدشم مگه اون بچه ها چکار ازدواج این دو تا داشتن؟! اونا که بزرگتر اینا نبودن...
ناشناس
۰۰:۴۰ ۲۰ دی ۱۳۹۸
واقعا چه ربطی داشته . همه را کشته بخاطر ازدواج . حالا چیکاره هست
ناشناس
۱۸:۱۵ ۱۹ دی ۱۳۹۸
هنوزم ماهواره داره تاثیر مخربشو رو خونواده ها می ذاره ولی کو گوش شنوا
ناسناش
۱۷:۳۴ ۱۹ دی ۱۳۹۸
بله اقایون... حمایت اجتماعی نیست و فشار عصبی کنکور و پول و خانواده و محدودیت ها بر روی جوانان اونها رو عصبی میکنه و کسی که خیلی گردن کلفت و صبر یعقوب نداشته باشه قلبش دیگه کم کم سنگ میشه و وقتی که دیگه فشار ناگهانی زیادی بهش وارد شه در قدم اول به خودش و خانوادش اسیب میزنه... اگه استثنایی باشه و باهوش میشه جان دو قرن 21 و میره که با صبر و خشونت جامعه رو موعظه کنه... و دامن خیلیا رو میگیره... به قول خودش ابن راه ادامه داره
ناشناس
۱۸:۴۰ ۱۹ دی ۱۳۹۸
صبر ایوب صحیحتره...
ناشناس
۱۹:۴۳ ۱۹ دی ۱۳۹۸
سلام.باید مخالفت نمیکردند والدین شان با ازدواج آنها حتی اگه نهایتا طلاق میشد بهتر از این بود که دو فرزند بی گناه دیگرشان قربانی خشم و کینه ی سمیه بخاطرجلوگیری از برطرف کردن نیاز عاطفی و قلبی و غریزی طبیعی او برای ازدواج دلخواه بشوند ! والدین قدیمی که نسل شان را از هفت سالگی با زندگی واقعی طبیعی آشنا میکردند نهایتا علم آموزی با مکتب دینی بود پسران و دختران را با حیاء باوظایف مرد و زن بودن در آینده آشنا و مسئولیت پذیر و با اخلاق و عقل بار می آوردند و به محض بلوغ باشغل طبیعت وازدواج ساده مستقل و صاحب فرزند می کردند و چهل پنجاه سال و بیشتر هم با عقل و عشق وآبرو با هم زندگی می کردند نجیب ساده و با آبرو مندی! ربطی به هیجانات بلوغ جسمی روانی ندارد ، تربیت و آموزش از والدین عاقل و انسان شناس رها شده است ..!!!
ناشناس
۰۰:۴۴ ۲۰ دی ۱۳۹۸
بچه احتیاج به پرورش داره در درجه اول . چه مادرای بدبختی
ناشناس
۱۵:۰۵ ۲۰ دی ۱۳۹۸
کجای این داستان، مشکل پول و فشار کنکور و.. داشته،، خونه ی ویلایی گاندی، داشتن ماهواره اونم 23سال پیش، سن سمیه که هموز دو سال تا کنکور فاصله داشته
بماند
۱۶:۴۴ ۱۹ دی ۱۳۹۸
من الان این مشگل دارم خانواده خودم راضی بودن .خانواده دختر ناراضی و دختر دلش با من . خانواده دختر رو با زور شب نامزدیش قانع و راضی کردم .حالا خانواده خودم ناراضی شدن.
وقتی اینجور بشه کسی ک واقعا کسی دوست داشته باشه .. بعدش دیگران نباید انتظار پیامد خوش داشته باشن بعداز مخالفت با اون شخص.
که اگر موافقت نشه باهام . پیامد سختی به همراه داره .
عشق شوخی نیست که کسی نیش خند بزنه بهش. مغز قلب دیگه فرمان نمیدن.
