به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، پاییز سال ۱۹۳۲، اعلامیههایی در شهر «تاسکیگی»، ایالت «آلاباما» آمریکا پخش شد که به «شهروندان رنگینپوست» وعده میداد میتوانند برای پاک کردن بدنشان از «خون ناسالم» از درمانهای ویژهای برخوردار شوند.
در آن اعلامیهها با خطوط درشت نوشته شده بود: «آزمایش خون رایگان؛ درمان رایگان توسط پزشکان دولت و اداره بهداشت شهرستان مکون. ممکن است شما احساس سلامت و تندرستی کنید، اما در بدنتان خون ناسالم وجود داشته باشد. با تمام اعضای خانواده به ما مراجعه کنید.»
وعده غذا و معاینات جسمی رایگان و برخورداری از بیمه دفن امتیازهای دیگری بودند که به شهروندان سیاهپوست پیشنهاد میشد و این طور بود که صدها نفر که همگی سیاهپوست و عمدتاً از طبقات محروم و فقیر جامعه بودند به مراکز مشخصشده مراجعه کردند.
اما آنچه در این اعلامیهها از مراجعهکنندگان مخفی میشد این بود که آنها قرار است آزمودنیهای یک آزمایش علمی مخفیانه باشند که در سالهای بعد به «آزمایش سیفلیس تاسکیگی» مشهور شد: مطالعهای که یکی از نهادهای دولت فدرال آمریکا متولی انجام آن با هدف مطالعه اثرات ماندگار سیفلیس روی بدن انسان بود.
خبرگزاری آسوشیتدپرس سالها بعد گزارش داد که دولت آمریکا در این بررسی ظاهراً علمی اقلیتهای نژادی و محرومترین اقشار جامعه را مانند مادههای آزمایشگاهی، هدف مطالعاتی غیراخلاقی و گاهاً مرگبار قرار داده است. در این گزارش آشکار شد دولت آمریکا به منظور پیشبرد اهداف پژوهشی، به مدت ۴۰ سال بیماران مبتلا به سیفلیس را از بیماریشان بیاطلاع نگاه داشته و از درمان آنها جلوگیری کرده است.
اجراکنندگان پژوهش حتی بعد از اتمام بودجه این طرح آزمایشی آزمودنیها را از بیماریشان مطلع نکردند و حتی بعد از کشف آثار مثبت پنیسیلین در درمان این بیماری به آنها نگفتند که در ۴۰ سال گذشته درمانی روی آنها صورت نگرفته. خبرگزاری آسوشیتدپرس سال ۲۰۱۷، آثار منفیِ آزمایشِ تاسکیگی روی جامعه آمریکاییهای آفریقاییتبار را ماندگار دانسته و نوشته یکی از دلایلی که سیاهپوستان آمریکایی در حال حاضر هم تمایلی برای مراجعه به پزشک حتی برای معاینات معمول ندارند تثبیت این رویداد در خاطره جمعی آنها است.
مطالعه تاسکیگی، البته نه یک رویداد منفرد، بلکه نتیجه نگاه مادهگرایانه به انسان و یکی از دهها آزمایشی بود که دولت آمریکا علیه آزمودنیهایی از ضعیفترین اقشار جامعه اعم از زندانیان، اقلیتهای نژادی، مبتلایان به بیماریهای روانشناختی و ... به کار گرفت. به عنوان مثال، بین سالهای ۱۹۴۶ تا ۱۹۴۸، دانشمندان وابسته به دولت آمریکا با تزریق عامل سیفلیس به بیماران یک آسایشگاه روانی به مطالعه آثار این دارو روی بیماران پرداختند.
در این گزارش نگاهی خواهیم داشت به مجموعهای از آزمایشهایی از این دست که با بودجه دولت آمریکا انجام شده و در فعل و انفعالی غیراخلاقی انسانها را در معرض تجربیات ناگواری قرار داده است.
