متن یادداشت به شرح زیر است:
بامداد جمعه دستگاه ترور دولتی ایالات متحده امریکا فرمان شهادت حاج قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ابومهدی المهندس معاون حشدالشعبی عراق و چندین فرمانده محور مقاومت را صادر کرد. اقدامی مغایر تمام موازین و حقوق بینالملل که آشکارا یک دولت را صادرکننده و مجری فرمانی تروریستی معرفی میکند.
اقدام تروریستی دولت آمریکا اما حمله به یک نماد بود؛ نشانه گرفتن یک هدف که فراتر از ترور فرماندهان نظامی، مقابله با یک سرمایه ملی و چهره منطقهای بود؛ رویارویی آشکار با جریان ضد ترور و امنیت ساز در جهان اسلام که ورای مرزهای جغرافیایی و حتی مذهبی حول یک مفهوم والا گرد آمدهاند و محور مقاومت را شکل دادهاند؛ مقاومت علیه بنیادگرایی، ترور و تجاوز.
اسم قاسم سلیمانی سالهاست که به یک مفهوم پرمعنی و غنی تبدیل شده است. بیتردید حاج قاسم سرمایه نمادین و امیدبخشی برای کشورهایی بود که در ناامنی و ناآرامی میسوختند. به همین نسبت او سرمایهای نمادین برای همه ایرانیان بود و سنجشهای مختلف نشان میداد از محبوبیت بالایی در بین مردم ایران برخوردار است.
سلیمانی در میان گروههای اجتماعی و بخشی از ایرانیان داخل و حتی خارج از کشور که با ارزشهای رسمی زاویه دارند، یک نماد ملی دوست داشتنی محسوب میشود که به دلیل ویژگیهای شخصیتی و سابقه مبارزاتیاش تبدیل به چهرهای کاریزماتیک شده است.
بسیجیانی که به جبههها میرفتند از شرق تا جنوب و غرب اسم سلیمانی جوان را میشنیدند؛ سردار همیشه رزمندهای که سمبل فداکاری ایرانی بود و از جبهه و جهاد برای خود هیچ توشهای جز رضایت خدا نیندوخت و برای عزت و عظمت و امنیت ایران هیچ گاه در لوای سردار سابق پی مقام و مکنت نرفت.
جان در کف گرفت و علیه عناصر امنیتزدایی که ایران و منطقه را تهدید میکرد ایستاد. ملاک او امام و رهبری بود و مردم؛ یگانه هدفش تأمین منافع ملی بود و حفظ غرور ایرانی و این اقتدار خود هدفی بود که امریکاییها نشانه گرفتند.
توئیت رئیس جمهور آمریکا نشان میدهد که او پایگاه اجتماعی و ملی سردار سلیمانی را هدف گرفته و حملات تبلیغاتیشان را پس از شهادت او نیز ادامه دادند که از واکنش عاطفی و همبستگی ملی ایرانیان هراسناک شدهاند.
حمله شبانه و بزدلانه امریکاییها در هدف گرفتن سردار سلیمانی، ارزش عملیاتی چندانی ندارد. برخلاف تبلیغات آنها شهید سلیمانی به راحتی و آزادانه در عراق تردد میکرد. برخلاف مقامات امریکایی که دزدانه وارد کشوری میشوند که اشغالش کردند.
آمریکا پس از حضور عرب افغانها در افغانستان سیاستی را اتخاذ کرد که در عمل حمایت و استفاده ابزاری از نحلههای بعدی عرب افغانها مثل القاعده و داعش را ادامه دهد. آنها در ماجرای ۱۱ سپتامبر هم نخواستند بپذیرند که این عملیات زاییده سیاستهای اطلاعاتی خود آنها بود.
بدون تردید آمریکا هیچ گاه قصد نداشت داعش به طور کامل از منطقه پاکسازی شود و به آن به عنوان یک اهرم فشار و بازی در منطقه نیاز داشت. قاسم سلیمانی نماد عقبنشینی داعش در منطقه بود. این عملیات پیوند امریکا و داعش را نشان داد. انتقامی بود که باید از نیروی بازدارنده داعش در منطقه گرفته میشد و اجرای آن محصول همکاری سه نیروی ثباتزدای منطقه (داعش، سیا و موساد) بود.