این بازیها فقط به یک فقره کاغذ و قلم نیاز دارند تا کارتان را راه بیندازند؛ کاغذها گاهی زمین بازی هستند و گاهی هم جایی برای پیاده کردن محتویات مغزتان. با هم مروری داریم بر چند بازی لذت بخش و ساده.
پیشنهاد میکنیم قبل از شروع بازیها، گوشیهای همهی افراد را جمع کنید و یک گوشه بگذارید تا هم کسی خدانکرده تقلب نکند و هم چند ساعتی بدون استرس و مشغولیت ذهنی خوش بگذرانید.
یک بازی یخ شکن. حتی اگر جماعتی غریبه هم دور هم باشید، باز جواب میدهد. هر چند نفر که هستید، باید به دو گروه تقسیم شوید. انصاف داشته باشید و آنهایی را که بلدند دست و پاهایشان را خوب تکان بدهند و از بازیگری سررشته دارند یا لااقل برای یک بار هم که شده سکانس پانتومیم «درباره الی ...» را خوب دیده اند، به عدالت در گروهها تقسیم کنید.
بعد از یارکشی، یکی از گروه ها، یک نفر از تیم حریف را انتخاب و کلمه مورد نظرش را به او میگوید تا او با یک پانتومیم، با لال بازی به اعضای گروه خودش بفهماند، گروه اول چه کلمهای را انتخاب کرده اند. فقط عنایت داشته باشید که کلماتی را انتخاب کنید که بشود با ایما و اشاره، بازیشان کرد. باور کنید نمایش کلماتی مثل دسترسی محلی، ستاد، رقت انگیز یا فرتوت به همین سادگیها نیست. یک تایمر هم دم دستتان باشد تا هر گروه فرصت معینی برای حدس زدن داشته باشند.
اگر بخشهای بازی خندوانه را دیده باشید با این بازی آشنا شدهاید. در این بازی دوبهدو با هم گروه میشوید و تعدادی اسم حیوان یا اشیا و چیزهای صدادار دیگر را روی برگه مینویسید. با شروع شدن بازی یکی از افراد گروه باید صدای آن چیز را دربیاورد و همگروهیش باید اسم آن را حدس بزند. دقت کنید که این بازی دقیقا برعکس پانتومیم است یعنی شما اجازهی انجامدادن هیچ حرکتی را نداشته و فقط باید با صدا به همگروهیتان کمک کنید که حدس بزند.
چند فقره پایه شعر و شاعری در جمع لازم است که اندازه دکتر آذر (مجری همه برنامههای شاعرانه شبکه چهار و مسابقه مشاعره شبکه آموزش) سواد و حافظه شعری داشته باشند تا بساط مشاعره جور شود و بازی راه بیفتد. قاعده اش هم که دیگر ساده است؛ با حرف آخر بیتی که نفر قبلی میخواند، بعدی یک بیت دیگر را شروع میکند؛ «الف» بده. جرزنی هم ممنوع است که کسی شعر تکراری بخواند یا مثلا دو مصراع بی ربط را به هم بچسباند.
بدیهی است که همه شعرها را هم باید از بر بخوانید و مکث زیادی شما را میسوزاند و به ورطه آدمهایی میکشد که از شعر و شاعری چیز زیادی نمیدانند و به شما به مثابه دو دیوان شعر صوتی اتوماتیک نگاه میکنند. تجربه ثابت کرده مشاعره نشستنکی اندازه مدل درازکش آن لطف و کیف ندارد. یک کمی شعرشناسی هم لازم است تا آخرین ترانههای آلبوم جدید احسان خواجه امیری را به جای شعر بهتان غالب نکنند. یکی از کلکهای رایج در بازی هم این است که بیتهایی را حفظ کنید که آخر آنها به حرفهای سختی مثل «ز» ختم شود!
در این بازی دو گروه داریم؛ مافیا (دزد) و پلیس. اول بازی با رأی گیری یک نفر که میتواند زبان به دهان بگیرد و با ایما و اشاره به رفقایش آمار ندهد، به عنوان حاکم یا کداخدا انتخاب میشود. بعد روی کارتهایی مینویسد پلیس و به ازای هر ۳ کارت یک مافیا هم مینویسد و میدهد دست اعضای بازی. حواستان باشد که اگر شما مافیا شدید، تابلو بازی درنیاورید که پلیسها شما را بکشند.
کداخدا اعلام میکندن که شب شده، همه میخوابند و چشم هایشان را میبندند. کدخدا اعلام میکند مافیا چشمش را باز کند. جناب مافیا بیدار میشود و به کدخدا حالی میکند که فلانی را بکش. بعد از بسته شدن چشم مافیا، کداخدا اعلام میکندن صبح شده، همه بیدار میشوند و با توجه به اینکه چه کسی مافیاست و او را میکشیند. دوباره شب میشود. این فرآیند شب و روز آنقدر تکرار میشود تا یکی از گروهها ببازد. اگر همه مافیاها مردند، پلیسها برده اند و اگر تعداد پلیسها با مافیاها یکی شد، مافیاها برده اند. نمک بازی هم به دعوا و درگیری پلیسها در انتخاب مافیاهاست.
