آن زمان مصادف با جنگ بود و ابراهیم تصمیم به حضور در جبهه را داشت، اما با وجود سن کمی که داشت به ندای امام خمینی گوش داد و با قرض کردن مبلغی غرامت ترک کلاس دینی را پرداخت کرد تا بتواند در جبهه حضور یابد. او ابتدا به برازجان آمد و قرضی را که داشت ادا کرد. برادر بزرگش به او گفته بود که انسان پشت جبهه هم میتواند، خدمت کند. بهتر است ادامه تحصیل بدهی و بعدا به جبهه بروی. اما ابراهیم به حرف کسی گوش نمیداد و میگفت که اگر من نروم و بگویم میخواهم درس بخوانم و دیگران هم همین فکر را بکنند وضعیت بدتر از این خواهد شد. این وظیفه من است که برای کمک به سایر رزمندگان به جبهه بروم.
با وجود مخالفتهایی که وجود داشت. روز اعزام به جبهه؛ ابراهیم زیر صندلی پنهان شده بود تا مبادا برادرش اورا باز گرداند. پس از مدت ۴۵ روز برای مرخصی به برازجان آمد. فکرش کاملا در جبهه مشغول بود. پس از پایان مرخصی وقتی که میخواست به منطقه بازگردد به مادرش گفته بود: «مادر جان خواهش میکنم اگر رفتم و شهید شدم اصلاً نگران من نباشید. خودم راهم را انتخاب کردهام و مطمئن هستم که شهید خواهم شد و شما به این موضوع افتخارکنید.»
برای مرتبه دوم که به جبهه رفتد، حدود یک ماه و نیم در منطقه بود. خبر شهادتش به ما رسید. ولی هرچه گشتند پیکرش را پیدا نکردند تا اینکه پس از ۱۳ روز خانواده متوجه شدند که پیکر فرزندشان در یکی از روستاهای فیروزآباد به جای یک نفر به نام رنجبر به خاک سپرده شده است. مسئولان در آنن زمان با انتقال جسد او به زادگاهش مخالفت میکردند تا اینکه با گرفتن اجازه از دفتر امام خمینی (ره) نبش قبر شد و پیکر پاکش بعد از انتقال در زادگاهش آرام گرفت.
وصیت نامه شهید
«خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
بسم رب االشهدا والصدقین
ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاءٌ عند ربهم یرزقون.
با درود و سلام بر رهبر کبیر انقلاب خمینی بت شکن و با درود و سلام نثار شهیدان اسلام از هابیل تا حسین واز حسین تا امروز که با نثار خون خود دین خدا را زنده نگه داشته اند؛ و با درود و سلام بر امت شهید پرور همیشه در صحنه وصیت نامه ام را آغاز میکنم.
اکنون که این وصیت نامه را دارم شرح میدهم به دلیل این است که هر انسان باید یک وصیت نامه بنویسد. مادرم کوه باش در مقابل سختیها و مقاوم و با ندای الله اکبر خمینی رهبر و دعا برای فرج هر چه زودتر امام زمان (عج) باعث شادی روح من شوید. خواهرم زینب گونه مقاومت کن و با سختیها دست و پنجه نرم کن. برادرانم! وقتی که من شهید شدم، نباید ناراحتی کنید و باید خوشحال باشید که برادرتان به چنین درجهای رسیده است. برادرانم مرا در برازجان به خاک بسپارید.
دوستانم! طی این مدتی که با هم بودهایم اگر اشتباهی از من سر زده مرا ببخشید و مرا حلال کنید و من به شما وصیت میکنم امام را تنها نگذارید و اگر در توانتان باشد و به جبهه بروید و در آخر از مادرم من خواهرم و برادرانم خواهش میکنم که ناراحتی زیاد نکنند و مرا حلال کنید. امیدوارم که با نثار شدن خون ما اسلام پیروزشود.
والسلام علیکم
برادر کوچک شما ابراهیم کریم آزاد.»
منبع: ایسنا
انتهای پیام/