ناشناس
۲۰:۴۸ ۱۹ دی ۱۳۹۸
دوباره بخون: مریض بودن کلا داداچ تو چرا از اب گل الود ماهی دلخواتو میگیری خب اول برو پیش مشاور پدر مادرا شمر نبودن که ما شمرشون میکنیم
یلدا
۱۶:۳۴ ۱۹ دی ۱۳۹۸
توی این بلبشوی مرگ ومیر،یه مطلب میذاشتین روحیه بگیریم و دلمون آروم بشه نه اینجور مطالب،دلمون ریش شد،
علی
۱۴:۳۷ ۱۹ دی ۱۳۹۸
سلام.من یادمه .اونروزها خیلی تاثیرعجیبی رومن گذاشته بود.ترسیده بودم.
ناشناس
۱۴:۲۱ ۱۹ دی ۱۳۹۸
هیچوقت یادم نمیره اونوقت من هم محصل بودم خیلی وحشتناک بود..ای کاش میگفتید اون عشق هوس آلود و گناه آلود فرجامش چی شد به هم رسیدن یا نه
ناشناس
۱۸:۳۲ ۱۹ دی ۱۳۹۸
نه پسره از ایران رفت دختره دو بار ازدواج کرده
شاهرخ
۱۴:۰۱ ۱۹ دی ۱۳۹۸
الان که آزاد شدند چکار می کنند؟
آیا با هم ازدواج کردند؟
ناشناس
۱۶:۳۰ ۱۹ دی ۱۳۹۸
مگه فیلمه
سما
۰۳:۵۰ ۲۰ دی ۱۳۹۸
نه ازدواج نکردند پسره مهاجرت کرد سمیه هم دوبار ازدواج کرده جدا شده
ناشناس
۱۳:۳۷ ۱۹ دی ۱۳۹۸
عشق قبل از بیست و پنج سالگی اصلا معنی نداره . همش هیجانات زودگذر و یا وابستگی عاطفیه .
ناشناس
۱۳:۳۷ ۱۹ دی ۱۳۹۸
اینویادم روزنامشو داریم سمیه نرو
امیر
۱۳:۰۴ ۱۹ دی ۱۳۹۸
لطفا یه گزارش هم از الان آنها تهیه بکنید و بگید که بالاخره فرجام انها و عشقشون چی شد و در حال حاضر کجا هستن و چیکار میکنند..!
محمد بابایی
۱۵:۴۰ ۱۹ دی ۱۳۹۸
بعد از آزادی سمیه با کس دیگه ای ازدواج کرد و بعدشم طلاق گرفت، شاهرخ هم فکر کنم رفتن آلمان یا کانادا
ناشناس
۱۳:۰۴ ۱۹ دی ۱۳۹۸
خداییش این جور پرونده ها رو مطرح نکنید و روحیه مخاطبان رو باهاش داغون نکنید
ناشناس
۱۲:۳۹ ۱۹ دی ۱۳۹۸
روانی بودن لعنت بهشون
ناشناس
۱۲:۳۱ ۱۹ دی ۱۳۹۸
حالا این ها چیه تو این اوضاع که هر روز یک خبر ناراحت کننده داریم میذارید
ناشناس
۱۲:۲۹ ۱۹ دی ۱۳۹۸
سلام اولا این عشق نبوده واین کاملا هوسبازی بوده تازه چرا این دوتا که انقدر وحشیانه دو کودک بی گناه را کشتند باید آزاد میشدن باید حداقل بهشون حبس ابد میدادند اینا که به این راحتی نزدیکترین کسای خودشونا کشتند خوب دوبارم میتونند آدم بکشند همون جا میموند بهتر بود درسته خانواده شاکی رضایت دادن ولی این قتل عمد بوده نباید آزادشون میکردن جای تاسف داره
ناشناس
۱۲:۰۸ ۱۹ دی ۱۳۹۸
با عذاب وجدانشان چی میکنن!!!!
ناشناس
۱۳:۳۷ ۲۶ آذر ۱۴۰۰
وجدان نداشتن که عذاب بکشند.
