اسکار ۲۰۱۷ حاشیهها و حتی گافهای بزرگی داشت که از دید رسانههای دنیا هم مخفی نماند؛ اما دروغ بزرگ اسکار را همه رسانهها باور کردند. «کلاه سفیدها» جایزه بهترین مستند را گرفت.
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، روز گذشته خبری بر خروجی رسانههای ترکیهای قرار گرفت مبنی بر اینکه جسد افسر سابق MI۶ انگلیس در نزدیکی خانهاش در استانبول پیدا شده است. «جیمز لو مسوریه» james le mesurier در خانهای در یکی از محلات استانبول زندگی میکرد.
خبر مرگ وی یادآور اتفاقاتی است که در مراسم اسکار افتاده است.
هشتاد و نهمین مراسم جوایز اسکار در ۲۶ فوریه ۲۰۱۷ در لس آنجلس برگزار شد. مراسمی که رویدادهای عجیب کم نداشت. از ۵ فیلمی که در بخش مستند کوتاه نامزد دریافت جایزه شدند، ۳ تا مربوط به جنگ سوریه و مساله پناهجویان سوری بود. در کمال شگفتی، فیلم ۴۰ دقیقهای کمپانی «Netflix» با عنوان «کلاه سفیدها» (White Helmets) برنده اسکار این بخش شد. طبق معرفی که در صفحه رسمی این مستند آمده، «کلاه سفیدها» درباره "امداگران داوطلبی است که در عملیات نجات غیرنظامیان گیرافتاده در مناطق جنگی سوریه شرکت دارند. "
فیلم پر از تصاویری است که «کلاه سفیدها» از روند «ایثار» خود در نجات غیرنظامیان برداشتهاند. آنها تنها در منطقه تحت کنترل جبهه النصره فعالیت میکنند و محکوم کردن دولت سوریه و نیروی هوایی روسیه به حملات کور به غیرنظامیان و کشتار آنها، جلوی دوربینهای رسانههای جریان اصلی غربی و عربی، بخشی همیشگی از عملکرد آنهاست.
این سازمان به ابتکار یک افسر سابق اطلاعاتی بریتانیا، «جیمز لو مسوریه» james le mesurier تشکیل شد که سابقه حضور در بسیاری از مناقشات در سرتاسر دنیا از جمله تونس، کوزوو، عراق و فلسطین را به عنوان مشاور اطلاعاتی ارتش بریتانیا در کارنامه دارد. بودجه این سازمان از کمکهای مستقیم دولت آمریکا (آژانس توسعه بین المللیی USAID)، وزارت خارجه بریتانیا و کشورهای، چون ترکیه و قطر تامین میشود. علاوه بر شبکههای بزرگ تلویزیونی، چون CNN، BBC و NBC شبکههای خبری عرب زبان همچون پان-عربیک، الجزیره و العربیه در تبلیغات خود، کلاه سفیدها را " تنها سازمان امدادی فعال در نجات غیرنظامیان در سوریه" معرفی میکنند.
وقتی یک بینندهی از همهجا بی خبر، تریلر تبلیغاتی این مستند را میبیند، به احتمال قوی به شدت تحت تاثیر قرار میگیرد و حتی شاید اشک از چشمانش سرازیر شود. در این تریلر، تصاویری زیبا از امدادگران «قدیس گونه» و «صلح طلب» نمایش داده میشود که غیرنظامیان بیگناه، به ویژه کودکان معصوم را از آوار و خون جنگ سوریه نجات میدهند، در حالی که ترانهای رمانتیک در وصف «قدیسان» در پسزمینه پخش میشود. قطعا این تصاویر، احساسات و شفقت بینندگان از همه جا بی خبر غربی را به شدت تحریک میکند.
اما اگر نگاهی عمیقتر و موشکافانهتر به ماهیت و سوابق این گروه بیندازیم، پی میبریم که آنها آن قدرها هم «قهرمان» و «فرشته» نیستند، آن گونه که رسانههای غربی-عربی از زمان تشکیل آن در ۲۰۱۳ قصد دارند چنین جلوه دهند. شاید باید به جای اسکار بهترین فیلم کوتاه مستند، به عوامل آن در قسمت بهترین بازیگری جایزه داده میشد.
