به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، تصور کنید که ذهن تان بر روی فکر یا تصوری گیر کرده باشد، مثلاً تصادف فرزندتان که از مدرسه برمی گردد یا اندیشهای توهین آمیز یا موارد سادهتر مثل روشن ماندن اجاق گاز، جاماندن کلیدها، روشن ماندن کامپیوتر محل کار، نرسیدن پیامکها و ...؛ و بعد این فکر یا تصور در ذهنتان بارها و بارها تکرار شود. شما این افکار را نمیخواهید، اما این افکار آنقدر تکرار میشوند که شما دچار اضطراب شدید میشوید.
بیشتربخوانید: ترفندهایی برای آنکه از وسواس خلاص شویم
اضطراب سیستم هشدار دهنده ذهن ماست. هنگامی که مضطرب میشویم مانند این است که با خطری مواجه ایم. اضطراب احساسی است که به ما میگوید واکنش نشان دهیم، از خود محافظت کنیم، کاری بکنیم.
از طرفی ممکن است تشخیص دهیم که ترس ما عاقلانه نیست، معقول به نظر نمیرسد، اما با این وجود خیلی واقعی احساس میشود و حتی گاه شدید تا حدی که مثلاً بارها دسته کلید یا گوشی موبایل مان را چک کنیم که جا نمانده باشد. آیا مغزمان به ما دروغ بگوید؟ آیا احساساتی را تجربه میکنیم که واقعی نیستند؟ با تمایلات وسواسیمان چه کنیم؟
احساسات دروغ نمیگویند، اما اگر اختلال وسواس فکری – عملی داشته باشیم، آنها به ما دروغ میگویند. اگر اختلال وسواس فکری – عملی داشته باشیم، سیستم هشدار دهنده در مغزمان به طور صحیح کار نمیکند. مغزمان هشدار میدهد که در خطریم، در حالی که این گونه نیست.
هنگامی که دانشمندان تصاویر مغزهای گروهی از افراد با اختلال وسواس فکری – عملی را مقایسه میکنند، میتوانند ببینند که بعضی از نواحی مغز آنها با افرادی که این اختلال را ندارند متفاوت است.
اختلال وسواس فکری و عملی دو جنبه دارد:
۱. افکار، تصاویر و برانگیختگیهای ناخوانده، که به عنوان وسواس فکری شناخته میشوند.
۲. وسواسهای رفتاری که افراد درگیرشان میشوند تا اضطرابی را که وسواسهای فکری باعث آن شده است، تسلی دهند.
فعالیتهایی مانند دست شستن زیادی، یا پشت سر هم چک کردن چیزها، مثالهایی از تمایلات وسواسی فکری یا عملی است که خیلی از ما هراز گاهی بروز میدهیم و اگر استمرار یابد و تثبیت شود میتواند به اختلال واقعی وسواس تبدیل شود و ما را از پا بیندازد.
افکار وسواسی:
افکار، تصورات یا امیالی که بارها و بارها اتفاق میافتند و خارج از کنترل شخص اند.
شخص نمیخواهد که این افکار را داشته باشد.
شخص افکار را مزاحم و ناخواسته میداند و معمولاً میداند که این افکار عاقلانه نیستند.
افکار با احساساتی ناراحت کننده، از قبیل ترس، نفرت، شک یا این احساس که همه چیز باید به روش "مطلقا صحیح" انجام بگیرد، ظاهر میشوند.
افکار وقت زیادی را از فرد میگیرند و مزاحم فعالیتهای مهم او مثل معاشرت، کار، رفتن به مدرسه و ... میشوند
اعمال وسواسی:
رفتارهای تکرار شوندهای که یک فرد درگیر آن میشود تا وسواساش را خنثی، بی اثر یا آنها را از خود دور کند.
افراد وسواسی میفهمند که این کار تنها یک راه حل موقتی است، اما در نبود راهی بهتر برای مقابله، به رفتار وسواسی به عنوان راه فراری موقتی پناه میآورند.
وقتگیر اند و با فعالیتهای مهم فرد مثل روابط اجتماعی، کار، مدرسه و ... تداخل میکنند.