ناشناس
۱۱:۵۷ ۱۹ دی ۱۳۹۸
رفتن ایشون قطعا باعث شادی نیست اما هر فردی ازاد هست برای زندگی خودش تصمیم بگیره
به نظر من ورزشکارایی که به این صورت می رن شرف دارن به امسال اون جودو کار ایرانی که برای پناهندگی ابروی کشورش رو برد
برای علیزاده هم ارزوی موفقیت دارم ولی امیدوارم تجدید نظر کنند
ناشناس
۱۶:۳۶ ۱۹ دی ۱۳۹۸
چی مگی دادا
ناشناس
۱۸:۴۵ ۱۹ دی ۱۳۹۸
ای بابا.معلومه که کلاًازدست رفتی!!!!
ناشناس
۱۷:۵۱ ۲۰ دی ۱۳۹۸
صفحه رو اشتباه اومدی اون خبر یه جای دیگه است
ناشناس
۱۱:۵۰ ۱۹ دی ۱۳۹۸
بی راهه وخیانت هوس است نه عشق عشق راه مقدسی دارد که هرکسی آن رانمی تواندطی کند!!!
ناشناس
۱۱:۴۸ ۱۹ دی ۱۳۹۸
خیل وحشتناک بود
علی رضا قربانزاده
۱۱:۴۰ ۱۹ دی ۱۳۹۸
آخرش با هم ازدواج کردند؟
ناشناس
۱۳:۱۵ ۱۹ دی ۱۳۹۸
خیر سمیه ازدواج کرد شاهرخ از ایران رفت
محمد مهدی
۱۴:۴۹ ۱۹ دی ۱۳۹۸
اون که با سمیه ازدواج کرده واقعا انسان خوبی بوده و رفتار خوب بودن با حیوانات درنده رو در عمل اجرا کرده
ناشناس
۱۱:۳۳ ۱۹ دی ۱۳۹۸
سلام عاقبت ازدواج کردند؟
توحید
۱۱:۲۹ ۱۹ دی ۱۳۹۸
با سلام چرا خانم علیزاده به خارج از کشور مهاجرت کردن و دلیل مهاجرت شون چی بود فدارسیون و وزارت ورزش باید پاسخ گو باشن بگن دلیل مهاجرت کردن خانم علیزاده رو ورزشکاران ما همین جوری داران از کشور مهاجرت میکن یعنی کسی پاسخ گو نیست بگه دلیل مهاجرت ورزشکاران مان چیست
ناشناس
۱۳:۴۵ ۱۹ دی ۱۳۹۸
علیزاده کی و کشته بود.
ناشناس
۱۶:۳۹ ۱۹ دی ۱۳۹۸
تو ناراحت نباش حالا چند تا ورزشکار دستشون رو بشه و مردم بفهمنن برا کیا هورا کشیدن زیاد هم بد نیست، این ها اگه عرضه داشتن قبل معروفیت میرفتن این کارشون خیانت می فهمی خیانت به مردم ایران خیانت
علیرضا
۱۱:۲۱ ۱۹ دی ۱۳۹۸
اگه سمیه آزاد شده باشه، درون وجدان خودش حتماً الان عذاب می کشه که چه جنایتی کرده. از کجا معلوم که این متن رو نخونده باشه!
فرهام
۱۱:۱۸ ۱۹ دی ۱۳۹۸
باید جفتشون رو اعدام میکردن
ناشناس
۱۱:۵۳ ۱۹ دی ۱۳۹۸
سن آنها و رضایت شاکیان دخیل بود .
برای آن زمان ، قانون اجرا شد .
ناشناس
۱۰:۳۵ ۱۹ دی ۱۳۹۸
باید زنه رو می بردن روانپزشک
ناشناس
۱۰:۳۲ ۱۹ دی ۱۳۹۸
واقعا وحشتناک و درد اور بود
مریم
۱۰:۱۹ ۱۹ دی ۱۳۹۸
خیلی دلم می خواد بعد از این همه سال سرنوشت شاهرخ و سمیه چی شد
ناشناس
۱۲:۱۱ ۱۹ دی ۱۳۹۸
جالب اینجاست که بعد از آزادی با هم ازدواج نکردن!!!