البته از جنبه «سنت» هالیوودی، شاید انتخاب فیلمی مثل «کلاه سفیدها» اصلا هم جای شگفتی نداشت. فیلمهای پروپاگاندا (تبلیغات) جنگی همواره نقش پررنگی در تولیدات هالیوود داشته اند؛ و تولیدات تبلیغاتی هالیوود هم، با همه پیشرفتهای تکنیکی، سفت و سخت به همان الگوی قدیمی «دیو در برابر فرشته» یا «خیر در برابر شر» پایبند هستند. وقتی از شروع بحران در سوریه در ۲۰۱۱، رسانههای غربی آن را «جنگ داخلی» خوانده اند، پس طبق همان الگو باید یک به سرعت هم دیو هم فرشته تعیین میشدند. تکلیف دیو البته از همان ابتدا روشن بود، چرا که طبق سیاست و خط مشی تعیین شده، اصولا «هیولاسازی» از بشار اسد از چند سال قبلتر از آن آغاز شده بود. اما محور غربی-عربی در فروختن تصویر تروریستهای تا بن دندان مسلح، در هیات «ابومصعب الزرقاوی» تکثیر شده، به عنوان «فرشته» به بینندگان غربی، مشکل داشتند.
این جا بود که در سال ۲۰۱۳، با تاسیس یک سازمان «امدادگران داوطلب» در ترکیه، این مشکل مرتفع شد. سازمان «دفاع غیرنظامی سوریه» Syrian Civil Defense که بعدا نام خود را به «کلاه سفیدها» تغییر داد، همه شرایط لازم برای «فروش» به عنوان «فرشته» را داشت و از همین رو خیلی زود به قهرمان رسانهای در روایت رسانههای اصلی غربی-عربی تبدیل شد.
این واقعیت که مستندی درباره «کلاه سفیدها» جایزه اسکار، معتبرترین جایزه سینمای آمریکا، را دریافت کرده، به سادگی تاییدگر این حقیقت است که این روزها استفاده سیاسی از هنر سینما برای اهداف تبلیغاتی و پیشبرد پروژههای سیاست خارجی، بیشتر و پررنگتر از همیشه است. «کارل فون کلازویتس»، پدر علم استراتژی، جمله معروفی به این مضمون دارد: " سیاست، ادامه جنگ با ابزارهای دیگر است. " حال شاید با مصادیقی، چون «کلاه سفیدها» بتوان این جمله را چنین هم دستکاری کرد: " سینما، ادامه جنگ با ابزارهای دیگر است. "
در حقیقت، در هالیوود به فیلمهایی، چون «کلاه سفیدها» عنوان مشخصی میدهند: فیلم «حسّ خوب» (feel-good movies)؛ و این مستند دقیقا طراحی شده تا درباره «جنگ کثیف» بیگانگان در سوریه، «حس خوب» پیدا کنیم. ولی این سطح از تحریف و اعوجاج در انعکاس واقعیت، حتی سر دکتر «یوزف گوبلز»، بنیانگذار تبلیغات جنگی در دوران معاصر را هم به دَوَران میاندازد.
دکتر تی. بی ویلکینسون، در وبسایت «گلوبال ریسرچ»، با تیزبینی از " وسواس لیبرالی برای ماله کشی" سخن میگوید: «امپریالیستهای لیبرال انگلو-آمریکایی مخالف امپراتوری نیستند، بلکه فقط دوست دارند که جنبههای زیبایی شناسی آن بیشتر باشد. در نظر آن ها، شکست در جنگ نا-زیبا است. پس پاسخ امپریالیستهای لیبرال به شکست نظامی نه چندان قشنگ (در سوریه)، جراحی زیبایی است.»
و البته تبلیغات جنگی پرهزینه در هالیوود نه تنها تازه نیست، که قدمتی به اندازه خود هالیوود دارد. اتفاقا نمونههای چند سال اخیر آن هم که به وضوح دنباله «سیاست خارجی» کاخ سفید بوده اند و آشکارا «جایزه باران» شده اند، کم نیستند. آرگو، تک تیرانداز آمریکایی و Zero Dark Thirty (درباره عملیات کشتن اسامه بن لادن) همه در این جهت ساخته شده اند و هر یک از آنها نقشی در شکل دادن به روایت آمریکایی از جهان ایفاء کردند و گاهی هم تاریخ را کاملا دگرگونه نوشتند. بیخود نبود که جایزه اسکار فیلم ضد ایرانی «آرگو» مستقیما از کاخ سفید و توسط میشل اوباما اعلام میشود.