۱۰ آوریل سال ۱۹۵۳، «آلن دولس»، رئیس تازه منصوبشده «سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا» (سیا) مدعی شد که آمریکا درگیر «جنگ برای تصاحب اذهان» یا جنگ ایدئولوژی با کشورهایی نظیر چین، شوروی و در کل کشورهای کمونیستی است. او مدعی شد که کشورهای کمونیستی از روشهای «مغزشویی» برای کاشت نگرشهای مطلوب خود در میان اسرای جنگی یا در سطحی وسیعتر، مردم استفاده کردهاند.
او بعد از بیان اینکه «ما در غرب، در حوزه جنگ مغزها ناتوان بودهایم» مدعی شد که آزمایشهای مورد نیاز برای دستیابی به تکنیکهای مغزشویی کاملاً با «ارزشهای آمریکایی» در تضاد هستند.
با این حال، دولس تنها سه روز بعد از این سخنرانی پروژهای فوق سری به نام MK-Ultra را در سیا برای بررسی «فنون کنترل ذهن» راهاندازی و در این راستا، مجوز استفاده از روشهای شوکدرمانی، دستگاههای پلیگراف، تشعشعات، مواد مخدر، مواد سمی و مواد شیمیایی بر روی آزمودنیهای انسانی را صادر کرد. (سند زیر)
آزمودنیها در این آزمایشها سه دسته بودند: گروهی که آزادانه داوطلب شرکت بودند، گروههایی مانند زندانیان که به زور وادار به همکاری میشدند و گروهی دیگر که اصلاً خبردار نبودند جزئی از یک برنامه تحقیقاتی گسترده هستند. با این حال، پایگاه «History.com» نوشته گروههایی که از آنها در این پژوهش استفاده شد، از کودکان کمتوان ذهنی گرفته، تا سربازان تا مراجعهکنندگان به آسایشگاههای روانپزشکی همگی جزو آسیبپذیرترین اقشار جامعه بودند. سیا به ویژه زندانیها را آزمودنیهای خوبی برای این پروژه میدانست، زیرا آنها معمولاً در ازای مرخصی یا تخفیفهای جزئی در مجازات راضی به همکاری میشدند.
«وایتی بالگر»، یکی از زندانیانی که تحت آزمایشهای سیا قرار گرفته تجربه خودش را اینطور توضیح میدهد: «کاملاً اشتهایم را از دست داده بودم. توهم داشتم. شکل اتاق برایم عوض میشد. ساعتها حس بدگمانی و خشم در من موج میزد. دورههای وحشتناکی از کابوسهای زنده را تجربه کردیم و حتی احساس میکردیم از دیوارها، موج خون به بیرون میجهد. آدمهای جلوی چشم من تبدیل به اسکلت میشدند. یکبار دیدم که دوربین جلوی چشمم به سر سگ تبدیل شد. حس میکردم دارم دیوانه میشوم.»
بالگر ادعا میکند که حالتهای ایجاد شده در او به دلیل تزریق «الاسدی» بوده؛ ادعایی که بیراه به نظر نمیرسد، زیرا این ماده در واقع یکی از داروهای مورد علاقه سیا برای پیشبرد برنامه «کنترل ذهن» و تدوین برنامههای بازجویی از متهمان بود.
سیا در سالهای بعد از تکنیکهای به دست آمده در این پژوهش در زندانهای مخفیانهاش در اروپا، آسیای شرقی، ژاپن و فیلیپین برای بازجویی از متهمان و شکنجه استفاده کرد. تکنیکهای شکنجه مانند استفاده از داروهای روانگردان، استفاده از شوک الکتریکی، قرار دادن متهمان در معرض تغییرات دمایی و ایجاد تجارب انزوای حسی محصول این برنامه سیا برای اعترافگیری از متهمان و بازجویی آنها هستند.
برنامهای مرتبط با پروژه یاد شده در بالا بود که توسط «دفتر اطلاعات علمی سیا» برای پاسخ به این سوال ایجاد شده بود: «آیا میتوان فردی را به اندازهای تحت کنترل درآورد که بر خلاف میل و اراده خود و حتی بر خلاف قوانین بنیادین طبیعت، تمامی دستورات را اجرا کند؟» هدف اولیه سیا از این طرح در واقع- چنانکه در یکی از اسناد افشا شده این سازمان (مورخ ۲۲ ژانویه ۱۹۵۴) آمده- مشخص کردن این بود که آیا میتوان افراد را بر خلاف میلشان برای انجام ترورهای هدفمند به کار گرفت یا خیر.