ناشناس
۱۰:۱۶ ۱۹ دی ۱۳۹۸
دوستی خاله خرسه
محمد مهدی
۱۰:۱۴ ۱۹ دی ۱۳۹۸
پدر مادر هایی هستن که حتی به امضای بچه هاشون هم گیر میدن .مادرهایی هستن که باید پسر ۲۰ سالشون کچل کنه وگر نه عاق والدین میشه و خدایی که همین نزدیکیست
"دانا"
۱۰:۰۵ ۱۹ دی ۱۳۹۸
هر جا که بینظمی یک "بانوی" امروزی دخالت داره
ناشناس
۱۰:۰۱ ۱۹ دی ۱۳۹۸
الان کجاهستند؟
ناشناس
۲۲:۰۴ ۱۹ دی ۱۳۹۸
تیمارستان
ناشناس
۰۹:۴۶ ۱۹ دی ۱۳۹۸
خوب آخرش چی شد ازدواج کردن باهم یانه
محمد مهدی
۰۹:۳۶ ۱۹ دی ۱۳۹۸
از این مطالب زیاد بگزارید که پدر ها و مادر های علامه بدانند که علامه نیستند!!!من دوستانی را میشناسم که اگر آبروی خانواده برای فرزندان مهم نبود الان از خانه فرار کرده و زندگی خوبی نیز داشتند .پدر ها و مادر ها به زور در دبیرستان و بعد دانشگاه برای آن بچه ها رشته و هدف انتخاب میکنند
محمد مهدی
۱۱:۵۹ ۱۹ دی ۱۳۹۸
انسان شبیه فنر هست هرچه قدر فشار بیاری اونقدر جواب میگیری //فنر انسان ها هم در مقاومت متفاوت هست ولی فنری که زیاد فشار روش بیا ولی جوابی نده
محمد مهدی
۰۹:۳۰ ۱۹ دی ۱۳۹۸
مشکل اصلی آن هست که پدر و مادر ها خود را علامه میدانند در حالی که نه سواد دارند نه قدرت تحلیل مسائل نه زندگیشان رنگ خدایی و مهدوی دارد نه علمی.و...
ناشناس
۱۴:۲۴ ۱۹ دی ۱۳۹۸
خجالت بکشید این چه طرز خرف زدن درباره پدرو مادره..شاید پدرو مادر شما اینجوری باشن بسطش به همهوپدرو مادرها ندید ..خیلی از بزرگان مادران بزرگی داشتن و تربیت اونها اون بچه هارو بزرگ کرده..از دامن زن مرد به معراج میرود
ناشناس
۱۴:۴۴ ۱۹ دی ۱۳۹۸
کدوم معراج؟
محمد مهدی
۱۴:۴۶ ۱۹ دی ۱۳۹۸
پدر مادر من نه گلم .من کارم یه جوره که با دانش آموزای زیادی حرف میزنم اکثرا هم معدل بالا منظورم اون ها هستن
ناشناس
۰۹:۰۳ ۱۹ دی ۱۳۹۸
خب تهش چی شد
وقتی آزاد شدن آیا هنوز شعله ای از اون عشق فروزان وجود داشت ؟
ناشناس
۰۹:۰۱ ۱۹ دی ۱۳۹۸
واقعا چه راحت گذ‌شتن
ناشناس
۰۸:۵۶ ۱۹ دی ۱۳۹۸
قصه ی بعد از آزادیشونم مینوشتین که الان کجان و چیکار میکنن؟ به هم رسیدن؟ از زندگیشون راضی هستن؟
ناشناس
۰۸:۳۳ ۱۹ دی ۱۳۹۸
با نهایت تاسف الان در بین مردم اینطوری جا افتاده که ازدواج در این سنین یعنی کودک همسری!
ناشناس
۰۸:۰۷ ۱۹ دی ۱۳۹۸
الان کجا هستند ؟
ناشناس
۰۷:۰۳ ۱۹ دی ۱۳۹۸
لعنت به ماهواره و اينترنت
ناشناس
۱۲:۲۸ ۱۹ دی ۱۳۹۸
بله واقعا،وقت و انرژی بچه های ما را گرفته.
ناشناس
۱۴:۵۲ ۱۹ دی ۱۳۹۸
واقعا لعنت