سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

پسر جوان: دیگر از این وضعیت خسته شده ام ؛ سال‌های جوانی ام پشت میله‌های زندان می‌گذرد

پسر زندانی: چندین سال قبل زمانی که برای اولین بار به خاطر کم نیاوردن نزد دوستانم این ماده افیونی را استفاده کردم هیچ گاه به ذهنم نمی‌رسید که روزی اقامتگاهم برای سالیان درازی پشت میله‌های زندان خواهد بود.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، جوان ۲۶ ساله‌ای که صدای کشیده شدن زنجیر پابندهایش به سنگ فرش راهرو‌های دادگستری از زندانی بودن او حکایت داشت روی نیمکت مقابل شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر خراسان رضوی نشست تا دقایقی بعد قضات با تجربه این شعبه تجدیدنظر خواهی او درباره حکم یک سال زندان به جرم سرقت را مورد بررسی دقیق قضایی قرار دهند. این متهم قبل از آغاز جلسه رسیدگی به پرونده اش درتوضیح سرگذشت تاسف بار خود به خبرنگار خراسان مدعی شد، چند سال قبل در دور هم نشینی‌های دوستانه با مواد مخدر آشنا شدم ودر حالی که تصور نمی‌کردم این هیولای وحشتناک روزی زندگی ام را به تباهی خواهد کشاند سرمست تفریح و خوشگذرانی بودم لذت مصرف مواد هر بار بیشتر به مذاقم خوش می‌آمد تا این که آرام آرام در دام مواد افیونی گرفتار شدم و از آن روز به بعد در آستانه سقوط به دره تباهی قرار گرفتم. برادر بزرگ ترم نیز آلوده‌تر از من بود به همین دلیل نمی‌توانست کار کند و مخارج همسر و فرزندش را بپردازد.

مدتی بعد برادرم به سرقت خودرو روی آورد تا با فروش قطعات آن هزینه‌های اعتیادش را تامین کند. حدود سه سال قبل بود که روزی برادر معتادم سوار بر یک دستگاه خودروی پراید سرقتی سراغم آمد تا با یکدیگر دوری بزنیم و تفریح کنیم. من هم لباس هایم را پوشیدم و سوار خودروی سرقتی شدم. از بولوار توس به سمت هسته مرکزی شهر در حرکت بودیم که ناگهان ماموران گشت به ما مشکوک شدند و با استعلام شماره پلاک خودرو دریافتند که خودروی پراید سرقتی است به همین دلیل ما را تعقیب کردند به گونه‌ای که غافلگیر شدیم و راه فراری نداشتیم. در همین اثنا برادرم با التماس گفت: «تو سرقت پراید را به عهده بگیر تا من زندان نروم! او زن و بچه‌اش را بهانه کرد و با تحریک احساسات من مدعی شد که مخارج مرا در زندان می‌پردازد!» من هم که مجرد بودم فداکاری کردم و تصمیم گرفتم سرقت را به عهده بگیرم این گونه بود که در همه مراحل دادرسی به سرقت پراید اعتراف کردم و در نهایت به تحمل سه سال زندان محکوم شدم.

روز‌های سختی را در زندان می‌گذراندم، اما برادرم توجهی به من نداشت و به قولش عمل نکرد. خلاصه روز‌ها و ماه‌ها سپری شد تا این که دو سال بعد مورد عفو قرار گرفتم و از زندان آزاد شدم، ولی دوباره بزرگ‌ترین اشتباه زندگی ام را مرتکب شدم و باز به پاتوق دوستان معتاد و خلافکارم رفتم و از همان روز اول آزادی دوباره مصرف مواد افیونی را آغاز کردم. هر روز بر مقدار مصرفم افزوده می‌شد و من باید پول بیشتری برای تهیه آن می‌پرداختم این درحالی بود که شغلی نداشتم و با ترفند‌ها و شگرد‌های گوناگون مخارج اعتیادم را تامین می‌کردم. همواره در پاتوق‌های استعمال مواد مخدر سرگردان بودم و به محض این که پولی به دست می‌آوردم بلافاصله سراغ خرده فروش مواد مخدر صنعتی می‌رفتم. روزگارم این گونه می‌گذشت تا این که حدود هفت ماه قبل به همراه چند تن از هم بساطی هایم به حاشیه کالی در منطقه اسماعیل آباد مشهد رفتیم تا در آن جا مواد مخدر مصرف کنیم. آن جا یکی از پاتوق‌های اصلی ما بود که بیشتر ساقی‌ها نیز به آن مکان می‌آمدند و هرکس در گوشه‌ای مشغول مصرف می‌شد. در همین گیر و دار ناگهان یکی از معتادان فریاد کشید «ماموران آمدند!» با شنیدن این جمله اوضاع به هم ریخت و هرکدام از معتادان به سویی رفتند تا از چنگ ماموران فرار کنند. برخی از ترس، مواد مخدر و آلات و ادوات استعمالشان را به سویی پرت می‌کردند و بعضی نیز سعی در پنهان کردن آن‌ها داشتند. من هم که طعم زندان را چشیده بودم باقی مانده مواد مخدر را انداختم و کمی آن سوتر پشت یک دستگاه وانت پنهان شدم. بالاخره عملیات پلیس به پایان رسید و ماموران انتظامی تعدادی از خرده فروشان مواد مخدر و معتادان را دستگیر کردند. با آرام شدن فضا وقتی خواستم از مخفیگاه خارج شوم ناگهان راننده وانت مرا به جرم سرقت باتری خودرواش دستگیر کرد و تحویل نیرو‌های انتظامی داد. اگرچه من سیم چین و سیم مفتولی (ابزار سرقت) همراهم نداشتم، ولی حرفم را باور نکردند چرا که باتری وانت سرقت شده بود به همین دلیل دوباره به تحمل یک سال زندان محکوم شدم و حالا به این رای اعتراض کرده ام تا ...

ماجرای واقعی در راهرو‌های دادگاه

منبع:خراسان

انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.