در این مطالعه اثرات هیپنوتیزم، اعتیاد به مورفین و استفاده از مواد شیمیایی مانند «الاسدی» برای ایجاد حالت خواب و دیگر حالتهای دگرگون هشیاری در آزمودنیها استفاده شد. «کیساک پال»، نویسنده آمریکایی در کتابی سال ۲۰۰۵ نوشته سازمان سیا شرکتکنندگان در پژوهشها مرتبط با این برنامه را به مصرف کوکائین، ماریجوانا، هروئین و مسکالین وادار کرده و در نهایت، الاسدی را موثرترین دارو در راستای اهدافش تشخیص داده است.
در یکی از گزارشهای سیا درباره نتایج این برنامه اینطور عنوان شده با استفاده موثر از هیپنوتیزم میتوان فرد را به ترور «یک سیاستمدار برجسته [سانسور شده]یا در صورت لزوم یک مقام آمریکایی واداشت.»
گفته میشود در قالب این پروژه به بیش از ۷۰۰۰ نفر بدون آگاهی یا رضایت آنها دوزهای بالای الاسدی تزریق شد. بیش از ۱۰۰۰ نفر از این افراد به امراض روانشناختی مانند افسردگی و صرع مبتلا شده و عدهای هم خودکشی کردند.
در سال ۱۹۵۴، دولت آمریکا در برنامهای موسوم به پروژه ۴.۱ به مطالعه آثار تشعشعات هستهای روی بدن ساکنان جزایر مارشال پرداخت. آمریکا در این جزیره، بمبهای هستهای خودش را آزمایش کرده بود. بعد از آنکه آزمایش هستهای آمریکا به نام «کاسل براوو»، قدرت انفجاری بیشتر از آنچه مورد انتظار بود تولید کرد دولت این کشور مطالعه مخفیانهای را بر روی ساکنان جزیره مارشال آغاز کرد. دولت آمریکا ادعا میکند که قدرت انفجار بمب هستهای به کار رفته در این آزمایش تصادفاً از حد انتظار بالاتر بوده، با این حال ساکنان جزیره مارشال معتقدند که دولت آمریکا تعمداً انفجار قدرتمندتری ایجاد کرده است. ۲۳۹ نفر از ساکنان این جزیره در معرض تشعشعات آسیبزا قرار گرفتند. برخی از این افراد به بیماری سندروم حاد پرتو تابی مبتلا شده و تعدادی مردند. اثرات درازمدت این آزمایشها، نقایص مادرزادی زیادی در میان کودکان نسلهای بعدی ایجاد کرد.
در سال ۱۹۵۵ سازمان سیا اقدام به انجام آزمایشاتی در زمینه نبرد بیولوژیک زد؛ در این آزمایشها سیا اقدام به انتشار باکتری سیاهسرفه در بیرون خلیج «تامپا»، در ایالت فلوریدا کرد. این اقدام باعث شد بیماری سیاهسرفه در این شهر مسری شده و حداقل ۱۲ نفر را به کشتن بدهد.
در فاصله سالهای ۱۹۵۶ و ۱۹۵۷ آزمایشهای سلاحهای بیولوژیک ارتش آمریکا در شهرهای «ساوانا» در ایالت «جورجیا» و «آوون پارک» در ایالت فلوریدا انجام شدند. در این آزمایشها محققان ارتش آمریکا میلیونها پشه آلوده را در این دو شهر رها کردند تا ببینند آیا این پشهها میتوانند باعث انتشار بیماریهای تب زرد و تب دنگی شوند یا خیر.