سنتیترین شیوه بازی این است که شیء کوچکی را که معمولا یک تکه کاغذ مچاله شده است، در مشت تان قایم کنید و طرف مقابل حدس بزند گل در کدام دست شماست. اگر درست بگویید گل جابجا میشود و امتیاز به شما میرسد. بازی به همین ترتیب ادامه پیدا میکند تا یک طرف به امتیازی که با هم قرار گذاشته اید، برسد. هیجان بازی وقتی بالاتر میرود که تعداد شرکت کنندهها بیشتر و گروهی باشد.
اگر در گروهتان یکتر و فرز داشته باشید که بتواند در جابجایی گل بین اعضای گروهش تبحر داشته باشد، بازی حسابی جذاب میشود. کسی که بتواند در یک چشم بهم زدن خالی بازی کند و رقیب بیچاره را در کف بگذارد. میتوانید برای یک ضرب گفتن در اولین حدس هم امتیاز ویژه بگذارید تا ریسک بازی بالا برود.
بازی به ارث رسیده از دوران مشقت کلاس دوم ابتدایی. شکل ساده اش این است که نفر اول سه تا کلمه به دومی بگوید تا با آنها جمله با ربطی بسازد. این چرخه میتواند به ترتیب تا نفر آخر ادامه پیدا کند تا هر کسی که نتوانست جمله معناداری رو کند یا زیادی طول کشید تا جملاتش را قطار کند، از بازی برود بیرون.
اگر بخواهید بازی را سختتر و جذابتر کنید میتوانید با همان سه کلمه شروع کنید، بعد نفری که جمله را میسازد، یک کلمه به نفر بعدی بدهد تا در ادامه همان جمله، جمله جدیدی بسازد. احتمال شکل گیری جملات بی معنا اینجا بیشتر میشود که تا جایی که فانتزی ادبیات تحمل میکند، شما هم باید صبور باشید وگرنه نفر گوینده باید به سمت سکوهای تماشاگرها هدایت شود.
نوعی ۲۰ سوالی جمعی؛ همان بازی است که نقی در «پایتخت ۱» با بابایش، «پنجعلی» در آخرین قسمت سریال انجام میداد. هر بار یکی از جمع میشود سوژه بازی و جماعت با ااجماع روی او اسم میگذارند و میچسبانند روی پیشانی اش. آن فرد از همه جا بی خبر هم آنقدر سوال میکند تا اسمش را حدس بزند و کشف کند. بازی وقتی تمام میشود که روی همه اسم بگذارند و همه بتوانند اسم هایشان را حدس بزنند.
یک بازی ساده برای مچ گیری از آدمهایی که قدرت تمرکز ندارند. یک بچه سرتق سرزبان دار باید در حکم پرسشگر ظاهر شود و از نفر مقابل سوالهای بدیهی کند و طرف مقابل هر جایی که باید بگوید «بله»، «نه» جواب بدهد و بالعکس. طبق منطق این بازی، ماست سیاه است و حاجی فتح الله زاده مقام شوالیه گی ندارد. کسی که سوال میپرسد حسابی باید پرحافظه و با تمرکز باشد و تا میتواند به بازی سرعت بدهد تا کسی که به سوالها جواب میدهد دستپاچه شود و زبان سوختهها زودتر از بازی کنار بروند. کسی که در مقابل تعداد بیشتری از سوالها مقاومت میکند، برنده بازی است.
نفر اول جمع، اسمی را میگوید و نفر بعدی با آخرین حرف اسم قبلی، اسم جدیدی میگوید. قانون بازی هم این است که هر کسی بیش از حد مکث کند میسوزد. نفر آخری که در بازی میماند سلطان میشود و دور بعد با اسمی که او میگوید شروع میشود. از آنجایی که این بازی به درد جمعهای خیلی عمومیتر میخورد، بسته به هر جمعی که در آن هستید میتوانیدن یک بازی تخصصیتر هم راه بیندازید؛ مثلا اگر در جمع عشق فوتبالیها هستید، میتوانید بازی را در ژانر اسم بازیکنهای فوتبال یا در بین جماعت سینمادوست با اسم بازیگرها پیش ببرید.
یک بازی برای ادب کردن مجرم ها. این بازی معمولا با چهار نفر انجام میشود. ابتدا تکههای همشکل و کوچکی از کاغذ تهیه میشود و روی هر کدام کلمات شاه، وزیر، جلاد و دزد نوشته میشود. کاغذها به شکل یکسان تا میشود تا کسی از داخل آن خبردار نشود. بعد هر یک از بازیکنان کاغذی را برمی دارند. وقتی همه کاغذها را برداشتند و از سمت خودشان خبردار شدند، شاه رو به دیگران میگوید: «وزیر من کیست؟» اینجا وزیر با نشان دادن کاغذ، خودش را به شاه معرفی میکند. شاه میگوید: «دزد را از میان این دو پیدا کن.» صحنه حساس و خانمان برانداز بازی اینجاست.
