با وجود این من که دومین فرزند خانواده بودم هیچ علاقهای به درس و مدرسه نداشتم و در همان مقطع ابتدایی تحصیل را رها کردم و شاگرد پدرم شدم. پدرم علاوه بر کاشی کاری امور دیگر مربوط به ساختمانها مانند سنگ کاری و دیوار چینی را هم انجام میداد به همین خاطر من هم نزد پدرم آرام آرام حرفه کاشی کاری را به خوبی آموختم و خودم به طور مستقل مشغول کار شدم. سالها به همین ترتیب سپری میشد تا این که در ۲۵ سالگی به خواستگاری نجیبترین و زیباترین دختر محله رفتم. مادرم از حدود یک سال قبل «لعیا» را برای من زیر نظر گرفته بود.
با وجود آن که «لعیا» خواستگاران زیادی داشت، اما این شانس من بود که او به خاطر لجبازی با خانواده اش مرا به همسری قبول کرد. خلاصه در مدت کوتاهی من و لعیا پای سفره عقد نشستیم و اکنون که ۲۰ سال از آن زمان میگذرد دو فرزند سر به راه حاصل این ازدواج است. من از همان زمان شغل پدرم را ادامه دادم به طوری که با راه اندازی پروژه مسکن مهر اوضاع شغلی من نیز بهتر شد، اما بعد از آن دیگر بیکار شدم و هیچ پیشنهاد کاری نداشتم. چندین سال بیکار بودم و از پس اندازم برای مخارج زندگی هزینه میکردم تا این که بالاخره با گرفتن یک وام پرایدی خریدم و در یکی از تاکسی تلفنیهای اینترنتی به مسافرکشی پرداختم. با آن که درآمدم ناچیز بود، اما قناعت همسرم موجب میشد تا علاوه بر پرداخت اقساط مشکلات زیادی در تامین هزینههای زندگی نداشته باشم. اما چند سال بعد خودروام به طور ناگهانی دچار نقص فنی شد و آن را نزد تعمیرکار بردم. وقتی مبلغی را به عنوان بیعانه پرداختم آن تعمیرکار قول داد ظرف ۱۰ روز خودروام را تعمیر میکند و به من تحویل میدهد. بعد از گذشت این مدت وقتی برای تحویل خودرو رفتم با در بسته تعمیرگاه روبه رو شدم.
با شماره تلفن تعمیرکار تماس گرفتم، او گفت: مشکلی برایش پیش آمده و نتوانسته است خودرو را تعمیر کند سپس قول داد حداکثر تا یک هفته دیگر آن را تعمیر میکند وقتی یک هفته دیگر به تعمیرگاه رفتم باز هم خودروام در همان جا پارک بود. شاگرد مغازه اش گفت استادکارش به سفر رفته است و از تعمیر خودروی من نیز اطلاعی نداشت. چند روز دیگر هم به ناچار صبر کردم، ولی او به تماسهایم پاسخ نمیداد. شاگرد تعمیرکار گفت استادکارش قول داده در اسرع وقت خودروام را تعمیر میکند. چرا که الان مشغول بنایی در منزلش است. گفتم بیعانه ام را پس بدهد تا خودرو را جای دیگری ببرم، اما قبول نکرد و من به خاطر بیکاری هر روز دچار مشکلات بدتری میشدم. اقساط و اجاره خانه ام عقب افتاده بود به ناچار از تعمیرکار شکایت کردم، اما او در دادگاه مدعی شد خودروام را تعمیر کرده است و من برای تحویل گرفتن آن نرفته ام. روز بعد وقتی نزد تعمیرکار رفتم او از من خواست همه هزینهها را نقد بپردازم، اما من در این چند ماه همه پس اندازم را خرج کرده بودم او چک هم قبول نکرد در حالی که ظواهر امر نشان میداد خودروام هنوز تعمیر نشده است. خلاصه در این شرایط اوضاع زندگی ام به هم ریخت و همسرم منزل را ترک کرد. اقساطم عقب افتاد و تماسها و گلایههای ضامنها شروع شد از سوی دیگر نیز گوشی تلفنم سرقت شد و دیگر نمیتوانم ...
شایان ذکر است، به دستور سرهنگ نوروزی (رئیس کلانتری شفا) ادعای این مرد در دایره مددکاری اجتماعی مورد بررسی قرار گرفت.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
منبع:خراسان
انتهای پیام/