با اختلال وسواس چه کنیم
برای درمان اختلال وسواس مجموعهای از سه روش روان درمانی، دارو درمانی و خانواده درمانی توصیه میشود. با این همه با انجام چند راهکار میتوان برخی از وسواسها را تا حد زیادی کنترل کرد.
روی آنها نام بگذارید
اولین گام برای متوقف کردن تفکر وسواسی شناسایی آن هاست و بهترین راه شناسایی، "نامیدن" است. این کار به نظر ساده میآید، اما کمی پیچیدهتر از آن است که فکر میکنیم.
دقت کنید چه عادتهایی را تکرار میکنید مانند ور رفتن با ناخنها یا بررسی هر چند دقیقه یک بار گوشی موبایل و رسانههای اجتماعی.
دفعه بعد که خودتان را درگیر این مسایل دیدید، افکار وسواسی را نامگذاری کنید. سپس بررسی کنید که چگونه آنها ایجاد میشوند و شما چگونه به آنها پاسخ میدهید. نام گذاری باعث میشود دفعات بعد به افکار وسواسی آگاه شوید و متوقف شان کنید.
مهم نیست چه نامی میگذارید. ممکن است نام چک کردن مدام گوشی را "کرگدن" بگذارید یا از کلمهای مانند "بعدی" استفاده کنید. مهم این است که این کلمه، میتواند شما را نسبت به آنچه بدان وسواس دارید آگاه کند و بین شما و فکر/رفتار وسواسی فاصله گذاری کند.
پذیرفتن آن را تمرین کنید
با تمایلات وسواسیمان چه کنیم؟ (توصیههای کاربردی) گام بعدی برای متوقف کردن تفکر وسواسی، پذیرش است. به خاطر داشته باشید که افکار تنها افکار هستند. مجموعهای از نورونها که در مغز شلیک میشوند، نه چیزی بیشتر. به همان اندازه که ما یاد میگیریم افکار وسواسی را بپذیریم، شانس بیشتری برای متوقف کردن آنها به دست میآوریم.
تلاش برای جلوگیری، سرکوب و یا فرار از این افکار به تقویت آنها کمک کرده و آنها را بدتر و بدتر میکند. در حالی که پذیرفتن آنها و نظاره کردنشان و بی تفاوتی به آنها، به جای کنترل و اجتناب، کلید موفقیت است.
نکته دیگر برای پذیرش افکار وسواسی این است که در مورد آنچه که انجام میدهید و آنچه کنترلی روی آن ندارید، واقع بین باشید.
هنگام وسواس در مورد گذشته و یا نگرانی در مورد آینده، از خودتان این سوال را بپرسید:” آیا میتوانم در حال حاضر در این مورد کاری انجام دهم؟ اگر پاسخ "بله" بود، ببینید چکار میتوانید بکنید و آن را انجام دهید و اگر پاسخ "نه" بود، تمام سعی تان را بکنید تا آنچه را که هست بپذیرید.
مدیتیشن و ذهن آگاهی بیاموزیم
بخشی از این که چرا تفکر وسواسی اینقدر ناراحت کننده است، به دلیل احساسات بدی است که با این افکار همراه است. بنابر این میتوانید همزمان با تلاش برای شناختن و پذیرش آن ها، از تمرینات مدیتیشن و تمرکز ذهنی برای از بین بردن پاسخهای هیجانی منفی استفاده کنید.
روانشناسان، ذهن آگاهی را اینگونه تعریف میکنند: پاک کردن ذهن و تمرکز بر اینکه چگونه ذهن و بدن شما در لحظه حال، خود را احساس میکند.
برای رسیدن به این هدف، مدیتیشن و مجموعهای از تمرینات ذهنی برای هدایت ما به لحظه حال و مکان فعلی نیاز است که اضطراب را از بین ببرد. هنگامی که تفکر وسواسی وارد صحنه میشود، تمرین تنفس عمیق را امتحان کنید: نفس را برای چهار ثانیه نگه دارید و سپس به آرامی برای چهار ثانیه آن را بیرون دهید.
با جستجوی اینترنتی میتوانید سایر فعالیتهای مدیتیشن و ذهن آگاهی را بیاموزید و امتحان کند. همچنین در کلاسهای مدیتیشن میتوانید تکنیکهای مختلف در یک محیط حمایتی همراه با دیگران بیاموزید.
منبع: وب سایت سواد
انتهای پیام/