بالاخره وزیر یک نفر را به عنوان دزد معرفی میکند که دو حالت دارد؛ اگر حدس وزیر درست بود که شاه فرمان شکنجهای را به جلاد صادر میکند و جلاد هم دزد بخت برگشته را شکنجه میکند، اما اگر حدس وزیر اشتباه بود و جلاد را اشتباها به جای دزد معرفی کرده بود معمولا بلافاصله پس از حدس وزیر و معرفی او، میگوید «به جلاد توهین کردی؟!» و بعدش دوباره شاه شکنجهای را به جلاد میگوید تا جلاد، وزیر بخت برگشته را تنبیه کند. شکنجها معمولا دردآور است که از مشهورترین هایش سبیل آتشین یا بشین و پاشو است.
کلاسیکترین بازی جمعی مکتوب از زمان مادها تا به حال! تعداد نفرات بازی نامحدود است. فقط به قلم و کاغذ نیاز دارید تا صفحه را برای اسم، فامیل، شهر، کشور، غذا، اشیا و ... ستون بندی کنید. به نوبت هر کسی یک حرف را اعلام میکند و خودش و بقیه شروع میکنند کلمههای مرتبطی را که با آن حرف خاص شروع میشود، زیر ستونها مینویسند. حضور ذهن و سرعت عمل فاکتورهای برتری در این بازی هستند.
اولین نفری که تمام ستونها را پر کرد، برگه اش را بالا میگیرد و «استوپ» کشیده و بلندی میگوید و شروع میکند به کولی بازی که «اصغر ننویس، من استوپ گفتم!». شیوه امتیازدهی هم این شکلی است که به جوابهای صحیح ۵ امتیاز تعلق میگیرد و اگر کسی برای یکی از ستونها اسمی منحصر بفرد را نوشته باشد که بقیه آن را خالی گذاشته باشند، ۱۰ امتیاز نوش جان میکند. فقط عنایت داشته باشید با گذشت هزار سال از تاریخچه بازی، به کار بردن ژله پلاستیکی برای اشیا و ریواس پلو برای غذا نه تنها امتیاز مثبت ندارد، بلکه این قرون وسطاییها را باید با امتیاز منفی جریمه کرد.
این قالب، سنتیترین شکل برگزاری بازی است، اما اگر میخواهید کمی هیجان و اطلاعات به روزتر را قاطی بازی کنید، میتوانید بازی را مثلا در ژانر سینما برگزار کنید و سرستون هایتان را اسم فیلم، کارگردان، بازیگر و ... بگذارید. اسم فامیل سرعتی هم یکی از آپشنهای موجود است.
این بازی میتواند توسط ۲، ۳، یا ۴ بازیکن انجام شود. (یک بازیکن در هر یک از گوشههای صفحهٔ مربوط به بازی). هر بازیکن ۴ مهره خواهد داشت (تعداد کل مهرهها ۱۶ خواهد بود) که در ابتدا ۴ مهره در خانههای کناری قرار خواهند گرفت و بازیکنان باید مهرههای خود را به انتهای بازی، یعنی ستونهای عمودی یا افقی مربوط به خود (هم رنگ) برسانند و برندهٔ بازی فردیست که زودتر از دیگر بازیکنان موفق به تمام کردن مهرههای خود بشود.
حرکت در این بازی بر مبنای تاس ریختن است، تعداد تاس ۱ عدد میباشد. آوردن عدد ۶ به معنای شروع بازی و در ادامهٔ بازی وارد کردن مهرهها خواهد بود، همچنین بعد از رخ دادن عدد ۶، بازیکن میتواند یک بار دیگر تاس ریخته و به همین ترتیب ادامه دهد. کسی که عدد ۶ میآورد و مهره بیرون دارد و یک مهره در خانه شروع دارد میتواند چند مهره در نقطه شروع بر روی هم قرار دهد.
همچنین نقطه شروع جز خانههای امن محسوب شده و میتوان مهرههای قرار گرفته از حریف در آن را با آوردن عدد شش از بازی خارج کرد و همچنین حریف هم میتواند مهره مورد نظر را در آن خانه از بازی خارج کند. همچنین پریدن از روی مهره دیگر در ۴ مهره خانه مجاز است.
این بازی را معمولا زمان مدرسه زیاد انجام میدادیم. این بازی بهاین صورت است که یکی از افراد جمع همهی وسایل را نگاه میکند و برای چند دقیقه از جمع بیرون میرود بقیهی افراد یک وسیله را جابهجا میکنند و بعد از اینکه فرد مذکور آمد باید به دنبال تغییر ایجاد شده بگردد. یکی از افراد گروه هم باید با یک مداد روی میز بزند و با نزدیک شدن آن فرد به وسیلهای که جایش تغییر یافته صدا را افزایش دهد تا تغییر پیدا شود. اگر در مدت زمان معین شده فرد بتواند آن وسیله را پیدا کند رندهی بازی خواهد شد.
شما امسال شب یلدا کدام بازیها را انجام میدهید؟ اگر بازی دستهجمعی دیگری هم میشناسید میتوانید در قسمت نظرات به ما معرفی کنید.
منبع: برترینها
انتهای پیام/