روایت اول: کد رهگیری
نگاهش را از اطراف میدزدد. به بیرون خیره مانده. آن طرف در شیشهای، پراید وارفتهای با پلاک ایران ۱۷ پارک شده. راننده شهرستانی خودش را میان کابشن بادگیر قایم کرده، شانههایش را جمع میکند. مرد املاکی با آستین کوتاه از پشت میز لبخند میزند: «سردته؟!» چانههایش را از یقه بادگیر بیرون میآورد، چشمانش بهدنبال ترحم نیست. اشاره میکند به ماشینی که آن بیرون پارک است: «اگه یه شب تو این ماشین بخوابی، جونت یخ میزنه. اگه سردمه واسه سرمای دیشبه که هنوز تو جونم مونده. بگذریم بالاخره چند میگیری؟ یک تخفیف بده. حال و وضعم رو که میبینی.» مرد از پشت میزش بلند میشود، در را میبندد: «پسر یه چایی بیار بده به دوستمون.» کنار راننده شهرستانی مینشیند: «ببین یه مبایعهنامه با کد رهگیری نرخش ۳۰۰ هزار تومنه. اما برای تو ۲۵۰. هر جا هم خواستی نشون بده.» مرد از لاکش بیرون میآید: «چه خبره؟ بابا ۱۰۰ تومنه. پیامکش رو هم دارم. ایناهاش...» مرد املاکی لپهایش را پر و خالی میکند: «چاییات رو بخور. اونا معتبر نیستن. فردا روز دستت رو میشه تو مرکز پلاک. واسهات یه پرونده جعل هم درست میکنن. دنبال دردسر که نیستی؟» مرد چای را هورت میکشد و سرش را تکان میدهد: «نچ» و مبایعهنامه را ورق میزند: «قربون آدم چیز فهم» و اشاره میکند به مجوز فعالیتش که قاب شده به دیوار: «کار ما قانونیه. مو لا درزش نمیره. خیالت راحت. اگه پول بیشتری میدی عوضش آسودهخاطری. حالا هم استخاره نکن. کارت ملیات رو بده تا بنویسم...» و او کارت ملیاش را روی میز میگذارد: «آخرش ۲۰۰. بیشتر ندارم.» سرش را از روی مبایعهنامه بر نمیدارد همانطور که در حال نوشتن است سرش به نشانه دلخوری تکان میدهد: «باشه بابا. همون ۲۰۰. کارتخون رو میزه...»
همه مشاوران املاک در شهر تهران زیر بار مبایعهنویسی قلابی نمیروند. اما تحقیقهای میدانی از تعدادی آژانس مسکن در شهر تهران نشان میدهد درصدی از آنها با گرفتن پول، راغب به این کار هستند. ایجاد محدودیت برای فعالیت تاکسیهای اینترنتی با پلاک شهرستان در پایتخت باعث شده بازار قراردادهای صوری اجاره مسکن با کد رهگیری داغ شود.
روایت دوم: پلاک ۳۰ فوری!
برخی دلالان شامه عجیبی دارند! از قضا این افراد اطلاعات را خیلی زودتر از مردم عادی بو میکشند و هر چیزی را برای جیبشان به فرصت بدل میکنند. آنها اخبار را دنبال میکنند و سعی دارند از هر قانون و بخشنامهای لقمههای چرب بسازند. هنوز مدت زیادی از بخشنامه ممنوعیت فعالیت تاکسیهای اینترنتی با پلاک شهرستان در پایتخت نگذشته که بهصورت نامحسوس دلالان در مراکز خرید و فروش خودرو و تعویض پلاک مستقر شدهاند. برخی از آنها هم برای تعویض پلاک خودروی شهرستان به تهران اقدام به درج آگهی در سایتها کردهاند. به هر حال اینجا در مرکز خرید و فروش خودرو و تعویض پلاک چیتگر عدهای صفر تا صد تبدیل پلاک شهرستان به تهران را انجام میدهند و ۳۰۰ تا ۵۰۰ هزار تومان ناقابل به قول خودشان انعام میگیرند. کافی است چشمشان به جمال یک پلاک غریبه روشن شود. مهربان و مودب میروند سراغش:
«پلاک ۳۰ فوری!» منظورشان پلاک ایران ۳۰ تهران است. جوان سیو چندسالهای با زبان چرب و نرم مشغول صحبت با یک راننده شهرستانی است: «ببین داداش. اینکه بری املاک و یه مبایعهنامه با کد رهگیری بذاره کف دستت کارت رو راه نمیندازه. شرایط گرفتن پلاک تهران خیلی سختتر شده.» تلفن همراهش را از جیب بیرون میآورد و تصویر بخشنامه مراکز تعویض پلاک پلیس راهور را به راننده نشان میدهد: «شرایط یکی دو تا نیست، فقط مبایعهنامه قبول نمیکنن. باید بری از آموزش و پرورش نامه بگیری که بچههات اینجا درس میخونن، باید دفترچه درمانیات تو تهران صادر شده باشه و هزار، اما و اگر دیگه. خداییش ۵۰۰ هزار تومن پولی نیست برای این همه کار.» متقاضی پلاک تهران متعجب میپرسد: «شما این همه مدارک رو چطور جور میکنین؟!» دلال پلاک، بادی درغبغبش میاندازد و میگوید: «اونش دیگه با خودمونه. تو پول بده پلاک تهران رو تحویل بگیر و برو به سلامت. الان چیکار میکنی مشتری هستی یا نه؟» مشتری بهدست خالی از مدرکش نگاه میکند و با ناامیدی میگوید: «انگار چارهای نیست. فعلاً که حرف حرف شماست و دور دور شما...»
