او جوانی آراسته، مودب و مهربان بود از سوی دیگر در یکی از ادارات دولتی نیز کار میکرد و درآمد ماهیانه اش را به من میسپرد تا هزینههای زندگی را بپردازم و لوازم ضروری را بخرم. من هم از این که مورد اعتماد همسرم قرار داشتم بسیار خوشحال بودم و زندگی خوبی را سپری میکردم تا این که همسرم یک واحد آپارتمان را پیش خرید کرد، ولی بعد از مدتی متوجه شدیم فروشنده کلاهبرداری بیش نبوده و آن را به چندین نفر فروخته است.
این موضوع تاثیر عجیبی بر روح و روان همسرم گذاشت تا جایی که به خاطر هر موضوع کم اهمیتی به هم میریخت و لب به توهین و فحاشی میگشود. از سوی دیگر در همین روزها بود که خواهر کوچک ترم نیز از همسرش طلاق گرفت چرا که خواهرم مرزی بین محرم و نامحرم قائل نبود و رفتار و گفتارش همواره موجب سوءظن دیگران میشد. او کمتر حجابش را نزد افراد فامیل رعایت میکرد و با هر کسی به درد دل میپرداخت مدام با گوشی تلفن همراهش درگیر بود و توجهی به همسرش نداشت. همه این مسائل باعث شد تا همسرش نیز به روابط او با دیگران مشکوک شود که عاقبت همین سوءظنها به درگیریهای خانوادگی انجامید و در نهایت به طلاق کشید. اما بعد از آن که خواهرم از همسرش جدا شد روابط تلفنی او با همسر من بیشتر شد به گونهای که دیگر «قربان» هم رفتارهایش تغییر کرده بود و طوری با خواهرم صحبت میکرد که من متوجه کلماتش نشوم وقتی به همسرم اعتراض میکردم که با این رفتارهای مشکوک مرا آزار ندهد خواهرم را مقصر این ماجرا میدانست و مدعی بود خواهرم آن قدر درد دل میکند و از گذشته و آینده مینالد که او نیز از این موضوع در عذاب است. خلاصه به طور مستقیم و غیرمستقیم خواهرم را نصیحت میکردم که دست از این رفتارهای مشکوک بردارد و با هر کسی رازهای زندگی اش را در میان نگذارد، ولی او گوشش به این حرفها بدهکار نبود و به همان حرکات و رفتارهایش در میان افراد فامیل و حتی دوستانش ادامه میداد تا این که حدود یک سال قبل خواهرم دوباره با جوانی خوش اخلاق و خوش چهره ازدواج کرد.
احساس کردم سرش به سنگ خورده است و این بار از این گونه تماسهای تلفنی یا روابط در شبکههای اجتماعی دست برمی دارد، اما متاسفانه او همان شیوه قبلی را در پیش گرفت.
او حتی به این تماسها با همسر من نیز ادامه داد به طوری که قربان ادعا میکرد خواهرت مدام از رفتارهای تو گلایه میکند! خیلی تلاش کردم تا به این گونه ارتباطهای خواهرم پایان بدهم چرا که میترسیدم همسر دومش نیز به رفتارهای او مشکوک شود و باز هم کارش به طلاق بکشد به همین دلیل رفت و آمد با خواهرم را قطع کردم تا این گونه ارتباط او را با همسرم کمتر کنم از سوی دیگر بستگان و فامیلمان نیز رفتارهای غیرمتعارف خواهرم را برنمی تابیدند و در هر دور همنشینی خانوادگی که خواهرم حضور داشت بلافاصله آن جا را ترک میکردم به گونهای که من با دیدن این رفتارها از شدت شرم و خجالت در گوشهای اشک میریختم، ولی خواهرم به این ماجراها اهمیتی نمیدهد و در حضور همسرش نیز همواره به جستوجو در شبکههای اجتماعی میپردازد. رفتارهای نامتعارف او سوءظن را به جان من انداخته است به طوری که زندگی ام در آستانه متلاشی شدن قرار دارد.
این سوءظنها با عصبانیت و تألمات روحی همسرم به خاطر کلاهبرداری خرید آپارتمان در همان مقطع است و زندگی ام انگار در جهنمی سوزان میگذرد که هیچ راهی برای خروج از آن ندارم این بود که به بهانه توهین و فحاشیهای همسرم از او شکایت کرده ام تا شاید کارشناسان مددکاری کلانتری مرا برای رهایی از این مخمصه یاری کنند چرا که همسرم را دوست دارم و نمیخواهم زندگی خواهرم در ارتباط بین من و همسرم تاثیر بگذارد، ولی با وجود این همچنان ارتباطهای تلفنی همسرم و خواهرم مرا آزار میدهد و...
شایان ذکر است به دستور سرهنگ عباس زمینی (رئیس کلانتری سپاد) تلاش کارشناسان و مشاوران زبده کلانتری برای بررسی این پرونده آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
منبع:خراسان
انتهای پیام/