حال، «کلاه سفیدها» یک داستان «حسّ خوب»، شبیه کارتونهای دیزنی است: ۹۰ درصد اسطوره سازی و جعل واقعیت. عمده مطالبی که در فیلم درباره «امدادگران داوطلب سوری» گفته میشود، حقیقت ندارد. بیشتر آنها اصولا «سوری» نیستند. گروهی که توسط یک افسر اطلاعاتی انگلیسی تشکیل شده و بودجه کلانی- حدود ۱۰۰ میلیون دلار- توسط آمریکا و بریتانیا و سایر دولتها برای آن صرف شده، «داوطلب» هم نیست. به آنها پول داده میشود. مستندی که شبکه الجزیره درباره آنها ساخته این موضوع را تایید میکند. شماری از آنها در این مستند میگویند، اگر پول آنها را ندهند، دست به اعتصاب خواهند زد!
سال گذشته بوریس جانسون، وزیر خارجه بریتانیا، به صراحت از کمک دولت کشورش به این سازمان خبر داد: "این کلاه سفیدها به نحو شگفت آوری شجاع هستند. من با افتخار میگویم که ما به آنها حدود ۳۲ میلیون پاوند (رقم دقیق ۳۹.۷۸ میلیون پاوند است) به عنوان بخشی از یک کمک ۶۵ میلیون پاوندی، جدای از کمکهای بشردوستانه، پرداخت کرده ایم. "
بیشتر پولهای هبه شده به این گروه، به دست سازمانی به نام «کمپین سوریه» Syria Campaign، مستقر در نیویورک، میرسد. رییس آن که یک خانم آمریکایی-ایرلندی به نام «آنا نولان» است، هرگز در عمرش در سوریه نبوده است.
تنها به عنوان یک نمونه از فریبکاری دست اندرکاران «کلاه سفیدها»، وبسایت «کمپین سوریه» ویدیویی را به اشتراک گذاشت که در آن کودکان میرقصند و فوتبال بازی میکنند، به این معنا که آنها بخشی از اپوزیسیون دولت سوریه هستند که «صلح و آزادی» برای سوریه میخواهند. ولی تصاویر این ویدیو از مستند سال ۲۰۱۰ بی بی سی درباره آموزش و پرورش در سوریهی تحت حکومت حزب بعث گرفته شده است.
وقتی شرق حلب بلاخره در دسامبر گذشته آزاد شد، معلوم گردید که مقرهای «کلاه سفیدها» درست در کنار مقرهای جبهه النصره قرار داشت. شهروندان شرق حلب گزارش دادند که کلاه سفیدها در کنار شبه نظامیان القاعده علیه نیروهای ارتش سوریه و متحدان آن میجنگیدند. وقتی هم که با اتوبوسهایی که دولت سوریه تدارک دیده بود، این کلاه سفیدها با تروریستها از حلب خارج شدند، سرو کله آنها در حومه دمشق پیدا شد که در مسموم کردن آب و بستن آن به روی ۵ میلیون شهروند دمشق، با گروههای تروریستی همکاری داشتند.
ادعای آنها مبنی بر بی طرفی و استقلال هم یک دروغ محض دیگر است. آنها تنها و تنها در مناطق تحت کنترل گروههای شورشی، به ویژه جبهه النصره، فعال هستند. رهبران آنها بارها خواستار دخالت نظامی ناتو و آمریکا در سوریه شده اند. حتی ویدیویی در فضای مجازی منتشر شد که نشان میدهد که کلاه سفیدها بلافاصله بعد از اعدام یک شهروند سوری توسط النصره، وارد صحنه میشوند و جسد او را از صحنه خارج میکنند؛ و در ویدیوها و تصاویر بسیاری، اعضای کلاه سفیدها در حال شادی در کنار عناصر تروریستی القاعده هستند.