تحقیقات میدانی و گفتگو با دلالان پلاک تهران نشان میدهد دلالی پلاک بهصورت زیرپوستی قبل از این ماجرا هم وجود داشته: «یه آدمایی دوست دارند ماشینشون پلاک تهران باشه. دلیلش رو ما از کسی نمیپرسیم. کار ما قانونی است! همه مدارک را جور میکنیم و به پلیس میدیم و اونها هم اقدام میکنن. اما الان مشتری و خواهان پلاک تهران زیاد شده. از موقعی که این تاکسیهای اینترنتی پلاک شهرستان دست و بالشون رو برای کارکردن بستن متقاضی زیاد شده است. قبلا نرخ پلاک تهران ۳۰۰ بود، اما الان ۵۰۰ شده.»
روایت سوم: خواب آشفته
خبر پیچیده و غم به دل رانندگان شهرستانی افتاده. از روزی که فعالیت رانندگان شهرستانی در تهران و تاکسیهای اینترنتی با پلاک شهرستان ممنوع شده، آنها به تکاپو افتادهاند. چند راننده شهرستانی در اینباره میگویند: «میگن برگردیم به شهرمون. خب ما از خدامونه. اما با چه درآمدی؟ بهخاطر سفرههای خالیه که آواره این شهر و اون شهر شدیم. اونجا درآمد و کار باشه، چه بهتر. کنار زن و بچهمون میمونیم و تو شهر خودمون کار میکنیم. کی از ماشینخوابی و دربهدری خوشش مییاد.» رانندهای که اهل همدان است، میگوید: «آقایون به جای حل مسئله میخوان صورت مسئله رو پاک کنن. آخه کسی از رو شکمسیری مییاد تهران برای مسافرکشی!» جوانی که از خراسان جنوبی آمده و در ۹ماه گذشته ۴ مرتبه زن و بچهاش را بیشتر ندیده، میگوید: «مثل کارتنخوابا زندگی میکنیم. نه حمامی نه امکاناتی. اونها زیر پل میخوابند ما زیر سقف این ماشینها. از حالا که هوا سرد شده اوضاع بدتر هم میشه. زمستون پارسال یکسره مریض بودم. از اول فصل، سرما خوردم تا اردیبهشت درگیرش بودم. زندگی نداریم که؛ نه خواب درست و درمونی داریم نه غذای بهدرد بخوری. بنایی، نجاری، جوشکاری، برقکشی ساختمون، چاهکنی و آهنگری بلدم. اما کو کار. من زیر بار پلاک تهران نمیرم. نهایتا تو تاکسی اینترنتی کار نمیکنم، همینجوری گردشی مسافرکشی میکنم. خیلیها هم میخوان همین کار رو کنن.»
قادر از یزد آمده و ترجیح میدهد انتخاب دیگری کند: «مجبورم پلاک تهران شم. تو زندگیم هیچوقت خلاف قانون کار نکردم، اما اینبار چارهای ندارم. هر چقدر باشه به دلالها پرداخت میکنم تا پلاک خودروام تعویض شه.»
منبع:اقتصادآنلاین
انتهای پیام/