بر اثر این آزمایشها صدها نفر از ساکنان این دو شهر به بیماریهایی مانند انواع تبها، مشکلات تنفسی، جنینهای مرده، انسفالیت و تیفوئید مبتلا شدند. سپس محققان ارتش در لفافه متخصصان بهداشت وارد این دو شهر شدند و شروع به عکسبرداری و انجام آزمایشهای پزشکی روی قربانیان کردند. چندین نفر از فرادی که به بیماری مبتلا شده بودند، به خاطر این آزمایشها جان باختند.
ارتش، کمیسیون انرژی اتمی و سایر نهادهای دولتی آمریکا در چندین پروژه با استفاده از روشهایی مانند خوراندن غذاهای آلوده به مواد رادیواکتیو به کودکان کمتوان ذهنی، جاسازی میلههای ظریف رادیومی در بینی کودکان، انتشار مواد شیمیایی رادیواکتیو بر فراز شهرهای آمریکا و کانادا، تزریق مواد رادیواکتیو به بدن مادران باردار به بررسی آثار این مواد روی بدن انسان پرداختند.
به عنوان مثال، در سال ۱۹۴۵، به سه بیمار بیمارستان «بیلینگز» از دانشگاه شیکاگو پلوتونیوم تزریق شد؛ این آزمایش بخشی از «پروژه منهتن» (یکی از برنامههای هستهای آمریکا که به تولید اولین بمب اتمی جهان منجر شد) به شمار میرفت. یا در سال ۱۹۴۶ هم به ۶ نفر از کارکنان یک آزمایشگاه متالورژیک آبهای آلوده به پلوتونیوم ۲۳۹ داده شد تا محققان بتوانند درباره چگونگی جذب پلوتونیوم در مسیر گوارشی بدن تحقیق کنند.
علاوه بر این، وزارت دفاع آمریکا بین سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۱ حامی مالی یک طرح آزمایشی بود که قرار بود به بررسی آثار «پرتوتابی به تمام بدن» بپردازد. آزمودنیها، بیماران سرطانی فقیر و سیاهپوستی بودند که از موضوع آزمایش بیخبر بودند و به آنها گفته شده بود قرار است تحت درمانی برای از بین بردن سرطان قرار بگیرند.
بین سالهای ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۴ «سازمان جنگ شیمیایی» آمریکا هزاران نفر از پرسنل نظامی را در معرض گاز خردل قرار داد تا کارآمدی ماسکهای گاز و لباسهای محافظت از این گازها را آزمایش کند. گفته میشود در این آزمایشهای بحثانگیز اثر این گازها بر روی حداقل ۶۰ هزار سرباز آمریکایی آزمایش شد؛ یکی از مسائل مورد بررسی در این آزمایشها بررسی نحوه اثرگذاری گاز خردل بر افرادی از نژادهای مختلف بود.
بین سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۳ نیز ارتش آمریکا مواد شیمایی سمّی بر فراز شش شهر آمریکا و کانادا اسپری کرد تا الگوهای پخش سلاحهای شیمیایی را آزمون کند. اسناد بر جای مانده نشان میدهند مواد شیمایی پراکنده شده بر فراز شهر «وینیپگ» کانادا حاوی ماده سمی سولفید کادمیوم روی بود. در همین سال نیروی دریایی ارتش آمریکا به کمک CIA آزمایشهایی را ترتیب داد که دهها هزار نفر در نیویورک و سانفرانسیسکو تحت اثر عوامل منتشر شونده در هوا مانند سراشیا مارسسنس (که موجب عفونتهای ریوی، ادراری و خونی میشود) و باسیلوس گلوبیجی (مرتبط با بیماری سیاه زخم) قرار گرفتند.
در آزمایشی دیگر، پزشکی به نام «آلبرت کلیگمن» با حمایت مالی ارتش آمریکا آزمایشی را بر روی ۷۰ زندانی سیاهپوست انجام داد و به آنها ماده «دیوکسین» که از مواد بسیار سمی موجود در عامل نارنجی است تزریق کرد. کلیگمن در آن در حال ساخت عامل نارنجی برای استفاده در جنگ ویتنام بود.
منبع: تسنیم
انتهای پیام/
کاش میشد این ها رو مستندسازی کرد و در تلویزیون پخش میکردین تا همه میدیدند.