طول عمر جنبش اعتراضی جلیقه زردها از مرز یکسالگی گذشته است. این جنبش اعتراضی که خواستار برابری و رفع تبعیض است، با هدف مقابله با نظام سرمایه داری و ایجاد رفاه اجتماعی از یک سال پیش در فرانسه شکل گرفت و شنبه هر هفته تجمعهای اعتراضی خود را در شهرهای مختلف فرانسه برگزار میکند. این جنبش مدنی که تنها خواستار اصلاح امور در فرانسه است و تجمعهای خود را به صورت مسالمتآمیز برگزار میکنند، هر هفته با برخورد خشونت آمیز نیروهای امنیتی دولت این کشور روبرو میشود.
طبق اعلام رسانههای رسمی فرانسوی، از زمان آغاز جنبش جلیقه زردها تاکنون ۱۱ نفر کشته شدهاند. همچنین ۵ نفر دست و ۲۳ نفر بینایی خود را از دست داده اند. براساس آمارهای دولتی، شمار زخمیهای این تظاهرات ۲ هزار نفر بوده است که ۲۶۸ نفر آنها از ناحیه سر زخمی شده اند. ۹۵ خبرنگار، ۴۰ دانش آموز و ۳۰ امدادگر در میان زخمیهای این اعتراضات قرار دارند.
در همین رابطه، دکتر سید محمد طباطبایی، استاد روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبایی، پژوهشگر مسائل بین المللی و رایزن پیشین فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در فرانسه در مصاحبه اختصاصی با خبرنگار گروه بین الملل باشگاه خبرنگاران جوان به تشریح علل و عوامل دخیل در بروز و ظهور جنبش جلیقهزردها در فرانسه پرداخت. وی در این مصاحبه تشریح کرد که چگونه ناامیدی از صندوق رای به اعتراضاتی در فرانسه منجر شد که از کنترل دولت خارج گشت.
«جنبش، انقلاب و شورش» واژگان مختلفی هستند که برای حرکت یک سال گذشته جلیقهزردها در فرانسه از سوی رسانههای متفاوت استفاده میشود. قطعاً جلیقهزردها از میان خود مردم فرانسه هستند و نمیتوان این موضوع را به مهاجران یا اقلیتهای خاص نسبت داد. در جنبش جلیقه زردها از تمامی اقشار مردم فرانسه حضور دارند. سو مدیریت دولت باعث شد این جنبش طولانی شود و تاکنون ادامه داشته باشد. در اروپای مدرن ما شاهد تظاهرات، اعتصابات و اعتراضات گسترده بوده ایم، اما جنبش جلیقه زردها تنها موج اعتراضی بوده است که چنین طولانی ادامه داشته است و به یک سالگی خود رسیده است.
معترضان مطالبات مدنی زیادی از جمله مطالبات داخلی شامل بهبود وضعیت معیشتی، اجتماعی و حتی در برخی موارد مطالبات خارجی هم داشتند. مثلا در این جنبش گاهی شاهد شعارهای ضدآمریکایی و ضداسراییلی بودیم. همچنین در برخی مواقع مطالباتی برای رشد ملی گرایی در فرانسه نیز دیده شده است.
در غرب وجود احزاب سیاسی در راستای دموکراتیزه و لیبرالیزه کردن جوامع غربی بوده است. در واقع احزاب شکافهای سیاسی حد واسط میان جامعه مدنی و تودهها از یک طرف و دولت از طرف دیگر را پر میکنند. احزاب در ابتدای پیدایش صدای خواستها و مطالبات مردم نزد دولتها بودند؛ بنابراین از طریق انتخابات، احزاب، نمایندگی مردم را در قوای مقننه، مجریه و قضاییه برعهده میگرفتند. در چند دهه اخیر به ویژه از هزاره سوم میلادی احزاب سیاسی علی رغم آن فلسفه وجودی که داشتند، در کارکرد دچار مشکل شدند. یعنی احزاب سیاسی در غرب دولتی شدند. با گذشت زمان میبینیم که رنگ و لعاب دولتی شدن احزاب بیشتر میشود و برعکس، دولتها هم حزبیتر شده اند؛ بنابراین جایگاه احزاب سیاسی به عنوان حد واسط مردم و دولت از بین رفته است.
