زوج جوانی که پیش از مراسم ازدواجشان، پایشان به شهرها و مناطق محروم کشورمان باز نشده بود. نتیجه این تصمیم علیرضا و همسرش حالا تجربه حضور در کنار آدمهایی است که گرچه دستشان تنگ است، امّا دلشان به اندازه یک دریاست؛ آنقدر که رشته محبت بین آنها هیچ وقت قطع نمیشود.
گزارش ما از جشن آغاز زندگی مشترک یک زوج تهرانی در میان ساکنان کوره پزخانههای جنوب پایتخت را مشاهده میکنید:
شادیمان را با مردم محرومِ مهربان تقسیم کردیم
آغاز زندگی جهادی و کمک به مردم محروم، باورهای ذهنی علیرضارا شکل میدهد و وقتی به فکر ازدواج میافتد، همسری را بر میگزیند که با او همعقیده است و پایهکار او در کارهای جهادی. علیرضا درباره اینکه چطور شد به فکر برگزاری مراسم ازدواج در کوره پزخونههای جنوب تهران افتاده میگوید: " آرزویم این بود که همه را در عروسیام دعوت کنم و فقرا و نیازمندان در آن مراسم حضور داشته باشند. برای همه آنها هم دلیل داشتم. من از عمد این منطقه را که در نزدیکی تهران است، انتخاب کردم تا ذهنها و توجهها را به این منطقه جلب کنم. ما این منطقه را برای برگزاری مراسم انتخاب کردیم تا جامعه و مسئولان ببینند که در کنار و گوشههای همین پایتخت با همه سرو صدایش، چنین مردمی هم زندگی میکنند. "
نیت علیرضا و همسرش برای برگزاری مراسم عروسی در مناطق محروم به دغدغهای تبدیل شد و توانست با کمک گروه جهادی "الکفیل" که سابقه کارهای جهادی در اقصینقاط کشور را دارد، مراسم ازدواجش را در تاریخ ۱۴ آذرماه سال ۱۳۹۸ در محله اسلامآباد جاده ورامین برگزار کند و خاطرات خوشی را برای مردم محروم این منطقه به ارمغان آورد.
علیرضا هدف از این اقدام جهادی را اینگونه توضیح میدهد: "استادمان میفرمود: هیچوقت نگویید عالم، تاریک است. برخیزید و از خودتان شروع کنید. همت کنید و شمعی را روشن کنید. رهبر معظم انقلاب فرمایشاتی درباره ازدواج آسان دارند که ما جستجو کردیم و ویژگیهای ازدواج آسان را پیش گرفتیم. ما تصمیم گرفتیم با فقرا همراه شویم و جشنواره ازدواجمان را در کنار آنان برگزار کنیم. "
از مراسم ازدواج علیرضا و همسرش ویدئوهایی در فضای مجازی منتشر شده که ابعاد گوناگونی دارد. از جمله حرفها و سخنانی که کودکان محروم آن منطقه بهزبان میآوردند. یکی از این ویدئوها، مربوط به دختربچهای بود که میگفت برای اولینبار است که در مراسم عروسی شرکت میکند. حال و هوای آن منطقه برای هر فردی که حتی یک سفر به آنجا داشته باشد، سنگین و اندوهناک است. وقتی سخن از سختی و مشقتهای آنان به میان میآید، اشکهای علیرضا جاری میشود و با ناراحتی میگوید: "زندگی در کوره پزخونهها خیلی سخت است. حال پدری که صبح از خواب بلند میشود و میبیند که بخشی از خانهاش روی سرِ زن و بچهاش آوار شده، خیلی طاقتفرماست. "
با غصه خوردن، کار محرومان حل نمیشود
علیرضا بهعنوان طلبهای دغدغهمند، روحیه لطیفی دارد، روحیهای حساس که خیلی وقتها وقتی با حجم محرومیت در این مناطق روبه رو میشود، متأثر میشود، او، امّا بهعنوان طلبهای جهادگر سعی میکند این تأثر و ناراحتی را به سمتی هدایت کند که برای افرادی که در مناطق محروم و در شرایط سختاند، بهترین بازدهی را داشته باشد. او میگوید: "ما از زمانیکه مراسم عروسی ام را در کوره پزخانههای جنوب تهران گرفتیم، لحظهای از یاد آن مردمان شریف و نیازمند غافل نمیشویم و بهخاطر اوضاعی که دیدم، غصه میخورم، امّا همیشه با خودم میگویم من اینجا هستم تا این شرایط تغییر کند و با غصه خوردن مشکلی حل نمیشود. همدردی خوب است، امّا چاره کار نیست و من و بقیه بچههای جهادگر باید مشکلات این مناطق را تا جایی که میتوانیم حل کنیم. "
خاطرات مراسم عروسی هیچوقت از خاطر آدم نمیرود، امّا آیا برای این دو نیز اینگونه بوده است. علیرضا دراین باره میگوید: "هیچوقت لحظات خوش روز پنجشنبه از یادم نمیرود و اتفاقاً گاهی غبطه میخورم که چرا در این ۲۰ سال گذشته، روزهایم را با محرومان نگذراندم. البته این ابتدای ماجرا است و حالاحالاها کار داریم که امیدوارم این اقدام ما آتش مشعل ازدواجهای جهادی را بوجود آورده باشد. "
۱۴ آذر سال ۱۳۹۸، آغاز یکی شدن علیرضا و همسرش بود. علیرضا در مواجهه اقوام و نزدیکان درباره این تصمیم میگوید: بیش از همه، نظر همسرم برایم مهم بود که پایه ازدواج جهادی بود که در این زمینه مخالفتی نداشت و پیشقدم بود. در همین کار هم از طرف بعضی اطرافیان، ابتدا نگرانیها و مقاومتهایی وجود داشت، امّا این نگرانیها بیشتر بهخاطر گنگ بودن این اتفاق بود. خیلی از اطرافیان، تصوری از آن نداشتند. بعد از مراسم و رسانهای شدن آن، حس خوبی پیدا کردند. "
برای این زوج جهادگر، کار جهادی با چند هدف انجام میشود. برای رضای خدا و کمک نیازمندان. درحقیقت این حرکت آنان، یک حرکت فرهنگی، تربیتی است که نتیجهاش فقط بهبود شرایط زندگی مردم مناطق محروم نیست.
در چنین شرایطی، اصولاً پیدا میشوند و سؤالات و ابهامی را مطرح میکنند. برخی هم که نسبت به همهچیز بدبیناند، اشکالات و شبهاتی میآورند. مثلاً میگویند آنها میخواهند مطرح شوند و به شهرت برسند و یا اینکه پس از این مراسمِ نمادین، مراسم دیگری خواهند گرفت. علیرضا در پاسخ به این سؤال میگوید: "باور کنید این اولین و آخرین مراسمی بود که ما گرفتیم. "
پای علاقه که در میان باشد بقیه مشکلات حل میشود و انسان راهش را پیدا میکند و به سمت هدف هدایت میشود. اینها را خانم عابدینی میگوید و این یعنی، عشق و علاقه خدمت به محرومان و بهانهای که پای او و همسرش را به دورافتادهترین نقاط استان تهران باز کرد. عشق و علاقهای که زمان و شرایط سرش نمیشود و باعث شده علیرضا دست همسرش را بگیرد و در دورافتادهترین منطقه تهران، پای سفره عقد بنشاند.
منبع: تسنیم
انتهای پیام/