در جای جای این مستند صحنههایی است که ساختگی بودن آن اصطلاحا بسیار «تابلو» است. جالب این که فیلمساز هیچ کدام از صحنهها را خود فیلمبرداری نکرده و کل فیلم از تصاویر ارسال شده توسط «کلاه سفیدها» تشکیل شده است. تازه بخش عمده فیلم هم مربوط به حضور آنها در جنوب ترکیه است. صحنه ابتدایی فیلم یک کلاه سفید «داوطلب» را نشان میدهد که به سر کار روزانه خود میرود و به پسرش سفارش میکند که در نبود او " مادرش را زیاد اذیت نکند. " و بعد او را میبینیم که نگاهی شاعرانه به آسمان و ابرهای زیبا میکند. یعنی همه عناصر به طرزی آشکار چیده شده تا تصویری شیک و شاعرانه از این «فرشتگان» به بینندگان فروخته شود.
پیام، ساده است:" ما در این جا به مردم کمک میکنیم. آنها تحت حملات یک «هیولا» به نام دولت سوریه هستند. آیا نباید برای متوقف کردن این هیولا «کاری» بکنیم؟ (که معنای دیگرش آن است که چرا پس حمله نمیکنید و کار این هیولا را یکسره نمیکنید.) "
«خالد خطیب» کسی است که گفته میشود فیلمبردار صحنههای داخل سوریه از به اصطلاح «عملیات امداد» بوده است. او با کش و قوسهایی (که خود این هم به نظر ساختگی میآمد) برای حضور در آمریکا برای مراسم اسکار ویزا گرفت. این موضوع خود تبدیل به یک خوراک تبلیغاتی برای فیلم شد.
الغرض، خطیب ظاهرا اولین کسی بود که اولین ویدیو از عملیات کلاه سفیدها را توئیت کرد. تصاویر این ویدیو که با بهترین کیفیت گرفته شده، دخترکی را نشان میدهد که در حالی که کاملا زیر اوار دفن شده، توسط «فرشتگان» کلاه سفید بیرون آورده میشود. جالب این که بدن نازک و کوچک این دخترک در هنگام بیرون آمدن از زیر آوار، هیچ خراش و زخم و جراحتی ندارد!
آیا اصولا امکان نجات مردم با این سرعت وجود دارد؟
در جهان واقعی، به امدادگران گفته میشود که تا حد امکان مصدومان را به آرامی بیرون بکشند و انتقال دهند تا موجب جراحت و آسیب بیشتر مجروحان نشوند. جالب این که ویدیوی اصلی با لوگوی «مرکز رسانهای حلب» منتشر شد، که توسط گروهی موسوم به «سازمان تبعیدیها سوریه» مدیریت میشود. آدرس این سازمان هم در واشینگتن دی. سی است!
و درست چند روز مانده به مراسم اهدای جوایز اسکار، یک «معجزه» نجات دیگر و باز هم نجات یک دختربچه، در زمانی رکوردشکن! و با کیفیت عالی فیلمبرداری میشود و با سرعت در شبکههای مجازی پخش میشود تا یک قدم دیگر کلاه سفدیها وابسته به القاعده را به اسکار نزدیکتر کند.
به نظر میرسد که اهدای اسکار به این مستند، تلاشی کاملا سیاسی در جهت جلوگیری از سقوط کامل کارزار غربی-عربی-عبری برای سرنگونی دولت قانونی سوریه است. به بیان دیگر، دمیدن بر آتشی در حال خاموشی برای جان بخشیدن دوباره به آن.