در طول تاریخ چهار نوع از احزاب شکل گرفت، نخست احزاب خواص بودند، سپس احزاب توده ای، در گام بعد احزاب فراگیر و امروزه به ویژه پس از فروپاشی شوروی و هزاره سوم، صحبت از احزاب کارتلی (بنگاههای بزرگ) است که در واقع احزاب دولتی هستند که به منزله کارتل سیاسی عمل میکنند. احزاب کارتلی هماکنون در اروپا و جهان دو جریان راست و چپ را به وجود آورده اند و انحصار جریانات سیاسی و نمایندگی توده مردمی را در خود گرفته اند، در حالی که خود جزئی از بدنه دولت شده اند.
به عبارت دیگر، قبلا احزاب سخنگوی مردم بودند، اما اکنون احزاب، سخنگوی دولتها هستند، یعنی سخنگوی جامعه مدنی تبدیل به سخنگوی دولت شده است. در واقع احزاب شناختهشده و با سابقه تاریخی، جزئی از بدنه دولت هستند و قدرت سیاسی را میان خودشان تقسیم کرده اند؛ بنابراین در غرب ما شاهد یک خلا میان مردم و دولت هستیم، بخصوص در فرانسه این خلا به خوبی قابل شناسایی است.
در فرانسه امروزی دیگر حزب نمیتواند اصطکاک میان دولت و مردم را پر کند، زیرا حزب خود جزئی از دولت شده است؛ بنابراین کسانی که امروز در پاریس به خیابانها میآیند، بر این موضوع تاکید دارند که ما دیگر سخنگو نداریم. آنها بر این نکته تاکید دارند که در انتخابات، پارلمان و دولت نمایندهای ندارند.
مشکل اصلی نیز دقیقا اینجاست. حزب، گروه و دستهای وجود ندارد که شکافهای موجود جامعه مدنی با دولتها را پر کند؛ بنابراین عمدهترین مشکل در خلا میان توده مردم و دولت به دلیل کارکرد جدید احزاب است.
در اروپا اکنون دیگر صحبت از دموکراسی نیست، صحبت از پارتیتوکراسی (حاکمیت سیاسی احزاب) است یعنی حاکمیت سیاسی احزابی که خودشان دولت هستند. معمولاً دو حزب بزرگ چپ و راست و احزاب کوچکی که در ائتلاف با احزاب چپ و راست هستند، قدرت سیاسی را میان خودشان توزیع میکنند. یکی از ویژگیهای احزاب کارتلی این است که علی رغم اینکه با هم رقیب هستند، این موضوع را پذیرفتهاند که باید قدرت در میان خودشان باشد. به طوری که نگذارند قدرت، حزب و یا فرد ثالثی به قدرت برسد. در واقع احزاب دست به انحصار قدرت میزنند و نمیگذارند احزاب کوچک دیگر که صدای مردم هستند به قدرت برسند.
احزاب در فرانسه در واقع در گام نخست جلوی تکثرگرایی را گرفتهاند و در گام بعد باعث ناامیدی مردم از صندوق رای شدهاند و همین عامل باعث بروز جنبشهای مدنی مانند جنبش جلیقه زردها و کشیده شدن پای مردم به خیابانها شد.
بخش اول طولانی شدن جنبش جلیقه زردها به خود مکرون باز میگردد. امانوئل مکرون حزب جدیدی به نام «به پیش» فرانسه را به وجود آورد که در واقع یک جریان دولتی است بدون آنکه خود را صراحتاً وابسته به راست یا چپ بداند. انتظارات از مکرون این بود که به عنوان یک جریان جدید شاید بتواند این خلا را پر کند، زیرا مکرون خود را از هر دو جناح راست و چپ میدانست. این انتظارات در مردم بود که حزب مکرون بتواند در میان دو حزب سنتی پیشین به عنوان سخنگوی مردم عمل کند. معمولا هم بیشترین ناامیدیها وقتی رخ میدهد که بیشترین انتظارات ایجاد شده باشد. مکرون با توجه به اینکه جزو رهبران جوان بود و انتظارات زیادی به وجود آورد و در نهایت نتوانست آن انتظارات را برآورده کند، یک موجی از ناامیدی و سرخوردگی ایجاد شد که در نهایت منجر به شکلگیری جنبش جلیقهزردها شد.
از طرف دیگر، در مدیریت این بحران از جانب دولت فرانسه، نوعی ناپختگی و بیتجربگی دیده شد. در طول یک سالی که از این جنبش میگذشت، مکرون چند بار همراه اعتراضات و چند بار مخالف اعتراضات شد. او نتوانست موضع قاطع و مشخصی که راهگشا باشد را پیدا کند. بیشتر راهکارهای او به جای درمان، قرصهای مسکن بود.
جنبش جلیقهزردها، ترکیب جمعیتی متفاوتی دارد. حتی برای مدتی روشنفکران و چهرههای شناخته شده صهیونیست نیز وارد اعتراضات شدند. همین گستردگی و تنوع معترضان جلیقه زرد، روشنفکران و برخی سیاستمداران را بر آن داشت تا با ورود به اعتراضات، در میان اقشار مختلف به نفوذ دست یابند. با این وجود، میتوان گفت طبقات پایینتر و اقشار آسیب پذیرتر به طور منطقی درصد بیشتری از معترضان را تشکیل میدهند.
در یکسالگی این جنبش شاهد رشدی از جنبه تعداد شرکتکنندگان در اعتراضات جلیقهزردها هستیم. اما جنبه مهم این موضوع رشد دامنه و جایگاه جغرافیایی آن است. ابتدا این جنبش در پاریس، پایتخت فرانسه شکل گرفت و تمرکز آن در این شهر بود و خیلی از مردم معترض روزهای شنبه از شهرهای دیگر به پاریس میآمدند. از یک مقطع زمانی به بعد این جنبش گسترش یافت و به شهرهای دیگر فرانسه رسید. به نظر نمیرسد این جنبش در کوتاه مدت متوقف شود، ممکن است در مقاطعی فراز و فرود داشته باشد و جمعیت شرکتکننده کاهش یا افزایش یابد، ولی به نظر میرسد این جنبش در کوتاه مدت همچنان فعال باقی بماند.
در ابتدای امر یک عده قصد موج سواری و رهبری جنبش را داشتند و میکوشیدند نقش سخنگویی اعتراضات را برعهده داشته باشند. اما جنبش جلیقهزردها این افراد را به عنوان رهبران خود قبول نکرد، زیرا این جنبش شامل اقشار و اعضای متفاوت و متکثری است. تاکنون این جنبش نتوانسته است به اهداف بزرگی که در نظر داشت، دست پیدا کند به همین دلیل هم هست که این جریان همچنان ادامه دارد. تفاوت شرایط کنونی در این امر است که موج سوارهای ابتدایی از جنبش خارج شده اند و جنبش با گذشت زمان جنبه تودهای و مردمی بودنش افزایش یافته است. طبیعی است که در هر جنبش مردمی، عدهای آشوب طلب نیز وجود داشته باشند، اما جنبش جلیقهزردها سعی کرده این افراد را از خود جدا کند.
قابل پیشبینی است که چنین جریاناتی به سایر کشورهای اروپایی و غربی گسترش یابد. با این وجود، پیشبینی من این است که این اعتراضات در حد جنبش باقی خواهد ماند و به انقلاب سیاسی – اجتماعی منجر نخواهد شد. درباره خشونت پلیس فرانسه نیز باید بگویم انتظار نمیرفت خشونتها در نظام مدعی لیبرال دموکراسی فرانسه که اعتراضات در قانون اساسی آن پذیرفته شده به صورت این چنینی رخ دهد. برخلاف روند صلح آمیز جنبش جلیقه زردها که با اعتراضات آرام همراه بود، شاهد خشونت شدید پلیس با تظاهرکنندگان بودیم.
انتهای پیام/
تهیه و تنظیم: ابوالفضل هاشمی
حتی بعنوان میانجی با مخالفان وارد عمل بشه. "دکن، دکا "