«جیمز لو مسوریه» james le mesurier
مستند «کلاه سفیدها» یک مستند «جعلی» است، چرا که سازمانی که تبلیغش را میکند، یک سازمان «جعلی» است. وَنِسا بیلِی (Vanessa Beeley) خبرنگار تحقیقاتی بریتانیایی، که دو سال روی این سازمان مطالعه کرده و یکی از کارشناسان مبرز در این زمینه است و بارها به سوریه سفر کرده، در مستندی با نام «سفر به حلب: حقایق نهفته در زیر پروپاگاندای ناتو» نشان میدهد که «سازمان دفاع غیرنظامی سوریه» عنوان اولیهی سازمان «کلاه سفیدها»، اصولا مربوط به یک سازمان شناخته شده قدیمی در این کشور است که از دهه ۱۹۵۰ به عنوان بخشی از نیروی امدادی همکار دولت سوریه بوده است. این سازمان، مخالف دزدیده شدن اسم و عنوان خود توسط سازمانی جعلی بود که در ۲۰۱۳ در جنوب ترکیه تشکیل شد و بعدا به «کلاه سفیدها» مشهور شد. بیلی در گزارش خود از حلب، در مصاحبه با شاهدان عینی اثبات کرد که اعضای کلاه سفیدها اصولا کار خود را با کشتن امدادگران واقعی و دزدیدن تجهیزات آنها آغاز کرد. از آن زمان البته آنها کمکهای نقدی و غیرنقدی بسیاری از سوی غربیها و از طریق ترکیه دریافت کردند که دیگر نیاز به دزدی تجهیزات نداشتند.
خبرنگار جنگی راشا تودی، لیزی فِلان Lizzie Phelan، مستقر در حلب، بعد از آزادسازی کامل این شهر در مصاحبه با شهروندان آزاد شده از انها درباره کلاه سفیدها پرسید. بیشتر پاسخ دهندگان کار آنها را محدود به تهیه ویدیوهای دراماتیک و احساسی و نه عملیات امدادی میدانستند. حتی شماری از ساکنان حلب، کلاه سفیدها را به دزدی از نوع «دله دزدی» متهم کردند. یک پیرمرد اهل حلب به فلان گفت:" وقتی آنها برای کمک به مجروحان میآمدند، از آنها دزدی میکردند. اگر مثلا مجروحی، جواهری به گردن داشت، آن را از گردنش پاره میکردند و کش میرفتند. "
مرد جوانی از اهالی حلب در مصاحبه با خبرنگار راشا تودی مدعی میشود که کلاه سفیدها دختر مجروح او را به عمد کشتند: " من دخترم را به بیمارستان دفاع غیرنظامی بردم و آنها یک آمپول پر از هوا به او زدند و دخترم را کشتند. "
با این حال، رسانههای جریان اصلی و برخی رسانههای «آلترناتیو»، همچنان به تبلیغ بدون انتقاد خود برای اسطوره «کلاه سفیدها» ادامه میدهند. تبلیغ کنندگان این گروه، به حق باید جایزه ویژه بازاریابی و تبلیغات را دریافت کنند. در حوزه پروپاگاندای سیاسی، حقیقت و واقعیت محلی از اعراب ندارند. کل ماجرا، دستکاری و فروش اطلاعات است. از این منظر، «کلاه سفیدها» توفیقی خارق العاده پیدا کردند.
این سازمان در سال ۲۰۱۶، جایزه Right Livelihood Award، یکی از مطرحترین جوایز عرصه «حقوق بشر» را دریافت کرد و در همین سال، نام آن به طور جدی برای گرفتن جایزه صلح نوبل مطرح شد. این نشان میدهد که ساختار جوایز حقوق بشری، به مانند ساختار هالیوود، چه اندازه فاسد و تحت تاثیر بده و بستانهای سیاسی است، که یک گروه که مدارک غیرقابل انکاری از وابستگی آن با تروریستها وجود دارد، نامزد جایزه صلح نوبل میشود.
در یک کلام میتوان گفت، اهدای اسکار به مستند «کلاه سفیدها»، تاکتیکی تازه در راستای کارزار فریب و تحریف علیه سوریه است. به قول ونسا بیلی (در گفتگو با رادیو اسپوتنیک روسیه)، " دادن این جایزه و عملا به رسمیت شناختن یک گروه تروریستی، کاملا اثبات میکند که گردانندگان این «شو» و کسانی که برنامه تغییر رژیم را در سوریه دنیال میکنند، چه کسانی هستند. برنامهای که توسط مجموعه صنایع نظامی و دولت ایالات متحده هدایت و از سوی بریتانیا، اتحادیه اروپا، ترکیه، قطر و دیگر شیخ نشینهای خلیج فارس پشتیبانی میشود. "
منبع: تسنیم
انتهای پیام/